یکشنبه, 09 خرداد 1395 13:08

معصومه خندان: کاربردی ساختن آموزش اقتصاد

نوشته شده توسط

معصومه خندان

دانش‌آموخته دانشگاه هاروارد

از ورود علم اقتصاد به دانشگاه‌های ایران زمان زیادی نمی‌گذرد و این رشته برای رشد و شکوفایی در ایران از ظرفیت‌های مناسبی برخوردار است. امروز هیچ یک از دانشکده‌های اقتصاد ایران در رتبه‌بندی‌های معتبر دنیا حضور ندارند. به‌عبارت دیگر دانشگاه‌های ایران نمره قابل قبولی در شاخص‌های مورد نظر موسسات رتبه‌بندی دانشگاهی جهان کسب نکرده‌اند. این در حالی است که اقتصاد یکی از رشته‌هایی است که در بین سایر رشته‌های علوم انسانی از بسیاری جهات از اهمیت فراوانی برخوردار است. با این حال این رشته همچون اکثر زمینه‌های علوم انسانی در ایران، دچار مشکلات عدیده‌ای است که رفع آنها نیازمند عزم جدی دانشگاهیان است. یکی از مواردی که سبب تفاوت سطح علمی دانشکده‌های اقتصاد ایران با سایر دانشکده‌های اقتصاد جهان است رویکرد نامناسب آموزش اقتصاد در ایران است. در پاسخ به این سوال که هدف دوره‌های آموزش اقتصاد در ایران چیست به این مساله برخورد می‌کنیم که رویکرد مناسبی در سیستم آموزشی علم اقتصاد در کشور وجود ندارد.

 

رویکرد به آموزش علم اقتصاد: ضعف روش تحقیق و داده محور نبودن آموزش‌ها

در مرحله اول باید مشخص شود هدف دوره‌های آموزش اقتصاد در ایران چیست. اگر هدف تربیت عده‌ای برای وارد شدن به دنیای آکادمیک است، باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا در حال حاضر تعداد مقالات معتبر منتشر شده از سوی استادان و دانشجویان دانشکده‌های اقتصاد در مجلات و ژورنال‌های معتبر دنیا بسیار اندک و انگشت شمار است. این مساله نشان‌دهنده وجود ضعف در سیستم است؛ زیرا یکی از شاخص‌های مهم رتبه‌بندی دپارتمان‌های اقتصاد، مقالات منتشر شده افراد در ژورنال‌های معتبر علمی است. یکی از موانع دستیابی به این هدف، ضعف در روش تحقیق کمی و فقدان رویکرد اطلاعات‌محور است.

 

رویکرد به آموزش علم اقتصاد و ضعف اعتمادبه‌نفس در فارغ‌التحصیلان برای حل مسائل واقعی پیرامون خود

اگر هدف تربیت نیروی انسانی موردنیاز برای حل مسائل جامعه است به‌نظر من این هدف نیز محقق نمی‌شود. در ایران دامنه علم اقتصاد از سوی مدرسان این علم در بسیاری موارد محدود معرفی می‌شود. همچنین دانشجو این نگرش را پیدا نمی‌کند که قرار است به‌زودی مسائل واقعی دنیای پیرامون خود را حل کند؛ زیرا تعامل بین استاد و دانشجو در مسیر سازنده‌ای اتفاق نمی‌افتد. دانشجویان شدیدا از عدم اعتمادبه‌نفس در ارائه راه‌حل‌ها و حل مشکلات رنج می‌برند. اگر اعتمادبه‌نفس دانشجویان را تابعی از متغیر‌های مختلف در نظر بگیریم، مهم‌ترین متغیر را می‌توان در حس درونیِ خود دانشجو در تاثیرگذاری بر پدیده‌ها و مشکلات اقتصادی و حل آنها دانست. در دانشگاه‌های معتبر دنیا، دانشجویان از سوی استادان خود به کنکاش و جست‌و‌جو در موضوعات واقعی جوامع تشویق می‌شوند و در تمامی مراحل اعتمادبه‌نفس از سوی استادها به دانشجویان تزریق می‌شود که می‌توانند با فکر کردن و پرداختن به پدیده‌های اقتصادی مشکلات این حوزه را حل کنند. در واقع استادان این دانشگاه‌ها، دانشجویان را در طی مسیر یاری می‌کنند تا به مقصد برسند و بتوانند فارغ از همه پیچیدگی‌ها به خود مشکلات بیندیشند و نه به مجموعه‌ای از فروض که فقط به‌وسیله آنها مسائل روی کاغذ و عمدتا نظری حل می‌شوند.

به‌عبارت دیگر نقش استاد صرفا تدریس یک مساله نظری و به‌صورت یکسویه نیست و فلسفه دوره حضوری در این است که بین استاد و دانشجو دیالوگ برقرار شود. برای مثال زمانی که یک مشکل همچون راه‌حل کاهش نرخ فقر در کشوری مانند اندونزی مطرح می‌شود، دانشجو برای این مشکل راه‌حلی را بیان می‌کند و استاد باید بتواند راه‌حل دانشجو را ارزیابی کند و در صورت نیاز ابعاد و آثار مختلف راه‌حل دانشجو را به او گوشزد کند، تا دانشجو بتواند در ادامه مسیر با دید بازتر پدیده‌ها را پیگیری و مطالعه کند. در این راه از انواع موضوعات و منابع واقعی برای درک بهتر مسائل بهره‌برداری می‌شود. به‌عبارتی دانشگاه به محلی برای حل مسائل دولت و ملت‌ها تبدیل شده است. به راحتی سیاستمداران مسائل خود را به دانشگاه می‌دهند تا دانشجویان و استادان آنها را تحلیل و بررسی کنند. بعد از تحویل این‌گونه تمرین و تکالیف واقعی این سیاست‌گذاران اقتصادی پاسخ‌های دانشجویان را شنیده و نظرات آنها را نقد و بررسی می‌کنند. به مرور زمان دانشجو با مسائل واقعی و پیچیدگی آنها آشنا شده و آموزش می‌بیند چگونه به‌صورت واقع‌بینانه با آن پیچیدگی‌ها مواجه شود. اتفاقا این که در دولت کنونی تعداد قابل توجهی از استادان اقتصاد حضور دارند فرصت مغتنمی است که می‌تواند برای آموزش دانشجویان استفاده شود. دانشجویان راحت‌تر می‌توانند برای حل مسائل واقعی جامعه آماده شوند؛ زیرا بعد از حل تمرین‌های خود مستقیما می‌توانند بازخورد تجربه واقعی آن تمرین‌ها را از استادان خود بشنوند.

 

عدم رویکرد مناسب به آموزش اقتصاد و ضعف روش تحقیق کمی و اطلاعات محور نبودن آموزش‌ها

در بسیاری از دانشکده‌های اقتصاد ایران صرفا مطالب نظری اقتصاد ارائه و علم اقتصاد در مجموعه‌ای از مدل‌ها و نظریه‌ها خلاصه می‌شود. در حالی که محیط آموزش حضوری باید این امکان را برای دانشجو فراهم کند که در کنار مسائل نظری، بتواند راه‌حل‌های مناسبی برای پدیده‌ها و مشکلات واقعی پیدا کند، در غیر این صورت فرد در خانه خود نیز با کمی جد و جهد می‌تواند مسائل نظری را بیاموزد. در واقع آنچه محیط دانشگاه را از بیرون متفاوت می‌کند، آموزش روش صحیح فکر کردن و جست‌و‌جو برای حل مسائل است. در بعد عملی نیز استادان اقتصاد داخل کشور به‌جز مواردی معدود، ساز و کار مناسبی را برای ارائه کلاس‌های خود ندارند. به‌عبارت دیگر استاد در کلاس صرفا به بیان مجموعه‌ای از تئوری‌های اقتصادی می‌پردازد و از دانشجویان می‌خواهد تا این تئوری‌ها را با جزئیات به‌خاطر بسپارند و در انجام تکالیفشان به‌کار ببرند و دانشجویان نیز درصدد آن هستند تا با انجام تکالیفشان، نمره مورد نظر را کسب کنند و در صورتی هم که تکالیف ازسوی دانشجویان انجام می‌شود، گویی از موضوع مورد نظر عبور کرده‌اند و خبری از نقد و بررسی پاسخ دانشجویان توسط استاد نیست. چراکه سوالاتی که دانشجویان در تکالیفشان به آنها پاسخ می‌دهند، صرفا مجموعه‌ای از موارد نظری و حل معادلات پیچیده ریاضی است و نه مسائلی که بتواند ذهن دانشجو را به سوی جست‌و‌جو برای راه‌حل مشکلات موجود اقتصادی سوق دهد. در نهایت فارغ‌التحصیلانی داریم که توان حل مشکلات واقعی جامعه را ندارند.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3776

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: