دوشنبه, 09 بهمن 1396 19:52

بهرنگ کمالی: مداخلات دولتی در جهت معکوس

نوشته شده توسط

دکتر بهرنگ کمالی

اقتصاددان

در دنیای اقتصاد نوشت: در علم اقتصاد توصیه می‌شود قیمت‌گذاری کالاهای مصرفی به عهده بازارها گذاشته شود مگر اینکه مصرف آن کالا اثرات جانبی داشته باشد. در حضور اثرات جانبی،‌ مداخله دولت در قیمت‌گذاری یک کالا از نظر علم اقتصاد می‌تواند مفید باشد. اثرات جانبی مصرف بنزین بسیار زیاد هستند، از جمله این موارد می‌توان به ترافیک، تصادفات رانندگی و آلودگی محیط زیست اشاره کرد. تمامی این موارد اثرات جانبی منفی هستند. طبق علم اقتصاد برای افزایش بهره‌وری و بهبود وضعیت جامعه در زمانی که اثرات جانبی منفی وجود دارد، دولت باید با اخذ مالیات یا راهکارهای مشابه، قیمت کالای مورد نظر را افزایش دهد تا از قیمت تعادلی بازار بیشتر شود. در ایران دولت علاوه بر اینکه مکانیزم مداخله را اشتباه انتخاب کرده است، جهت مداخله را نیز اشتباه برگزیده است.

سناریوهای مطرح شده برای قیمت‌گذاری بنزین براساس لایحه بودجه و تامین بودجه دولت مطرح شده‌اند. در کنار این موضوع، کاهش مصرف نیز به‌عنوان دلیلی برای افزایش قیمت بنزین بیان می‌شود. بحث بر سر میزان افزایش قیمت است در حالی که تمام افزایش‌های ذکر شده همراه با یارانه برای بنزین است. به‌طور مشخص دولت به جای صادرات نفت خام با قیمت جهانی، نفت خام را تبدیل به بنزین می‌کند و بنزین را با قیمتی پایین (نسبت به هزینه تمام شده تبدیل و توزیع نفت خام به بنزین علاوه بر سود از دست رفته ناشی از عدم صادرات نفت خام) به مصرف‌کننده می‌فروشد. البته در این تبدیل، بخش دولتی و خصوصی نقش دارند که باعث می‌شود تحلیل هزینه‌ها و یارانه پرداختی دولت پیچیده‌تر شود.

مهم‌ترین اشتباه در سناریوهای قیمت‌گذاری بنزین، قیمت‌گذاری بنزین است! دولت نباید در قیمت‌گذاری بنزین دخالت کند بلکه باید روزانه نفت خام را با قیمت جهانی آن بفروشد سپس اجازه دهد تا بنزین با توجه به هزینه تبدیل نفت خام به بنزین و هزینه‌های توزیع قیمت‌گذاری شود. پس از آن، دولت برای جبران اثرات خارجی منفی مصرف بنزین، باید روی مصرف بنزین مالیات بگذارد. البته باید توجه داشت که هزینه جابه‌جایی سوخت در داخل کشور اجازه نمی‌دهد قیمت بنزین در شهرهای مختلف بیش از میزان اندکی متفاوت باشد. در نتیجه اثرات جانبی منفی مصرف بنزین در کلان‌شهرها روی قیمت بنزین در کل کشور اثر دارد. علاوه‌براین، تعداد تصادفات، تعداد زخمی‌های ناشی از این تصادفات و تعداد کشته‌شده‌های ناشی از این تصادفات باید در مالیات بر قیمت بنزین منعکس شود. مشخصا تنها عامل تعداد بیش از حد تصادفات، زخمی‌ها و کشته‌شده‌ها در ایران قیمت بنزین نیست، ولی در مقابل می‌توان مطمئن بود که افزایش کافی قیمت بنزین باعث کاهش این موارد می‌شود. به دلیل مغلطه‌های ناشی از تعرفه‌های غیرمنطقی واردات ماشین و شرایط نامناسب جاده‌ها و ضعف مفرط دولت در اعمال جریمه‌های تخلفات رانندگی و افزایش این جریمه‌ها، هزینه‌های مستقیم تصادفات و هزینه‌های از دست رفتن سرمایه انسانی کشور در بحث قیمت‌گذاری بنزین دیده نمی‌شود. در نتیجه این موارد، علاوه‌بر اینکه مکانیزم قیمت‌گذاری غلط است، جهت مداخله دولت نیز به جای آنکه برای کاهش اثرات جانبی منفی مصرف بنزین باشد، در جهت افزایش مصرف بنزین نسبت به میزان تعادل بازار است.  نکته دیگری که در مقابل افزایش قیمت بنزین مطرح می‌شود بحث حمل و نقل عمومی نامتناسب است.

