چهارشنبه, 17 شهریور 1395 14:20

حامد قدوسي: ماليات 70 درصدي براي پزشكان

نوشته شده توسط

حامد قدوسي

 استاد مالي در انستيتو استيونس

در خبرها بود كه رييس كميسيون بهداشت مجلس از پيشنهاد ماليات ۷۰درصدي پلكاني روي حقوق پزشكان پردرآمد خبر داده است. اين تصميم نمونه‌يي از سياست‌گذاري‌هاي شتاب‌زده و با رويكردي مكانيكي به مسائل اقتصادي است كه جاي نقد و بررسي فراوان دارد. انگيزه اين اقدام مقابله با درآمدهاي نجومي در بخش پزشكي اعلام شده است. به چنين رويكردي در سياست‌گذاري و برخورد با مسائل مي‌توان عنوان «مكانيكي» را اطلاق كرد. چراكه طراح سياست واكنش‌ها و پاسخ‌هاي رفتاري پزشكاني كه مشمول آن خواهند شد را در محاسبات خود وارد نكرده است و با فرض گرفتن وضعيت فعلي سعي در اخذ ماليات ۷۰درصدي از پزشكان مشهور دارد.

 
طبعا از زاويه بازتوزيع درآمد و برقراري يك نظام امنيت اجتماعي گسترده، ماليات‌هاي معقول و حساب ‌شده خصوصا بر درآمد يا ثروت طبقات مرفه‌تر جاي دفاع دارد. پس بحث ما معطوف به موضوع كلي ماليات‌گيري از ثروتمندان نيست بلكه صرفا متمركز روي سياست ماليات ۷۰درصدي از پزشكان است. نخستين سوالي كه بايد پرسيد، اين است؛ آيا معقول است كه نرخ حاشيه‌يي ماليات براي دستمزد مشاغل مختلف تا اين حد با هم تفاوت داشته باشد؟ در اكثر كشورها ماليات بر درآمد مستقل از شغل فرد و صرفا تابعي از سطح درآمد اوست. سياستي كه رييس كميسيون بهداشت از آن دفاع مي‌كند، تبعيض مالياتي عظيمي بين پزشكان و ساير اقشار جامعه (خصوصا صاحبان درآمدهاي بالا از محل فعاليت‌هاي غيرمولد) ايجاد مي‌كند و بسيار محل نقد است. ضمن اينكه چنين سياستي باعث ناكارايي‌ها و عدم شفافيت‌ها و قانون‌گريزي‌هاي جديدي مي‌شود كه در زير به آنها اشاره مي‌كنيم:

به عنوان چارچوب تحليلي مساله به طور كلي در همان حال كه از نقش ماليات براي بازتوزيع ثروت دفاع مي‌كنيم بايد متوجه اختلال‌‌هاي (Distortion) ناشي از ماليات بستن روي منابع توليد هم باشيم. مهم‌ترين نقد اقتصادي به ماليات پلكاني روي دستمزد اين است كه عرضه نيروي كار متخصص و بهره‌ور جامعه (كه درآمد بالا دارند) را مايوس كرده و در نتيجه جامعه را از اين منابع محروم مي‌كند. دقت كنيم كه معني اين جمله اين نيست هر كسي كه درآمد بالايي دارد لزوما بهره‌ور است ولي عكس آن تا حدي صادق است. در نتيجه يك سوال مهم در اقتصاد بخش عمومي اين است كه از چه كسي و چگونه ماليات بگيريم كه اين اثر اختلالي به حداقل برسد.

