سهامدار اصلی بانک سرمایه، صندوق ذخیره فرهنگیان است که کل سرمایه آن را پسانداز معلمان تشکیل میدهد.
حسین هدایتی، ۱۵۰۰ میلیارد تومان از منابع بانک، بدون وثیقه، برداشت کرده است این در حالی است که معلمان برای گرفتن وامی چند میلیون تومانی باید از هفت خوان رستم بگذرند. در همه جای جهان، در نظام بانکی، بحثی به نام شخصیتهای بسیار مهم (وی.آی.پی)، هست. این شخصیتها ارتباط خاصتری با بانکها دارند. اما بی تردید در هیچ کجای جهان چنین گل و گشاد با فردی خاص برخورد نمیشود مگر آنکه در مناسبات قدرت، جای خاصی داشته باشد و زد و بندهای خاصی در میان باشد.
هدایتی و نظایر او که به بهای رنج میلیونها معلم و کارگر، صاحب ثروتهای کلان میشوند و به سهامداران پاسخگو نیستند، در مقام پاسخ، معتقد به ژن برتر خود هستند. اما، واقعیت امر این است که چنین افرادی اگر توانمندی خاصی داشته باشند بیش از همه در زد و بند و خلق موقعیتهای رانتآفرینانه خاص برای خود و دور زدن سهامداران اصلی یعنی معلمان و کارگران است.
چنین افرادی بدون قرار گرفتن در متن مناسبات خاص و وصل شدن به باندهای شبکهای سازمانیافته با کارکرد مافیایی و سرمایه اجتماعی منفی، توانایی خاصی ندارند.
تاکید بر این نکته از منظر رویکرد سوسیال دموکراسی رادیکال بنده ضروری است: بحث بر سر حقوق مالکیت اجتماعیگرا نیست. اگر فردی، مانند بیل گیتس باشد و بر اثر نوآوریهای خود به دستاوردهای مالی رسیده باشد، در چارچوب نظام مالیاتی پیشرفته تصاعدی، باید حرمت آن را حفظ کرد. این راهکاری است برای تبدیل مازاد یا ارزش اضافی خصوصی یا به تعبیر متداولتر، بخشی از سود خالص خصوصی، به مازاد اجتماعی یا درآمد مالیاتی موردنیاز برای تامین مالی پروژههای اجتماعی و در تحلیل نهایی تعدیل طبقاتی جامعه.
افرادی مانند هدایتی، اگر نوآوری داشته باشند نه در راهاندازی کسب و کارهایی با اتکا به نبوغ خود، که با اتکا به قرار گرفتن در مناسبات خاص است. مناسباتی که کارکردش تشدید سرمایه اجتماعی منفی است. بعنی، تسهیل شرایط برای شکلگیری فعالیت جمعی یا باندی در جهت تامین منافع اعضای درگیر در این باندها به بهای تحمیل هزینههای سنگین بر جامعه.
ایکاش کارآفرینی چون محمد یونس بنگلادشی (موسس گرامین بانک (بانک روستا)ی بنگلادش) پیدا بشود و با استفاده از امکانات صندوقی چون صندوق ذخیره فرهنگیان، معلمان را در قالب پروژهی مشارکتی و اجتماعی، درگیر کسب و کارهای سودآور مرتبط با امور آموزشی و فرهنگی و غیره بکند و از اینطریق به ارتقای شرایط معیشتی سخت آنان کمکی کند و نام خود را نیز به عنوان کارآفرینی نمونه ثبت کند.
اما، وقتی سرمایه اجتماعی منفی شکل بگیرد و در گذر زمان تقویت بشود، حتی در صورت وجود کارآفرینانی چون محمد یونس، به آنان مجال اجرایی کردن پروژه مشارکتی داده نمیشود. زیرا منافعی که از قبل زد و بند با افرادی چون هدایتی عاید اعضای درگیر در شبکهی مافیایی میشود، از دست میرود.
مسالهی، هدایتی و نظایر او، مسالهای شخصی نیست. مسالهی اجتماعی است. آنان زائیده نظام اجتماعی هستند که تولید و بازتولید سرمایه اجتماعی منفی را بنابر دینامیسم درونیاش موجب میشود. دیروز رفیقدوست و خداداد و جزایری و زنجانی، امروز هدایتی و فردا چهرههای دیگر. داستان همچنان ادامه دارد. داستان ظهور طبقهی نوینی از بوروکراتها و سیاستمداران و نظامیان و ورزشکاران ثروتمند در سویی و معلمان و کارگرانی که باید با سیلی صورتشان را سرخ نگه دارند؛ چون حاضر به زیرپاگذاشتن اصول زندگی شرافتمندانه نیستند.
علی دینی ترکمانی
۹ اسفند ۱۳۹۷
https://t.me/alidinee