در اینجا نیز مغلطه‌های متعدد ناشی از دیدگاه‌های کوتاه‌مدت فراوان است. اولین نکته فراهم آوردن انگیزه برای بخش خصوصی است که حمل و نقل عمومی را تامین کند. مثال ساده این موضوع اپلیکیشن‌های متعدد حمل و نقل مسافر هستند، این اپلیکیشن‌ها مشابه ایرانی اپلیکیشن اوبر هستند ولی یکی از قابلیت‌های کلیدی اپلیکیشن اوبر که به کاهش ترافیک و آلودگی هوا می‌انجامد را ندارند. اپلیکیشن اوبر در شهرهای بزرگ گزینه‌ای دارد که مسافران را با هم جور می‌کند و یک ماشین چند مسافر را هم‌زمان به مقصد می‌رساند. این قابلیت از نظر فنی بسیار پیچیده است و در نتیجه برای ‌اپلیکیشن‌های ایرانی سرمایه‌گذاری برای داشتن آن از نظر اقتصادی صرفه ندارد. اگر قیمت بنزین به میزان کافی افزایش پیدا کند، مطمئنا شاهد حضور اپلیکیشن‌هایی با این قابلیت در کلان‌شهرها خواهیم بود. توجه کنید که بزرگترین مزیت اپلیکیشن‌ها در مقایسه با سیستم سنتی دسترسی به مبدا و مقصد مسافران بسیار است که به آنها این امکان را می‌دهد مسافرانی که مبدا و مقصد مشابه دارند را به‌صورت لحظه‌ای پیدا و با هم جور کنند. پس افزایش کافی قیمت بنزین، این زیرساخت برای حمل و نقل را از طریق بخش خصوصی فراهم می‌کند که برای هر سه، چهار مسافر یک ماشین و یک سفر استفاده شود. در صورتی که در حالت فعلی این مسافران هرکدام یک ماشین و یک سفر استفاده می‌کنند.

مغلطه دوم در بحث زیرساخت‌ها به ثابت گرفتن تعداد سفرهای درون شهری هر فرد برمی‌گردد. قیمت بنزین در مقابل قیمت مسکن باعث شده در اکثر کلان‌شهرها افراد محل سکونتی را انتخاب کنند که فاصله زیادی با محل کار آنها دارد. این مساله در شهر تهران بسیار مشهود است چون تفاوت اجاره آپارتمان مسکونی در مناطق مختلف شهر بسیار زیاد است، در نتیجه فاصله محل سکونت افراد تا محل کار زیاد است. در صورت افزایش قیمت بنزین به میزان کافی، هزینه حمل و نقل افراد در تهران به اندازه‌ای زیاد می‌شود که برخی از آنها در ظرف یکی، دو سال محل سکونت متفاوتی را برای کاهش هزینه حمل و نقل انتخاب می‌کنند. این موضوع در میان‌مدت بر انتخاب محل شرکت‌ها و ادارات اثر می‌گذارد و تمرکز شرکت‌ها در مناطق خاصی از شهر از بین می‌رود، زیرا شرکت‌هایی که در مناطق نامناسب هستند باید هزینه حقوق و دستمزد بیشتری بپردازند، تا در بازار کار با دیگر شرکت‌ها رقابت کنند. در نهایت برخی شرکت‌ها جابه‌جا می‌شوند چون این جابه‌جایی علاوه بر کاهش هزینه مستقیم اجاره، کاهش هزینه حقوق و دستمزد را در پی دارد. این جابه‌جایی شرکت‌ها در میان مدت باعث می‌شود تعادل قیمتی فعلی بازار مسکن نیز عوض شود. در نهایت ذکر این نکته ضروری است که برای کاهش ترافیک و آلودگی هوا به میزان ۱۰ درصد، نیاز نیست میزان سفرها به میزان ۱۰ درصد کم شود، بلکه کاهش میزان سفرها اثری غیرخطی روی کاهش ترافیک و آلودگی دارد. پس کاهش اندک تعداد سفرها می‌تواند اثری بزرگ روی کیفیت زندگی مردم بگذارد.

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: