ظاهرا دانشجویان اهل افغانستان حایز رتبه یک کارشناسی ارشد در سه رشته - تاریخ و زمینشناسی و روابط بینالملل - شدهاند. به این عزیزان تبریک میگوییم و آرزوی موفقیتهای بیشتر برای آنان و بقیه مهاجران افغان داریم. به موازات هم امیدواریم «نژادگرایان»* آشکار و زیرپوستی ایرانی، با این نوع خبرها کمی به خودشان بیایند و در تیتر خبرها و کامنتهای زیر سایت حداقل شاهد عبارتها و نظراتی از جنس «افغانها جای شاگرد اولی را هم برای ایرانیها تنگ کردهاند!» نباشیم. متاسفانه، هر بار که مساله بازار کار و بیکاری جدی میشود یکی از اولین مقصران در رسانههای پوپولیست، مهاجرات زحمتکش و محروم افغانستانی هستند که فورا متهم به «تنگ کردن جای جوانان ایرانی در بازار کار» میشوند.
البته این رتوریتک منحصر به ایران نیست: در تبلیغات احزاب دستراستی و پوپولیست، مهاجران خارجی در اروپا و آمریکا هم مقصر بیکاری اهالی آن کشورها تلقی میشوند. سهم مهاجران با تخصص پایین در اروپا به نسبت بزرگتر است (به اصطلاح خودشان کارگر مهمان) ولی آمریکا وضعیت دوقطبی دارد: هم مهاجر با تخصص بالا از کشورهایی مثل هند و چین و کره و ایران و اروپای شرقی جذب کرده و هم حجم انبوهی مهاجر با تخصص پایین (مثلا در بخش کشاورزی و ساختمان و خدمات) که عمدتا از کشورهای آمریکای لاتین هستند. ولی رتوریک حمله به مهاجران در این کشورها به دلایل مختلف برد محدودتری پیدا میکند.
اولا سهم مهاجران با تخصص بالا در رشد اقتصاد این کشورها روشن است و در نتیجه کمتر کسی میتواند این نقش را نفی کند. به عنوان مثالی برای قضیه: گاهی خندهام میگیرد که در یک جلسه بزرگ در دانشگاهمان یا مثلا در ارتباط با صنعت یا در کنفرانسها حتی یک نفر آمریکایی محض رضای خدا پیدا نمیشود. متاسفانه چون فرصت حضور رسمی به مهاجران متخصص افغان - حتی به خادمان زبان و ادب فارسی چون کاظمی و نجیب مایل هروی - داده نشده است ما این قسمت را مشاهده نمیکنیم. ثانیا، هر کس اهل تحقیق باشد میداند که عمده مشاغلی که مهاجران با تخصص پایین پر کردهاند، در غیاب آنان «خالی» میماند و لزوما به «جوانان بیکار» آن کشور نمیرسد. شاهدی از کشور خودمان: سالها پیش مشاور بخش ساختمان در کشور بودم و شنیدم که بحرانی در پروژههای ساختمانی به وجود آمده است: با پایان دوران طالبان، بسیاری از مهاجران افغان به کشورشان برگشته بودند و صنعت انبوهسازی کشور با کمبود شدید متخصص کارهای سخت مثل سفیدکاری و گچکاری مواجه شده بود.
به عنوان یک اقتصاددان - که البته تخصصی در حوزه بازار کار ندارم - آرزو میکنم دانشجویان و همکاران ما پژوهشهای متعددی روی نقش مهاجران افغانستانی روی اقتصاد ایران انجام دهند. بعد از نزدیک چهل سال باید به اندازه کافی داده و شواهد برای انجام این نوع پژوهشها داشته باشیم. به طور مشخص به این سوال پاسخ بدهند که اقتصاد ایران از نقش «مکملی» نیروی کار سختکش و کمتوقع افغانستانی چه قدر بهره برده است و در غیاب این نیروی کار، وضع بخشهای مختلف چه میشده است؟ شاید برایتان جالب باشد که شواهدی هست که در دوران جنگ تحمیلی که تعداد زیادی از جوانان ایران عازم جبههها شدند و عرضه نیروی کار در داخل با شوک منفی مواجه شد، حضور مهاجران افغانستانی باعث شد تا اثرات این شوک روی بازار کار ایران تعدیل شود.
* متاسفانه ترجمه فارسی کلمه Racism که معمولا «نژادپرست» گفته میشود دقیق نیست و تحریککننده هم هست. شاید صدسال پیش ریسیسم معنی «ستایش یک نژاد خاص» (مثلا در آلمان نازی) را داشت ولی الان کمتر کسی پیدا میشود که این قدر عقبمانده فکر کند. ریسیسم الان بیشتر به معنی قالب کردن یک الگوی ذهنی به کل یک نژاد و تعمیم یک مثال از رفتار یک یا چند نفر به کل آن جمعیت است. در نتیجه به نظرم «نژادگرایی» ترجمه بهتری است. سخنان ترامپ در قبال مکزیکیها و سایر اقلیتهای نژادی مصداق کامل ریسیسم است.
https://telegram.me/hamedghoddusi