 
فرض كنيم ماليات ۷0درصدي بر درآمد پزشكان عملي شود. چه نوع پزشكاني تحت تاثير آن قرار خواهند گرفت؟ پزشكان پردرآمدي كه مشمول ماليات جديد مي‌شوند عمدتا متخصصان ويژه و درجه يك (مثلا بهترين متخصصان پيوند قلب يا چشم) هستند كه جامعه سخت به آنها نياز دارد و متقاضي خدمات آنان است. حال اگر اين پزشكان مجبور شوند ۷0درصد از «آخرين واحد درآمد» خود را ماليات بدهند طبعا انگيزه آنها براي ساعت‌هاي طولاني كار يا عمل‌هاي سنگين به ‌شدت كم مي‌شود. اين نوع پزشكان ترجيح مي‌دهند به جاي ساعت‌هاي طولاني طبابت فقط بخشي از آن را كار كنند- چون واحدهاي اول درآمد ماليات سنگين ندارد- و بقيه روز را استراحت كنند يا به كسب و كارهاي ديگر غيرمرتبط با تخصص خود بپردازند. يعني در اثر اين سياست جامعه از دستيابي به بخشي از خدمات يكي از متخصص‌ترين و كمياب‌ترين نوع سرمايه انساني‌اش -كه خدماتش هم واقعا مورد نياز و مفيد و مورد اقبال جامعه است- محروم مي‌شود.

 
از طرف ديگر اگر تقاضا براي اين پزشكان بسيار بالا بوده و حساس به قيمت هم نباشد، بخشي از ماليات جديد روي قيمت خدمات پزشكي آنان منعكس شده و نهايتا از جيب بيماران پرداخت خواهد شد ضمن اينكه ماليات بسيار سنگين انگيزه براي دريافت‌هاي زيرميزي و غيرقانوني را افزايش خواهد داد. در يك سطح ماليات معقول اكثريت پزشكان ترجيح خواهند داد، قانون‌شكني نكرده و با اعلام درآمد واقعي بخشي از درآمد خود را به خزانه پرداخت كنند. ولي وقتي نرخ ماليات حاشيه‌يي به ۷۰درصد برسد در آن صورت منافع قانون‌شكني خيلي بزرگ‌تر خواهد شد و افراد بيشتري را به پنهان‌كاري و عدم گزارش درآمد واقعي تشويق خواهد كرد و در نتيجه به صورت يك پيامد ناخواسته چنين سياست تك ‌بعدي عمل خواهد كرد.

 
البته آن طرف قضيه مي‌شود استدلال كرد كه همين اثر مالياتي شايد باعث شكستن مكانيسم «سوپراستار» (يعني جذب همه تقاضا به سمت نفر اول) در بازار پزشكي شده و در نتيجه با كاهش انگيزه پزشكان خيلي مشهور براي كار سنگين، بار بيماران را به سمت پزشكان كمي غيرمشهورتر هدايت كند و توزيع بيمار بين پزشكان را بهتر كند. اگر پزشكان درجه يك تعداد بيماران خود را محدود كنند، ميزان وقت صرف شده آنها در برخورد با بيماران هم بيشتر مي‌شود ولي در مقابل ممكن است صف نوبت براي اين پزشكان طولاني‌تر شده و بيماران را مجبور به انتظار طولاني‌تري كند. اينكه آيا جامعه از اين بازتوزيع بيماران نفع مي‌برد، به فاصله كيفيت پزشكان خيلي مشهور و بقيه هم‌صنفان‌شان برمي‌گردد و سوالي است كه بايد از طريق محاسبات داده‌محور و تجربي پاسخ داده شود.

 
شايد بشنويم كه «خب همين پزشكان از اين بعد به جاي پول براي انگيزه‌هاي ديگر كار كنند». اين استدلال ممكن است تا حدي درست باشد ولي اگر كاهش انگيزه‌هاي مادي از طريق محدوديت و سركوب (و نه انتخاب آزادانه افراد) صورت بگيرد ممكن است حتي اثر معكوس گذاشته و اندازه انگيزه‌هاي معنوي قبلي را هم كاهش دهد.

 
جمع‌بندي سخن اينكه اگر قرار است از درآمدهاي بالا ماليات اتخاذ شود، متخصصان و صاحبان هنر و تجربه و فن در جامعه آخرين گروهي هستند كه بايد به سراغ آنان رفت برعكس بايد به آنان انگيزه داد تا تخصص خود را هر چه بيشتر در اختيار جامعه قرار دهند. اين هدف با اين سياست كه چنين مشاغلي را نخستين هدف ماليات سنگين قرار داد در تضاد است.
منبع: تعادل

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: