سید احسان خاندوزی
پیکر خونین احسان رخ در نقاب خاک کشید و ما مانده ایم که چگونه قامت کوتاه او چنان روح پاک و بلندی را در خود جای داده بود. برای شخص من از همه سخت تر دیدن صندلی خالی او در مرکز پژوهشهای مجلس است که هر روز پیش چشم ما قرار دارد. از خداوند برای این شهید ترفیع درجات و برای خانواده و دوستانش و خودم، پیروی سیره او را می خواهیم.
در این روزها دوستان، نکات خوبی پیرامون خصایل احسان گفته اند که بی نیاز از تکرار است. به عنوان حق رفاقتی که او بر گردن ما داشت، بنده هم چند سطر اضافه می کنم:
«پرکمک و کم زحمت» وصفی است که در احادیث ما برای مومن آورده اند، احسان مصداق این حدیث بود. باری بر دوش مرکز و احتمالا خانواده اش نبود اما بارهای زیادی را بی ادعا بر می داشت. آنچه در طول این سالها مرکز و کمیسیون و مجلس از مادیات به او دادند، در برابر فایده ای که او رساند و تلاشی که او از خود نشان داد، ناچیز است و جالب اینکه زبانش نیز کمتر به گلایه باز می شد. با این پرکاری، چندین بار باید برای گرفتن وام ازدواج با او تماس می گرفتند تا بیاید و بگیرد. این در حالی است که فضای مدرن در کشور ما مسیر تربیتی اش در مقابل این شیوه است: بچه ها و کارمندان و شهروندانی که پرتوقع اند و کم بازده. دغدغه ستاندن و داراشدن در ذهن شان پررنگ تر از دادن و دهش است، بویژه اگر این اعطا از وقت و نیروی خود (نه مال) باشد و اگر فراتر از ادای وظیفه واجب باشد. به قول فردوسی:
فریدون فرخ فرشته نبود .
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
.. به داد و دهش یافت آن نیکویی.
تو داد و دهش کن فریدون تویی
شهدا به یک معنا چون جانشان را تقدیم کرده اند، چنین اند اما احسان در دوران زندگی اش نیز واقعا مصداق این فضیلت بود. چقدر ما به این ستاره های راه محتاجیم.
19 خرداد 96