در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3960 نوشت:
در دو سوی اقیانوس اطلس پوپولیستها بیدار شدهاند، آن هم در جوامعی که کمتر کارشناسی انتظار آنان را میکشید. هر چند هنوز معلوم نیست برگزیت چه ارمغانی برای مردم بریتانیا دارد و ترامپ که این هفته ریاستجمهوری خود را آغاز میکند، چه بر سر ایالاتمتحده خواهد آورد؛ اما از هماکنون میتوان گفت سر برآوردن این پدیدهها حداقل برای استقلال بانک مرکزی دردسرساز است.
طی سه دهه گذشته اقتصاددانان با بنا نهادن عصر استقلال بانک مرکزی، دورهای بیبدیل از تورم ناچیز را در نظام پولی بدون پایه طلا رقم زدهاند، اما گویی در دو اقتصادی که وامدار این عصر بودهاند، شرایط در حال تغییر است. استقلال بانک مرکزی وقتی معنی مییابد که اجماعی کلان در مورد اهداف سیاست پولی وجود داشته باشد. تیم اقتصادی ترامپ این اجماع را به چالش کشیده است و فدرال رزرو را یکی از عوامل بهوجود آمدن وضعیت فعلی اقتصاد که از منظر ترامپ فاجعه است، میداند. تا ماه فوریه سال آینده میلادی ترامپ قادر نخواهد بود یلن را از مسند ریاست فدرال رزرو به پایین کشد و حتی پس از آن نیز وی تنها میتواند از اعضای هیات عامل این بانک کسی را بر مسند ریاست بنشاند؛ اما از هماکنون مشخص است که بانک مرکزی ایالاتمتحده دورهای بسیار سخت را برای انجام سیاستهای پولی مستقل پیشرو دارد و ترامپ تا از سیاستهای فدرال رزرو راضی نباشد، دست از فشار بر آن برنخواهد داشت. از آن سو ترزا می نیز چند بار در مورد آثار مخرب سیاست پولی بانک مرکزی انگلستان صحبت کرده است و خواهان تغییر رویه در سیاستهای این بانک شده است.
آنچه مشهود است، با تحولات سیاسی سال 2016 در ایالاتمتحده و بریتانیا، دیگر استقلال بانک مرکزی در قلمرو پوپولیستها رنگ گذشته را ندارد. ابدا بر آن نیستیم که باور کنیم در این کشورها استقلال بانک مرکزی یکشبه از بین میرود و در نتیجه نوسان قیمتی بروز خواهد کرد؛ اما روند نامطلوبی است که آغاز شده است. اما این سوی دنیا، اخبار دیگری به گوش میرسد. اتحادیه کارکنان بانک مرکزی هند، در نامهای سرگشاده خطاب به رئیس این بانک از وی خواستند که از استقلال بانک مرکزی در برابر دولت محافظت کند. تصمیم دولت هند به تغییر اسکناس درشت این کشور و فرآیند اجرایی آن باعث شده تا این اتحادیه ضمن نشان دادن نارضایتی خود از رابطه میان بانک مرکزی و دولت، در عین حال استقلال سازمانی کارکنان خود را به رخ کشد. امری که کمتر میتوان سراغی از آن را در دیگر بانکهای مرکزی دنیا گرفت.
هنوز آلترناتیو بهتری نسبت به استقلال بانک مرکزی برای رسیدن به ثبات قیمتی وجود ندارد. اگرچه روندی برای تحتالشعاع قراردادن آن در کشورهایی که سالها است به استقلال بانک مرکزی احترام میگذارند و ثمره مطلوب آن را هم دیدهاند، شکل گرفته است؛ اما بهنظر میرسد این روند موقتی بوده و در عین حال میتوان از نتیجه این تجربه نیز درس گرفت. اگر با کاهش استقلال بانک مرکزی در این اقتصادهای پیشرفته روند قیمتی دستخوش تغییر شود، میتوان با قوت بیشتری به توصیههای سیاستی اجماعی علم، روی آورد.