مهرداد علیمرادی
عضو هیات علمی موسسه آموزشی پژوهشی مدیریت و برنامهریزی
ایران جزو کشورهای دارای بیشترین تعداد مهندسان و دانشجویان مهندسی است که به سبب شیوه انتخاب رشته برای ورود به دبیرستان، معمولا دانشآموزان با بیشترین بهره هوشی وارد این رشتهها میشوند. در رشتههایی چون پزشکی هم چنین بوده است که سهم قابلتوجهی از آنان را دیپلمههای ریاضی تغییر رشته داده تشکیل میدادند و به ناچار حجم قابلتوجهی از مدیران کشور به این گروه تعلق یافته است.
اما تفاوت بین دیدگاه مهندسی که بیشتر با اشیا سروکار دارند، با دیدگاه اقتصادی– اجتماعی– فرهنگی– سیاسی که بیشتر مخاطبانش انسانها هستند، بسیار است. متاسفانه با سازوکار کنونی، دانشآموزان با نمرههای کمتر در درسهای ریاضی، وارد علوم انسانی میشوند. آنچه به تجربه دیده شده، شیوه کار دانشآموختگان رشتههای غیر علوم انسانی در اداره کشور، از نوع آزمون و خطا بوده که گاهی زیانهای سنگینی به کشور زده است. در این میان، رشته اقتصاد به سبب به کار بردن جدیدترین روشها و تکنیکهای ریاضی، جلوه دیگری دارد و به علوم دقیقه بسیار نزدیک شده است. از سوی دیگر، اقتصاد هم مانند پزشکی و مدیریت، متاسفانه جزو علومی است که همگان به خود اجازه اظهارنظر در آن را میدهند و گروهی حتی میکوشند تا دیدگاههای غیرکارشناسی خود را در این حوزه به کرسی بنشانند! مشکل دیگر آن است که در این عرصهها میتوان شعارهای عوامگرایانه (پوپولیستی) داد که ظاهری بسیار زیبا و عدالتجو دارند و رایها را به خود جلب میکنند، ولی در عمل به سبب نداشتن پایه علمی، درست در خلاف جهت منافع همان پیروان تنگدست خود حرکت میکنند که نمونه آن را در بسیاری از کشورهای جهان و ایران خودمان به کرات دیدهایم. خوشبختانه چند سالی است که با برقراری امکان تعیین رشتههای علوم انسانی در دانشگاهها برای دارندگان دیپلمهای ریاضی و تجربی، مشکل ضعف پایه ریاضی دانشجویان علوم انسانی کمتر شده است.
همچنین تعداد قابلتوجهی از دانشآموختگان علوم پایه و مهندسی به سبب علایق فردی، در دورههای تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) جذب رشتههای علوم انسانی و برخی از آنها در دانشگاههای برتر جهان، دانشآموخته و شاغل میشوند. هرچند بازگشت هرچند تعداد اندکی از این افراد به کشور در سالهای اخیر، سطح آموزش و پژوهش را در این علوم بالا برده است. این تلاشها از اواسط دهه 60 با راهاندازی مرکز برنامهریزی سیستمها در دانشگاه صنعتی اصفهان و سپس اواخر همان دهه با تاسیس موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی در تهران آغاز شد و با دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف ادامه یافت و اکنون ثمره این 30 سال تلاش پیگیری در حال به بار نشستن است. بیشتر دانشجویان ورودی تحصیلات تکمیلی مراکز یاد شده، از دانشآموختگان کارشناسی در رشتههای علوم پایه و مهندسی بوده و هستند که طبعا مشکل کمتری در درک مفاهیم ریاضی در علم اقتصاد دارند و تنها لازم است که به شیوه تفکر و روش پژوهش اقتصادی مسلط شوند که در بیشتر موارد، این پیوند رخ داده است.
به نظر میرسد که راه گریز از کجرویهای کنونی در آینده، همانا آموزش درست پایههای دقیق علم اقتصاد با استادان خبره در همه مقاطع و همه رشتههای تحصیلی دانشگاهی در کشور است؛ چرا که اکنون، اقتصاد در همه حوزهها تنیده شده و شاخههایی مانند: اقتصاد هنر، اقتصاد مهندسی، اقتصاد بهداشت و درمان، اقتصاد ورزش، اقتصاد کشاورزی، حقوق و اقتصاد، اقتصاد مسکن، اقتصاد نیروی کار و... بهعنوان علوم میانرشتهای در بسیاری از دانشگاههای مطرح جهان راهاندازی شده و از ثمرات آنها بهرهبرداری میشود. بنابراین لازم است در این راستا برای تحول در آموزش فراگیر این علم اقداماتی انجام شود تا بتوان از این دانش در همه عرصهها بهره برد. برای روشنی بیشتر مطلب، میتوان به حوزه بهداشت و درمان اشاره کرد. درست یا نادرست، اکنون تقریبا همه مدیران سازمانها، نهادها و دستگاههای این حوزه (از عالیترین مقام وزارت گرفته تا بیمارستانها و درمانگاههای دولتی، عمومی و خصوصی) تخصص پزشکی دارند که ظاهرا خردمندانه، مرتبط و مورد انتظار است. اما آیا برای اداره خوب و درست مجموعهای به این بزرگی که با همه مردم سروکار دارد، به دانش اقتصادی، مدیریتی و حقوقی نیازی نیست! همین مساله در بسیاری از حوزههای دیگر هم وجود دارد. بنابراین راه چاره کوتاهمدت، بهکارگیری مشاوران متخصص اقتصادی، مدیریتی و حقوقی از سوی مدیران و راهکار میانمدت، همان پیشنهاد آموزش اصول این علوم به همه دانشجویان پزشکی، مهندسی، هنر و... است.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3776