یکشنبه, 22 آذر 1394 14:06

بیانیه ٥ اقتصاددان در سوگ كارآفرين ايراني

نوشته شده توسط

 

در کودکی و هنگام مهاجرت به اصفهان با وجود غریبه‌بودن، هرگز از تلاش دست نکشید و گز اصفهان را که بنا بر سنت اصفهانی درست می‌شد، به نوعی کیک بدل کرد تا خواست مشتریانش را برآورده کند. قهرمان این داستان محمد‌علی موسی‌خانی متولد ١٣٢٦ شهرستان خوی استان آذربایجان‌شرقی بود که از دوران کودکی به اصفهان مهاجرت و فعالیت تولیدی خود را در سال ١٣٤٨ از کارگاه تولید گز آغاز کرد.   خلاقیت و نوآوری وی باعث شد کارگاه تولید گز خود را بر اساس ذائقه مردم به کارگاه پخت کیک و کلوچه تبدیل کند.
 
دوچرخه لاری مشهور وی که با آن تخته‌های کیک را حمل می‏‌کرد، امروز در ورودی دفتر کارخانه‏‌اش خودنمایی می‌کند. تلاش و پشتکار تمام‌نشدنی او باعث شد واحد تولیدی کیک خویی و نوشابه «کافی‌کولا» را در سال ١٣٧٥ راه‌اندازی کند. این واحد تولیدی توانست در دهه ٨٠ زمینه اشتغال هزارو ٢٠٠ نفر را به صورت مستقیم و چندین ‌هزار نفر را به صورت غیرمستقیم فراهم کند. این کارآفرین ایرانی در سال ٨٤ و تنها برای یک انتخاب سیاسی، هزینه هنگفتی را پرداخت.
جوزف شومپتر، اقتصاددان بزرگ نیمه اول قرن بیستم، ٣٠ سال مطالعه کرد تا بتواند مفهوم کارآفرینی و نقش آن را در رشد دنیای صنعتی باز نماید. داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد در ۱۹۹۳ نیز ٣٠ سال مطالعه کرد تا بتواند نقش نظام خانواده و آموزش کودکان را در فرایند توسعه تبیین کند. آن‌گاه محسن رنانی، اقتصاددان ایرانی با ترکیب نظریه این دو اقتصاددان، کل فرایند توسعه را چنین تبیین می‌کند: «توسعه یعنی اینکه ما بتوانیم در خانواده و در نظام آموزشی‌مان، کودکانی را پرورش دهیم که لوازم و پیش‌نیازهای کارآفرینی در آنها شکل گیرد و نهادینه شود. کودکانی که پرسشگر، پرتحرک، دارای روحیه تعامل جمعی، منتقد، نوآور، ریسک‌پذیر و صبور باشند. اگر چنین کنیم، یعنی فردا ما کارآفرینانی داریم که برایمان توسعه می‌آفرینند».
مرحوم موسی‌خانی در قالب همین تعریف از کارآفرینی می‌گنجید. او با نوآوری و ریسک‌پذیری و صبر در تلاطمات کوشید تا کسب‌وکار خود را گسترش دهد. هم‌زمان نیز در برهه‌ای از زندگی‌اش فعالیت مدنی خود را در اتاق بازرگانی اصفهان و در پشتیبانی و حمایت از نهادهای خیریه گسترش داد.
امروز که از مقابل کارخانه این کارآفرین می‌گذریم، بر نماد «کافی‌کولا»، گرد غریبی نشسته است. او که در میان اصفهانی‌ها هرگز احساس غربت نداشت، اصحاب قدرت و ناکارآمدی‌های دولت‌ها او را نه‌تنها با موطن خود که با حاصل تلاش‌های خود نیز غریبه کرده بود. مرثیه‌ای که استادان اقتصاد ایران، محمود ختایی، محسن رنانی، محمد طبیبیان، حسن طايي و عبدالحسین ساسان برای مرگ این کارآفرین نگاشته‌اند، هشداری است برای ما که دیگر اکنون نفت و منابع خدادادی کارایی گذشته را ندارند؛ اگر توسعه می‌خواهیم باید کارآفرینان را ارج نهیم.
 
