حمید رشیدی
شاخص های بازارسرمایه گرچه طی روزهای گذشته رشد مختصری داشته ولی نگاهی به اين شاخص ها طی یکسال اخیر،حکایت از بحران قریب الوقوع دراقتصاد ایران دارد. بحرانی که دولت نیز آنرا به نیکی دریافت وبسته جدیدخروج از بحران را ارائه دادتاشاید اقتصاد ایران جهشی راشاهدباشد.شاخص کل که درسال گذشته حدود 70 هزار بوده در 19 مهر ماه سال جاری به 61 هزارو 270 واحدتنزل یافته است .همین سیر نزولی ، ضرر و زیان بسیاری ازبنگاههای اقتصادی دولتی رانشان می دهد.برای مثال نماد شرکت ملی مس ایران که 12 ماه پیش درتابلوی اصلی بورس به مقدار هرسهم 305 تومان و 9 ریال عرضه می شد، روز 19 مهرماه سال جاری تا 132 تومان و 7 ریال تنزل پیداکردوهمچنین در حوزه مالی ، بازده سال گروه مدیریت سرمایه گذاری امید(وابسته به بانک سپه)از 377 تومان و 2 ریال به 166 تومان تنزل پیداکرده است.شرکتهای وابسته به تامین اجتماعی وهمچنین صندوقهای بازنشستگی نیزکم و بیش همین روند را داشته اند،همانطور که ارزش سهام شرکت سرمایهگذاری غدیروابسته به صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح طی یک سال،از 370 تومان و 9 ریال به 201 تومان و 5 ریال کاهش یافته است.
امااگرپیامدهای مذاکرات هسته ای مانند تزریق پولهای بلوکه شده ایران به خزانه ، سفر کاروانهای متعددسیاسی واقتصادی اروپایی به کشوروامکان بهره مندی از سرمایه گذاری های خارجی و دههاوبلکه صدهامکان دیگرمرتبط به توافق هسته ای راملاک پیش بینی اقتصاد ایران قرار دهیم،آنگاه چشم انداز اقتصاد ایران، خروج از رکودوبلکه آغازرشدمستمراقتصادی را نشان می دهد. دقیقاجنجالی که برسرنامه چهاروزیردولت به رئیس جمهور به راه افتاد، به دلیل تفاوت در همین نگاه هاست.پارادوکس به این دلیل شکل گرفته است که اقتصادایران بهدلیل حیات در یک دوره نسبتا طولانی مدت(دوران تحریم هاوهمچنین نابسامانی درمدیریت دولت پیشین)ازحرکت درریل منطقی واصولی خارج شده و بهدلایل زیادی از جمله تزریق بی حد و حساب نقدینگی به جامعه آسیب های بعضا جبران ناپذیری را متحمل شده است.آنچه تیم اقتصادی دولت وسیاستهای اصولی وکلان دولت وهمچنین مصوبات مجلس می توانند بعمل آورند بازگرداندن این قطار از ریل خارج شده به مسیرواقعی آن است . مسیری که در آن ایستگاههای توقف، نقاط خیزش برای سرعت گیری وهمچنین گلوگاههای کاهش سرعت قابل پیش بینی باشد.وقتی از اقتصاد بهعنوان یک علم نام برده می شود مقصود و مقصد این است که این پدیده (اقتصاد)براساس فرمول وچارچوب اداره می شود.بنابراین چنانچه اصول حاکم بر اقتصاد یک بنگاه اقتصادی یادرحوزه کلان تریک کشور،منطقی و براساس قواعد باشد ، می توان آسیب پذیری اقتصاد از تکانه های بین المللی(کاهش قیمت های بین المللی یا افول اقتصادی دیگر کشورها ) یا تکانه های داخلی ( مانند سیل و خشکسالی ودیگر بلایای طبیعی)رامدیریت کردوبه حداقل صورت ممکن رساند.
حال بااین توصیفات وباتوجه به این مهم که به نظرمیرسددولت درمسیر رشدوشکوفایی اقتصاد و خروج از تورم و رکودحرکت می کندوهمچنین با عنایت به اینکه عملکرد دولت یازدهم طی دوسال گذشته حکایت از بازگشت نسبی منطق و سازمان یافتگی به کیان اقتصاد کشور را دارد، به نظرمی رسد ضرورت دارد پروژه ای مانند آنچه در حوزه سلامت تدوین وبه اجرا گذاشته شد در حوزه اقتصاد نیز به اجرا در آید.پروژهای که به نظر نگارنده بیش ازهرحوزه دیگری می تواند به شکوفایی ورشددایمی اقتصاد کشور منتهی شود،معطوف به حوزه«اشتغال وتامین اجتماعی»است.اشتغال آفرینی نیازمندتوجه ویژه به قوانین و رویه های حاکم بر حوزه کاروتامین اجتماعی است.بیمه وتامین اجتماعی ازحدودنیم قرن پیش بهطور لاینفکی به رویه های حاکم بر روابط کارگروکارفرماغالب شده است،به همین دلیل بهنظر می رسد همانطور که دولت«طرح جامع سلامت»رابه عنوان یک پروژه راهبردی برای حلوفصل مسئله بیمه های درمانی به اجرادرآوردونتیجه مثبت آن نیز طی سالهای آتی بیشتر خودرانشان خواهدداد، بايد«طرح جامع کار و تامین اجتماعی »نیزبرای ساماندهی به وضعیت اشتغال درکشور به اجرا در آید.
براساس آمارمنتشره ازسوی مرکز آمار ایران در ابتدای سال 1393 تعداد جمعیت شاغل کشور به 21 میلیون و 300 هزارنفروتعداد بیکاران نیز به حدود 2 میلیون و 500هزار نفر بالغ شده است. اگر 5/4 میلیون نفری که به گفته معاون وزیر تعاون،کارورفاه اجتماعی بهزودی ازدانشگاهها فارغ التحصیل شده و آماده ورود به بازار کار می شوند را نیز به تعداد بیکاران کشور اضافه کنیم، مجموع آمار نیروی آماده به اشتغال را 7 میلیون نفر میتوان خواند.درکنار این آمار 7 میلیون نفری بااین مهم مواجه هستیم که 1/83 درصد از 21 میلیون و 300 هزار نفر شاغل کشوردربخش خصوصی فعال هستند.بنابراین پر واضح است که تاکنون سهم اصلی کارآفرینی واشتغالزایی درکشوررابخش خصوصی عهده داربوده و احتمالا در آینده نیزبیش از 80 درصداز 7 میلیون نیروی آماده به کار،جذب بخش خصوصی خواهند شد. با این اوصاف توجه به دو نکته اصلی«میزان حق بیمه پرداختی کارآفرینان»و«لزوم تغییردرساختار مدیریتی سازمان تامین اجتماعی»به شکل گیری طرح جامع کار و تامین اجتماعی کمک شایانی خواهد کرد.نظام تـأمين اجـتماعى درسطح كلان بهعنوان مكانيسم توزيع درآمد ميان طبقات و اقشار اجتماعى گوناگون تـلقى مـىشود.بااین حال نمیتوان این واقعیت را پنهان کرد که نظام بيمههاى اجتماعى بر انگيزههاى اشتغال به كار، پساندازوسرمايهگذارى بـه صـورت مـحسوس ومنفى تأثيرگذار است و عملا موجب تضعيف سرمايهگذارى دربخش خصوصى مىشود.اززمانى كه نظام بيمه اجتماعى دركشورهاى مختلف جهان جامعيت وفراگيرى يافته است،اين بحث مطرح مىشودكه تحميل قـانونى سـهم حق بيمه به كارفرمايان عموماموجب افزايش هزينههاى توليد(هزينههاى دستمزد)شده وبه اینجهت يكى ازعوامل مؤثر گسترش بيكارى در جامعه تلقى مىشود
.اين انتقاد با افزايش مستمرنرخ بيكارى در كشورهاى صنعتى ودرحـال تـوسعه طى ساليان اخير،بهخصوص تشديد رقابتهاى تجارى درسطح بازارهاى بينالمللى،ناشى از روند جهانىسازى،بهصورت بارزترى انعكاس مىيابد. مقايسه كشورهاى مختلف جهان به وضوح بيانگر اين واقعيت است .بررسى نماگرهاى اقتصادى اكثر كشورهاى اروپاى غربى كه ازحيث توسعه اجتماعى و اقتصادى بهطور نسبى ازشرايط همسان برخوردارند،نشان مىدهد در كشـورهايى كه مـيزان درآمـد نيروهاى مولد جامعه در پايينترين سطح قرار داشته، بارمـالى نـاشى از تقبل هزينههاى بيمه اجتماعى توسط كارفرمايان در بالاترين سطح قرار دارد. براى شفافيت بيشتر اين موضوع به دو مقايسه دراين ارتباط اشاره مىشود.درحـالىكه در كشـور دانـمارك كارفرمايان حداقل بار مالى ناشى ازهزينههاى تأمين اجتماعى را تحمل مـىكنند، در مقايسه با كشورهايى نظير فرانسه يا اسپانيا،سطح حقوق ودستمزد بالاترى را به نيروهاى كار پرداخت مىكنند و حتى ميزان ماليات بـردرآمـددركشـوردانمارك به مراتب بالاتر از كشورهاى فرانسه واسپانياست. درمقايسهاى ديگرميان كشورهاى هـلندازيكسـووفنلاندوسوئدازسوى ديگرچنين نتيجهگيرى مىشود كه بار مالى ناشى ازهزينههاى بيمه اجتماعى كارفرمايان دركشور هـلند،بـه دليل تـقبل درصد قابلتوجهى از هزينههاى مذكور توسط حقوقبگيران و مزدبگيران،در سطح نازلى قرار دارد.از اينجهت در كشـور هـلند سـطح درآمدناخالص حقوقبگيران ومزدبگيران بهمراتب بالاترازكشورهاى فنلاندوسوئد است كه درآنها كارفرمايان سهم بـهمراتب بـيشترى رادرارتـباط با هزينههاى تأمين اجتماعى تقبل مىكنند. به اينترتيب كارفرمايان در كشورهاى فنلاندو سوئددرمقايسهباكارفـرمايان دركشـورهلنددروضعيت نسبتا برابرى قرار مىگيرند،زيرادر ازاى تقبل سهم بيشترى از هزينههاى بيمه اجتماعى، بـهمراتب سـطح حـقوق و دستمزد كمترى در مقايسه با كارفرمايان كشور هلند پرداخت مىكنند و به اينترتيب توازن لازم نيز در اين زمينه فـراهم مـىشود.
باتوجه به موارد گفتهشده،مىتوان نتيجهگيرى كرد مقايسه بار مالى ناشى از هزينههاى بـيمه اجـتماعى(حـق بيمه)درسطح بينالمللى فاقد روايى و پايايى لازم بوده،زيرا در اغلب مواردتنها بخشى ازهزينههاى حقوق ودستمزدبه صورت مـجزا بـررسى شده در صورتىكه اثرهاى هزينههاى حقوق و دستمزد بر قيمتها بايدبه صورت يكپارچـه وبـامـنظورداشتن سطح درآمد حقوقبگيران و مزدبگيران،تجزيه و تحليل مىشود. هم اکنون درکشورمان 30 درصدازمیزان حقوق دریافتی یک کارگر به تامین اجتماعی اختصاص مییابد.ازاین میزان 20 درصد را کارفرما ، 7 درصدراکارگرو 3 درصد را دولت پرداخت میکند. به عبارتی کارفرما علاوه بر حقوق پرداختی ، 20 درصدپایه حقوق را نیز برای تامین اجتماعی کارگر پرداخت میکند. بنابراین چنانچه بخشی ازاین حق بیمه را که کارفرما پرداخت می کنداگرمانند کشورهایی چون فنلاند دولت عهدهدارشود، علاوه بررشداقتصادی اشتغالزایی نیزمحقق می شودومی توان امیدوار بود که نظام جامع اشتغالزایی در کشور پدیدآمده است. واقعيت اين است كه كاهش هزينههاى حـقوق ودسـتمزد نيروى كارمتأثرازتقليل هزينههاى بيمه اجـتماعى،مـوجب كاهش هـزينههاى تـوليدى ودرنـهايت تعديل قيمت محصولات وخـدمات در مناسبات بازار شده وعلاوه برآنکه باعث افزايش سود بنگاههاى اقتصادى می شود کاهش قیمت محصولاتی که بدست مشتری (عموم مردم)میرسد را نیز در پی خواهد داشت.
بديهى است افـزايش سـود كارفرمايان دردرازمدت در تأمين منابع مالى بـنگاههاى اقـتصادى و بهـخصوص پوشـش مـالى سرمايهگذارىهاى جديد(نـوسازى و تـجهيزات)تأثيرگذار است و عوامل يادشده به نوعى بر توان رقابتى،افزايش فروش محصولات و خدمات و درنهايت ارتقاى مـيزان تـوليد بـنگاههاى اقتصادى اثرهاى مثبتى را بهجاى خواهند گذاشت.درچنين وضعيتى است كه نظام تأمين اجتماعى مىتواند بهعنوان مكانيسمى اساسى وتأثيرگذار تعادل لازم را ميان گـروههاى ذينـفع و گروههاى بـازنده برقراركندوچتر حمايتى خود را از طريق برقرارى حمايتهاى بيمه بيكارى ومساعدتهاى اجتماعى گسترش دهد.تا زمانىكه كشـورهاودولتهاى جهان موفق به مبارزه اساسى با پديده بيكارى و عدم اشتغال نـيروهاى مـولدوبـهخصوص سازماندهى بهينه تجارت آزاد درراستاى منطقى كردن رقابتهاى بينالمللى نشوند،نظام تأمين اجتماعى بهعنوان تنهاراهكاربنيادين درراستاى حـفظ و حـمايت از حقوق نيروهاى مولدجامعه تلقى خواهد شد.روندتحولات مذكور بيشازپيش اين الزام را ايجاد مىكند كه دولت بـابهكارگيرى سياستهاى لازم نسبت به تحقق وبرقرارى نوعى تعادل منطقى ميان نظام تأمين اجـتماعى و چالشهاى اقتصادى و اجتماعى گـام بـردارند.
منبع: قانون