۱. تقریبا همزمان با کارل مارکس, هموطن او به نام فردریک لیست، در کتابی به نام " نظام ملی اقتصاد سیاسی " سعی کرد نشان دهد، رقابت میان دولتها برای رسیدن به قدرت قویتر، واقعیت اقتصادی و سیاسی نظام بین الملل است. معنای سخن لیست که بعداً مبنای نظریه واقعگرایی در روابط بینالملل شد، این است که، امکان توسعه در غیاب دولت قوی و مقتدر یا به زبان امروزی در غیاب دولت توسعه خواه کارآمد وجود ندارد.
۲. همه دولتها و حکومتها به دنبال نیل به موفقیت، با هدف دسترسی به قدرت ملی قویتر، هستند. اما صرف خواستن کافی نیست. برخی می توانند و برخی نمی توانند. سازوکارهای تخصیص منابع و تصمیم سازی باید اجازه به فعل نشستن چنین امری را بدهد. به زبان سادهتر با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. ویژگیهای ساخت قدرت و سیاست و نوع تخصیص منابع بودجهای به گروهها و رشته فعالیتهای مختلف، تعیین میکند که به چه میزان امکان رسیدن به اهداف خوب وجود دارد.
۳. زمانی پیش از انقلاب، ۴۰ درصد بودجه صرف عمران و سرمایهگذاری و ۶۰ درصد صرف امور مصرفی و جاری میشد. الان حدود ۸۷ درصد بودجه صرف امور جاری و ۱۳ درصد صرف عمران و سرمایهگذاری میشود. در عمل، این ۱۳ درصد نیز در برخی از سالها، به دلیل کسری در بودجه عملیاتی، صرف امور جاری میشود، مثل برداشت از صندوق توسعه ملی (این یعنی خوردن از مایه). اقتصادی که نتواند به اندازه کافی سرمایهگذاری کند، نمیتواند تولید قوی داشته باشد. همانطورکه نمیتواند جلوی تخریب محیط زیست و طبیعت و برداشت بیش از اندازه از آب های زیرزمینی و نشست خاک را بگیرد.
دلیل این وضع تو در تویی نهادی و بودجه خوار شدن دستگاهها و نهادهای مختلفی است که در چارچوب تعریف کلاسیک دولت قرار ندارند. دولت نه به معنای کلاسیک کلمه که در کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد، بلکه به معنای خاص شکل گرفته در ایران بیش از اندازه بزرگ و بدون بازده اجتماعی است. چنین دولتی نه چیزی برای انباشت سرمایه میگذارد و نه بخش مهمی از هزینههای جاریاش در خدمت اقتصاد و جامعه است.
۴. تتمه بودجه و درآمدهای نفتی که به عمران و سرمایهگذاری اختصاص پیدا میکند، با کیفیت بسیار ضعیفی هزینه میشود. مقایسه دو پروژه سرمایهگذاری استادیوم آزادی با صد هزار نفر و استادیوم نقش جهان اصفهان با هفتاد هزار نفر، این کیفیت ضعیف را به خوبی نشان میدهد. اولی دو سال و نیم و دومی تقریباً بیست سال طول کشیدهاند. با فرض کیفیت یکسان،
دومی به رغم ظرفیت کمتر، تقریبا هشت برابر اولی طول کشیده است. پروژههایی که دیر به بهره برداری میرسند و یا ناتمام رها میشوند، موجب تولید ملی با متوسط هزینه و در تحلیل نهایی قیمت بالا و غیررقابتی میشوند. علاوه بر این، منابع بانکی را در خود قفل میکنند و مطالبات معوقه بانکی را دامن میزنند.
۵. به این موارد، ناتوانی در استفاده از فرصتهای تمدنی جاری جهانی، در عرصه اقتصاد و فناوری را هم باید اضافه کرد که، ریشه در مناسبات پرتنش با قدرتهای بزرگ جهانی دارد.
همینطور به توزیع نابرابر ثروت و درآمد، و ظهور طبقه نوکیسهای باید اشاره کرد که، کارکردش اشاعه آثار نمایشی و مصرف تجملاتی ضد تولید ملی است؛ و به فرار مغزها که به معنای از دست دادن مهم ترین پایه تولید در عصر دانش و دانایی است.
رفع تو در تویی نهادی کلید گشایش در عرصه اقتصاد ملی است. این به معنای اصلاح ساخت قدرت و ابتنای آن بر شعار "جهانی فکر کن، ملی عمل کن" هست. تو در تویی نهادی یعنی دولت در دولت بودن نظام قدرت در ایران. یعنی وجود مراکز قدرت و تصمیم گیری بیش از انداره که هم موجب بودجه جاری خیلی بزرگ و از مایه خوردن اقتصاد می شود و هم کیفیت مدیریت پروژه های سرمایه گذاری را به شدت تضعیف می کند. در عین حال، اجازه قرار گرفتن در مناسبات کم تنش با جهان و منطقه و امکان استفاده از ظرفیت های اقتصادی جهان کنونی را، در قالب سرمایه گذاری های مشترک خارجی، نمی دهد.
تو در تویی نهادی، در عین حال، با ایجاد فضاهای مناسب برای رانت جویی گروههای اجتماعی وصل به مراکز قدرت، اجازه عادلانهتر شدن توزیع ثروت و از این طریق پیوند مصرف با تولید ملی را هم نمی دهد. همچنان که با ایجاد ضد انگیزش های شدید موجب از دست رفتن بهترین مغزها می شود.
https://t.me/alidinee