هنگامی که خبر مرگ سنایی را به مولانا جلال‌الدین رومی دادند، او بسیار بی‌تاب شد و همه آموزه‌های خویش را در باب پذیرش و استقبال از مرگ، از یاد برد. گویی مرگ که از دیدگاه مولانا یک دگردیسی وجودی زیبا و یک پرواز دوست‌داشتنی بود، اکنون که نوبت به سنایی رسیده به یک فاجعه تحمل‌ناپذیر تبدیل شده است. مولانا در اندوه ژرفی فرو رفت. غم ژرفی که از آن غزلی جاودانه سر برآورد تا نسل‌های آینده را نیز در اندوه مولانا شریک كند:
گفت کسی خواجه سنایی بمرد/ مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد
کاه نبود او که به بادی پرید/ آب نبود او که به سرما فِسُرد
شانه نبود او که به مویی شکست/ دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان/ کو دو جهان را به‌ جوی می‌شمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند/ جان و خِرَد سوی سماوات بُرد
و این حکایت اندوه ما بود وقتی خبر پرواز روح کارآفرین بزرگی چون مرحوم حاج محمدعلی موسی‌خانی را شنیدیم. این روزها خبرهای فراوانی از مرگ‌‌های غیرمنتظره به ما می‌رسد اما برخی مرگ‌ها نمادین هستند و با خود حامل یک جهان پیام‌اند. برای ما مرگ موسی‌خانی چنین بود. که اگر ژرف بیندیشیم با مرگ هر کارآفرین گویی ما شهروندان ایرانی گنج زرینی و سرمایه نمادینی را از دست داده‌ایم. سرمایه‌هایی که هیچ‌گاه قدرشان را به‌درستی ندانستیم. مرگ‌ هیچ کارآفرینی «نه کاری است خُرد». هر کارآفرین بزرگی که بمیرد، گویی مخزنی از الهام و چراغی از امید در گوشه‌ای از سرزمین ما مرده است. در زمانه‌ پر اضطراب کنونی، با مرگ هر کارآفرین، گویی شماری از کارگران ما امنیت شغلی خویش را از دست می‌دهند و چراغ امید در خانه‌های بسیاری خاموش می‌شود، و بی‌کاران تازه‌ای به خیل بی‌کاران ما افزوده می‌شود.
کارآفرین، کاه نیست که به بادی در غلتد و آبی از آب تکان نخورد. بلکه نخل پرباری است که اگر فرو افتد، شیرین‌کامان بسیاری را گرفتار تلخ‌کامی می‌کند. هیچ کارآفرینی دانه نیست که چون بر زمین افتد، به‌سادگی نهال تازه‌ای از خاک او سرزند. بلکه سال‌های سال باید تا «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شوند» تا از میان خیل پرشمار شهروندان یک کشور، کارآفرینی پدیدار شود و قابلیت‌های بالقوه‌ نهفته در مغز و بازوی انسان‌های دیگر را به فعلیت درآورد. و مرحوم موسی‌خانی یکی از این نخل‌های سربلند و پرباری بود که در توفان حوادث سال‌های اخیر و بادهای سَمومی که از عالم سیاست به سوی اقتصاد ما وزید، بر زمین افتاد.
ما هیچ‌گاه او را از نزدیک ندیده‌ایم اما وصف کار او را شنیده‌ایم و دانستیم که با کارآفرینی بزرگ روبه‌رو بوده‌ایم. چراکه هرچه ساخت از هیچ ساخت؛ چراکه ٤٠ سال پیش از کارگری در یک کارگاه کوچک کیک‌سازی شروع کرد اما ساختن یک امپراتوری بزرگ اقتصادی را هدف گرفته بود. او به افق‌های باز و فراخ، می‌نگریست و توانسته بود گریبان خویش را از تنگنای شیوه‌های سنتی و محافظه‌کارانه مدیریتی رهایی بخشد. در سرزمینی که همه به شهر و دیار خود وابسته‌اند، او به اصفهان مهاجرت کرد و دیار غربت را به دیاری آشنا بدل ساخت و کاری کرد کارستان که همه چشم‌ها را ربود و یک‌تنه دو واحد از بزرگ‌ترین بنگاه‌های اقتصادی استان را در حوزه صنایع غذایی پایه‌گذاری و هزاران اشتغال ایجاد کرد.
و متأسفانه همچون همه خیره‌سری‌ها و بدشگونی‌هایی که عالم سیاست برای این کشور داشته است، در برآمدن و برافتادن دولت‌ها، و بی‌ثباتی‌ها و گاه بی‌قانونی‌های حاصل از این گردش دوران، «موسی‌خانی» نیز گرفتار توفان ویرانگرِ شرایط اقتصادی و سیاسی ایران شد. نخست برگ‌هایش ریخت، سپس شاخه‌هایش را شکستند و آنگاه تن تنومندش بر خاک افتاد. بی‌گمان موسی‌خانی نیز همانند هر انسان دیگری در تصمیمات اقتصادی خویش دچار اشتباهاتی شده است.
اما تفاوت است میان جامعه‌ای که وقتی کارآفرینش اشتباه می‌کند و به مشکلاتی در می‌افتد به حمایت از او بر می‌خیزد، تا جامعه‌ای که وقتی کارآفرینش، تصمیمی اشتباه گرفت یا در گردش روزگار به مشکلاتی برخورد و دوران شکوفایی‌اش به پایان رسید، نه‌تنها او را رها می‌کند بلکه در راه نجات او هم سنگ‌اندازی می‌کند. آری اگر چند سال پیش که شورای اداری استان اصفهان از بودجه نجات بنگاه‌های مشکل‌دار برای او هم سهمی در نظر گرفته بود، تنگ‌نظری و سیاست‌بازی نکرده بودند و مصوبه شورا اجرا شده بود، شاید اکنون موسی‌خانی و صنعت موسی‌خانی همچنان زنده بود. و این همان موسی‌خانی بود که در طول ٤٠ سال فعالیت اقتصادی‌اش ده‌ها مؤسسه خیریه را تأسیس و حمایت کرد. اما وقتی خودش نیازمند دست خیر دیگران بود، او را رها کردیم.
موسی‌خانی با تحمل تندباد حوادث ویرانگری که در این سال‌ها دمید، به نماد مظلومیت کارآفرینی در این دیار تبدیل شد. کارآفرینان این دیار مظلوم‌اند زیرا هنوز هستند کسانی که تفاوت میان یک کارآفرین نوآور را با یک رانت‌خوار سیری‌ناپذیر یا اشراف‌زاده ثروتمند نمی‌دانند. مظلوم‌اند چون هیچ دست یاری‌رسانی پیرامون خود نمی‌بینند، بلکه هر دستی می‌بینند یا یاری‌خواه است یا مطالبه‌گر. مظلوم‌اند چون هنوز بسیاری از دولتمردان ما نمی‌دانند که سرمایه اصلی برای جهش اقتصادی در هر کشوری به‌ویژه اقتصاد رکودزده ما، کارآفرینان ریسک‌پذیر، صبور و نوآورند نه منابع نفت و گاز و کانسارهای رنگارنگی که آنها را دچار غرور و سرمستی می‌کند و از توجه به گنج‌های نهفته در میان شهروندان غافل می‌سازد. مظلوم‌اند چون هنوز دستگاه‌های نظارتی ما نمی‌دانند که ارزش‌ برخی از کارآفرینان ما حتی از ارزش برخی آثار باستانی ما بیشتر است و بنابراین کارآفرین را نباید با ارزش پول سنجید و او را به خاطر شکست‌هایی که بخش اعظم آن ناشی از بی‌ثباتی‌ها و سوء‌مدیریت کلان اقتصادی کشور بوده است، مقصر دانست. مظلوم‌اند چون کودکان ما نام بسیاری از بازیگران، خوانندگان و فوتبالیست‌های داخلی و جهانی را می‌شناسند ولی هیچ نامی از هیچ کارآفرین ایرانی در ذهن آنها ننشانده‌ایم. مظلوم‌اند چون در دنیایی که همه به کوچکی خو گرفته‌اند آدم‌های بزرگ را برنمی‌تابیم. مظلوم‌اند چون در عصری که پی‌درپی فسادهای افسانه‌ای پدیدار می‌شود، بازشناسی یک کارآفرین حقیقی از یک رانت‌خوار فاسد، کاری بس دشوار است.
مظلوم‌اند چون هنوز نظام مالیاتی ما به این باور نرسیده است کارآفرینان بار سنگین مستمری ایام بی‌کاری نیروی کار را از دوش دولت‌ها بر‌می‌دارند و بر دوش خویش می‌گذارند. مظلوم‌اند چون هنوز نظام بیمه و بانک ما نمی‌داند که در دوران رکود اقتصادی باید به حمایت از کارآفرینان برخیزند نه آنکه فشار برای بازپس‌گیری بدهی‌های کارآفرینان را بیفزایند و آنان را زمین‌گیر و محاکمه و زندانی کنند. مظلوم‌اند چون دستگاه متولی ما نمی‌داند که زندانی‌کردن یک کارآفرین مانند تخریب‌کردن یک اثر باستانی است که عمرها و هزینه‌های گزافی برای ساخت آن صرف شده است. مظلوم‌اند چون برخلاف همه دنیا، قانون ورشکستگی در این دیار به یک قانون مهجور و صوری و ناکارآمد تبدیل و به همین علت باعث شده است که وقتی کارآفرینی در مسیر پر از مخاطره‌ خویش ناکام می‌ماند، محکوم به نابودی است و اجازه شروع دوباره نخواهد داشت. مظلوم‌اند چون مردم ما هنوز در داوری خویش درمورد آنان، بین قصور و تقصیر تفاوتی نمی‌گذارند و اگر کارآفرینی شکست خورد، به جای آنکه انگشت اتهام را به سوی شرایط و عوامل بیرونی نشانه روند که کارآفرین را به سوی شکست سوق داده است، به سوی شخص کارآفرین نشانه می‌روند. مظلوم‌اند چون دولت‌های ما اغراض سیاسی خود را در برخورد با کارآفرینان نیز سرایت می‌دهند.و سرانجام کارآفرینان ما مظلوم‌اند زیرا هنوز دانشگاه‌های ما احساس مسئولیت نمی‌کنند تا بستر افکار عمومی را برای پیشروی کارآفرینان به سوی افق‌های مبارک هموار و سازگار کنند و دانش خویش را در جهت تصحیح و تقویت عملکرد کارآفرینان به کار نمی‌گیرند. فراموش نکنیم که ٨٠ سال از تأسیس نظام دانشگاهی ما می‌گذرد اما هنوز ما هیچ رشته‌ای برای آموزش، تقویت و مشاوره به کارآفرینان تأسیس نکرده‌ایم.
روان مرحوم موسی‌خانی شاد باد که در مسیر فعالیت کارآفرینانه‌ خود داغ همه این نابسامانی‌ها و نارسایی‌های اجتماعی، سیاسی، قانونی و علمی را بر پیکر خویش آزمود و مظلومانه و در سکوت تحمل کرد تا هنگامی که مرگ، او را رهایی بخشید. ما او را نماد مظلومیت کارآفرینی در ایران می‌دانیم. شک نکنیم تا زمانی که نظام تدبیر در این کشور برای حمایت، اعاده حیثیت و تجلیل از کارآفرینانی همچون مرحوم موسی‌خانی تدبیر نیندیشد و سازوکاری طراحی نکند، کارآفرینی در این دیار، جانی نخواهد گرفت. مطمئن باشیم تا زمانی که از جهادگر اقتصادی چون مرحوم موسی‌خانی اعاده حیثیت و تجلیل نکنیم و تندیس او را در میدان شهرمان برپا نکنیم یا خیابانی را به یاد او نام نگذاریم، هرگز کارآفرینی در این دیار ریشه نخواهد گرفت. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.

منبع: شرق

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: