فرزانه صمديان
الگوي مصرفي مواد غذايي در گروههاي مختلف شهري و روستايي دستخوش تغييرات مهمي شده است، به اين صورت كه در سالهاي 1388 تا 1392 مصرف سرانه نان در اغلب گروههاي درآمدي به ويژه در خانوارهاي روستايي افزايش يافته، در حالي كه مصرف شير، تخممرغ، گوشت قرمز، سبزي و ميوه كاهش داشته است. اين كاهش و جابهجايي مصرف از برخي اقلام به سمت برخي ديگر از نظر كيفيت غذا و تامين نيازهاي سلولي جنبه منفي داشته و امنيت غذايي خانوار را با مخاطراتي روبهرو ساخته است. براي دستيابي به امنيت غذايي در سطح خانوار، تدارك بستر قانوني و نهادي جهت ايجاد اشتغال مولد، هدفمند كردن يارانه غذا، حمايت از كشاورزان، توسعه زيرساختهاي كشاورزي، ارتقاي آگاهي و سواد تغذيهيي خانوارها و... ضروري به نظر ميرسد.
سرانه مصرف كالري در گروههاي مختلف هزينهاي
براي تسهيل و آسانسازي بررسي وضعيت امنيت غذايي در سطح خانوارها از نظر مصرف كالري (انرژي دريافتي فرد) در دهكهاي هزينهيي، اين دهكها به ترتيب به گروه اول شامل سه دهك كمدرآمد (اول، دوم و سوم)، گروه دوم در دو دهك درآمدي بعدي (چهارم و پنجم)، گروه سوم در دو دهك درآمدي بيشتر (ششم و هفتم) و گروه چهارم سه دهك پردرآمد (هشتم، نهم و دهم) تقسيمبندي شدهاند. همچنين مقدار مصرف كالري سرانه هر يك از گروههاي فوق با ميزان مصرف كالري توصيه شده (2500 كيلو كالري) مقايسه شده است.
مقدار مصرف سرانه كالري خانوارهاي شهري و روستايي به تفكيك تقسيمبنديهاي صورت گرفته طي سالهاي 1387 تا 1391 در جدول شماره (1) آمده است. با توجه به اطلاعات اين جدول، مقادير كالري مصرفي در گروههاي چهارگانه پيش گفته در خانوارهاي شهري و روستايي طي سالهاي مورد به بررسي حاكي از آن است كه مقدار انرژي مصرفي سرانه در هر سه دهك كمدرآمد جامعه (گروه اول) اعم از شهري و روستايي (30درصد جامعه) بين حداقل 1932 (خانوار روستايي در سال 1388) و حداكثر 2323 (خانوار شهري در سال 1387) كيلو كالري در روز بوده است، يعني ميزان كالري دريافتي سه دهك (اول، دوم و سوم) از خانوارها، بين 23 تا 8درصد كمتر از حداقل ميزان كالري مصرفي توصيه شده (2500 كيلو كالري) است. ميزان سرانه كالري خانوارهاي شهري و روستايي گروه دوم (دو دهك چهارم و پنجم) وضعيت نسبتا بهتري دارد و تقريباً حدود 2500 كيلوكالري در روز، يعني نزديك به مقدار توصيه شده بهداشتي بوده و بهطور كلي اين گروه ميزان كالري كافي را دريافت كرده است. در گروه سوم (دو دهك ششم و هفتم) حداقل كالري روزانه دريافتي 2681 و حداكثر 3067 كيلو كالري در روز است، يعني ميزان مصرف كالري خانوارهاي شهري و روستايي دهكهاي ششم و هفتم بين 2/7 تا 5/22درصد بيش از حد متعارف بوده است. گروه چهارم (سه دهك هشتم، نهم و دهم) نيز با مقدار كالري دريافتي بين 3425 تا 3992 كيلو كالري در روز به مقدار اضافي از حداقل انرژي مصرفي (ميزان كالري توصيه شده) كالري دريافت كردهاند به گونهيي كه ميزان كالري دريافتي سه دهك داراتر (دهك هشتم، نهم و دهم) بين حداقل 37 و حداكثر 60درصد بيشتر از نياز فيزيولوژيكي آنها است. اين موضوع در نمودار شماره (2) نشان داده شده است.
در يك جمعبندي كلي ميتوان گفت كه حدود 30درصد خانوارهاي شهري و روستايي از لحاظ مقدار مصرف كالري دچار سوء تغذيهاند و تنها حدود 20درصد خانوارهاي كشور دچار سوءتغذيه ناشي از دريافت كم انرژي نبوده و ميزان مصرف كالري در آنها نزديك به مقدار مصرف توصيه شده بهداشتي است. همچنين 50درصد جامعه نيز دچار مصرف زياد انرژياند كه مصرف انرژي در 30درصد آنان بسيار ناهنجار و غيرمتعادل است. اين امر نه تنها كيفيت زندگي اكثر خانوارهاي شهري و روستايي را متاثر ساخته و از بهرهوري آنها ميكاهد بلكه سبب تحميل هزينههاي سنگين در ساير بخشها به ويژه بهداشت و درمان شده است.
سرانه مصرف محصولات اساسي غذايي
با توجه به نقش و تاثير تركيب مواد غذايي اساسي (الگوي مصرف) در تامين نيازهاي تغذيهيي در اين بخش مقادير كل مصرف هر يك از اقلام نان، برنج، انواع گوشت، شير، تخممرغ، حبوبات و انواع ميوه و سبزي بر مبناي هزينه سبد مصرفي خانوارهاي شهري و روستايي در هر يك از دهكهاي هزينهيي مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد. براي دستيابي به تصويري جامع و كامل از وضعيت مصرف اقلام خوراكي در سبد مصرفي خانوارها و براي تسهيل و آسانسازي بررسي وضعيت امنيت غذايي خانوارها، دهكهاي هزينهيي به سه گروه كلي گروه يك، شامل سه دهك با درآمد پايين، گروه دو شامل چهار دهك با درآمد بيشتر از سه دهك قبلي و گروه سه شامل سه دهك با درآمد بالا، تقسيمبندي و مورد بررسي قرار گرفته است.
نان: سرانه مصرف نان بهطور متوسط در خانوار شهري 125 كيلوگرم و در خانوار روستايي 105 كيلوگرم است، اين در حالي است كه سرانه مصرف نان در جهان تنها 25 كيلوگرم است. بر اين اساس ميتوان گفت فرآوردههاي گندم به ويژه نان از اهميت ويژهيي در الگوي غذايي مردم كشور برخوردارند.
همچنين مقادير مصرف سرانه نان در دوره پنج سال مورد بررسي براي خانوارهاي شهري در گروه يك و دو (گروه كمدرآمد و با درآمد متوسط) به ميزان 73/6 و 42/3درصد كاهش يافته و تنها براي گروه سه (گروه با درآمد بالا) به ميزان 76/1درصد افزايش يافته است. اين در حالي است كه سرانه مصرف نان در خانوارهاي روستايي در تمام گروههاي درآمدي افزايش يافته است. اين افزايش براي گروه يك (با درآمد پايين) روستايي بيشتر از ساير گروههاي درآمدي است. يك مقايسه كلي نشان ميدهد مقدار مصرف نان در گروههاي پردرآمد شهري و روستايي (گروه سه) اختلاف معناداري با هم ندارد در حالي كه در گروههاي كمدرآمد و با درآمد متوسط (گروههاي يك و دو) ميزان مصرف نان خانوارهاي شهري به مراتب از خانوارهاي روستايي بيشتر است.
همچنين در اغلب گروههاي درآمدي متوسط مصرف سرانه جامعه شهري بيشتر از روستاييان است.
برنج: متوسط مصرف سرانه برنج طي پنج سال مورد بررسي براي خانوارهاي شهري و روستايي به ميزان 14/11 و 7درصد كاهش يافته است. متوسط مصرف سرانه برنج خانوار روستايي در دوره مورد بررسي نيز به ميزان 2كيلوگرم بالاتر از متوسط مصرف سرانه خانوار شهري بوده است. همچنين مقادير مصرف سرانه برنج گروه يك (گروه كم درآمد) در دوره پنج ساله مورد بررسي براي جامعه شهري ثابت و حدود 22 كيلوگرم بوده در حالي كه سرانه مصرف برنج خانوارهاي روستايي گروه يك با 8درصد افزايش از 7/19 به 2/21 كيلوگرم افزايش يافته است. مقادير مصرف سرانه برنج گروه دو (با درآمد متوسط) طي دوره پنج ساله مورد بررسي چه در خانوار شهري و چه در خانوار روستايي نزديك به 6/1 برابر گروه يك و حاكي از تاثير توان خريد اين گروه در مصرف اين كالا است. با اين حال سرانه مصرف برنج براي خانوارهاي شهري و روستايي گروه دو به ميزان 46/11 و 3/4درصد كاهش يافته است. مقادير مصرف سرانه برنج گروه سوم (30درصد درآمد بالاي جامعه) در تمام سالها نسبت به ساير گروهها (يك و دو) و متوسط مصرف بيشتر بوده است با اين حال مصرف سرانه خانوار شهري و روستايي گروه سه طي پنج سال مورد بررسي حدود 10 كيلوگرم كاهش داشته است.
گوشت قرمز: گوشت قرمز فوايد بسياري دارد و منبع غني از پروتئين است؛ مصرف سرانه گوشت قرمز خانوارهاي شهري و روستايي در تمام گروههاي درآمدي در دوره پنج ساله مورد بررسي كاهش يافته است. با توجه به اينكه مصرف گوشت تا حدودي با الگوي توزيع ثروت و درآمد همخواني دارد، اين آمار به خوبي فقر و سوءتغذيه ناشي از ناچيز بودن مصرف گوشت قرمز را در هر دو خانوار شهري و روستايي نشان ميدهد.
گوشت مرغ: مقدار مصرف سرانه اين ماده پروتئيني در بين تمام گروهها و افراد شهري (بهجز گروه سه) و روستايي نسبت به مصرف گوشت قرمز، روند افزايشي دارد. قيمت مناسب اين محصول در مقابل گوشت قرمز سبب شده تا رشد مصرف آن در تمام گروههاي مصرفكننده مشاهده شود. توجه به اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه اين افزايش در مصرف از يك طرف در خانوارهاي روستايي در تمام گروههاي درآمدي بيش از خانوارهاي شهري است و از طرف ديگر، اين افزايش در مصرف سرانه در خانوارهاي شهري و روستايي گروه يك (با درآمد پايين) بيشتر از ساير گروههاي درآمدي بوده است. بر اين اساس، خانوارهاي شهري و روستايي گروه يك با شدت بيشتري مرغ را جانشين ساير اقلام پروتئيني به ويژه گوشت قرمز كردهاند.
شير: شير يكي از با ارزشترين مواد غذايي است و تقريبا تمامي مواد لازم براي رشد و ادامه زندگي انسان را دارا است. اهميت آن به خصوص در مورد تغذيه و رشد كودكان مشهود است. شير تنها ماده غذايي است كه ميتواند بهطور متعادل بيشترين سهم از نيازهاي غذايي انسان را تامين كند. سرانه مصرف شير در هر دو جامعه شهري و روستايي و در تمام گروههاي درآمدي طي دوره پنج ساله مورد بررسي بهشدت كاهش يافته است. اين كاهش در سرانه مصرف شير براي جامعه شهري در همه گروههاي درآمدي بسيار بيشتر از روستاييان است. به عنوان مثال، متوسط مصرف سرانه شير در دوره پنج ساه مورد بررسي براي جامعه شهري از 02/42 به 11/25 كيلوگرم و متوسط مصرف سرانه روستاييان از 81/47 به 77/39 كيلوگرم كاهش يافته است.
به بيان ديگر، مقادير مصرف سرانه شير در گروه اول طي دوره پنج ساله مورد بررسي براي خانوار شهري 51/48درصد و براي روستاييان 24/19درصد كاهش يافته است. به اين معنا كه سرانه مصرف شير در دوره پنج ساله مورد بررسي در گروه اول شهري از 10/30 كيلوگرم در سال 1388 به 50/15 كيلوگرم در سال 1392 و سرانه مصرف روستاييان از 79/29 كيلوگرم در سال 1388 به 24 كيلوگرم در سال 1392 كاهش يافته است. اهميت حساس شدن به اين مساله زماني آشكار ميشود كه طبق آمار جهاني، متوسط مصرف شير در جهان 190 كيلوگرم و در كشورهاي اروپايي بين 300 تا 450 كيلوگرم اعلام شده است. براين اساس مقدار مصرف شير در خانوارهاي شهري و روستايي در تمامي گروههاي مورد بررسي تفاوت فاحشي با مقدار مصرف شير در جهان دارد.
منبع: رزونامه تعادل