فرشاد مومنی میگوید از سالهای بعد از جنگ تحمیلی هر چه زمان گذشت سهم مولدهای اقتصاد از عامه مردم و فرودستها در منافع توسعه اقتصادی کشور روبه کاهش رفت و سهم غیرمولدها به شکل غیرعادلانهای افزایش یافت.
به گزارش ایسنا، فرشاد مومنی در نشست هفتگی موسسه دین و اقتصاد اظهار کرد: کسانی که بقا و بالندگی جوامع را بر حسب طیف متنوعی از سرمایهها توضیح میدهند و درباره سرمایههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نقشی که در زندگی اجتماعی ایفا میکنند صحبت میکنند عموما بر این مساله توافق دارند که وجه اجتماعی زندگی ما به اعتبار اینکه نقش یک سطح چسب دهنده و وحدت بخش را به عهده دارد موقعیتی منحصر به فرد و بی بدیل دارد. به طوری که در غیاب یا خوب کار نکردن این چسب سرمایههای انسانی و فیز یکی از کارکرد میافتد و دستاوردهای انتظاری و ثمربخشیهای انتظاری را نمیتوان مشاهده کرد.
عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه علامه ادامه داد: مطالعات بسیار ارزشمندی وجود دارد که از این حکایت میکند که به موازات پیشرفتهای علمی وقتی تراکم بیشتر جمعیت اتفاق میافتد که باعث پیچیدگی فزاینده همه امور میشود نقش این چسب پیوند دهنده بیشتر است و به مراتب تعیین کننده خواهد شد. هر قدر که رو به جلو میرویم عنصر اجتماعی در حیات انسانها نقشی مهمتر را به عهده خواهد گرفت.
وی ادامه داد: در تجربه اداره امور کشور در سالهای بعد از انقلاب به عنوان مصداق یک گواه بی بدیل داریم که نشان میدهد اینکه مناسبات اجتماعی به طور نسبی مبتنی بر صداقت و شفافیت بیشتر بود و همین همدلی اجتماعی منجر به آن شده بود که امورات کشور به صورت کم هزینه و با دستاوردهای ارزشمندی اداره شود.
مومنی اضافه کرد: در شرایط حساس کنونی که در منطقه خاورمیانه به ویژه حاشیههای جنوبی و شمالی خلیج فارس شرایط پرتنشی را از سر میگذارند بازگشت به ذخیره دانایی آن سالها میتواند کمک حال باشد.
وی ادامه داد: در ۱۰ ساله بعد از انقلاب اسلامی و به طور ویژه طی هشت ساله دفاع مقدس امنیت ملی در ایران در یک کادر ویژه تعریف شده بود که بر اساس آن اتصالی بر حیات اجتماعی ایرانیان وجود داشت این مساله از ابعاد گوناگون میتواند مورد توجه قرار گیرد و نشان دهد که وقتی در بین مردم و حکومت اعتماد متقابل وجود دارد چقدر اداره امور کشور با کیفیت بیشتر و هزینه کمتری اداره میشد.
او ادامه داد: اعتماد متقابل میان مسئولان و مردم به ویژه در این جهت قابل بررسی است که مثلا وقتی مردم قرار بود به جبهههای جنگ بروند آنها فرزندان مسئولان را هم آنجا میدیدند چنین نبود که مردم به کاری دعوت شوند و حضوری از مسئولان در آن کارها نباشد.
او ادامه داد: در این اعتماد متقابل قوه مجریه اهتمام زیادی داشت. این استراتژی در دولت جنگ جواب داده است و باید آن را گرامی بداریم. ما دیدیم که در زمان جنگ هزینههایی که انجام میشد و مقایسه آن با سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷، هزینههای به مراتب کمتری در حوزههای دفاع کشور انجام شده و اگر دولت میخواهد با تکیه بر هزینههای دفاعی همان دوران جنگ را اداره کند ممکن بود به مشکل بربخورد و به این معنی نقش نیروهای داوطلب در این ماجرا بسیار کمرنگ تر است وگرنه دولت با ۵۰ درصد هزینه سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ چگونه میتواند جنگ را اداره کند.
او افزود: به این معنی در سالهای جنگ دولت در تخصیصها و جهتگیریها مردم را محور قرار داده است و اعتماد متقابل بین مردم و دولت با صداقت و شفافیت بوده است و باعث شد که بی سابقهترین سطوح مشارکت صورت بگیرد و اداره کشور در چنین فضایی انجام شود.
او افزود: بنابراین رابطه مردم با حکومت خیلی مهم است و نقشی که طرز برخورد حکومت و به طور خاص دولت زمینه مسئولیتهای اجتماعی به عهده میگیرد بسیار تعیین کننده است و چسب پیوند دهنده و وحدت بخش در جامعه میتواند باشد.
او با اشاره به تجربه دوره تعدیل ساختاری هم گفت: در آن دوران دولت ورود کرد به بحثهای خصوصی سازی آموزش، سلامت و برخی آزادسازیها و میبینیم که عملا این چسب در آن دوران دچار تزلزل شد و خود را در شاخص ناهنجاریهای اجتماعی و شاخصهایی مانند تحولات صدور چکهای بلامحل خود را نشان داد.
این اقتصاددان ادامه داد: این وضعیت را میتوان در کمیت و کیفیت مشارکت مردم در امور کشور دید. هرقدر که کسی بهتر کار کند اداره امور بهتر خواهد شد و مردم نیز در منافع توسعه سهم عادلانهای خواهد داشت. در تعدیل ساختاری ما با گسست بزرگی روبرو شدیم و این موضوع در ۲۵ سال گذشته به صورت فزاینده و نظام وار دیده میشود که سهم عامه مردم به ویژه فرودستان و بخشهای مولد رو به تنزل گذاشته و سهم غیرمولدها با محوریت رانت خوارها و رباخوارها افزایش غیرعادی یافته است.