آلبرت هیرشمن اقتصاددانی که از حوزه مطالعات اقتصادی خارج شد و به عرصههای گوناگون علوم اجتماعی نیز سرک کشید و نظریاتی ناب عرضه کرد به تازگی درگذشت.
از جمله آثار متنوع وی که تحسین همگان را برانگیخت و خواندن آن برای هر اندیشمند مسائل اجتماعی واجب است کتاب «خروج، اعتراض و وفاداری» با عنوان فرعی «واکنشها به افول بنگاهها، سازمانها و دولتها»است. نقطه قوت وی برای عرض اندام کردن در حوزههای گوناگون اجتماع، شاید به کمیته جایزه نوبل امکان نداد جایزهای در موضوعی مشخص به وی بدهد، اگر چه نظریه خروج، اعتراض و وفاداری وی به حد کافی ارزشمند بود که شایسته دریافت جایزه نوبل باشد. نشریه اکونومیست هم یادداشتی به مناسبت درگذشت وی و برای نشان دادن اهمیت این اثر نوشت با عنوان «خروج آلبرت هیرشمن.»هیرشمن که در آلمان به دنیا آمده بود هنگام به قدرت رسیدن نازیها از این کشور گریخت و در کشورهای مختلف اروپایی در سر صحنه رویدادها و جنگهای گوناگون حضور پیدا کرد. او در نهایت به آمریکا مهاجرت کرد و مطالعات اجتماعی را پی گرفت. روحیه جهانوطنی و ترس و امیدی را که در این سالها تجربه کرده بود در ذهنش شکل گرفت و در هر چیزی که نوشت به کار برد. او به دفاع از ارزشهای مدارا، آزادمنشی و تغییر پرداخت و معتقد بود اصلاحات حتی در تاریکترین زمانها امکانپذیر است. او ناظری پراحساس، موشکاف و دقیق و اندیشمندی با نظراتی اصیل و انگیزهبخش بود. میراث وی که در کتابهایش دیده میشود امید، ذهن باز و ایدهالیسم عملی است.
هیرشمن چارچوب خروج/ اعتراض را بسط داد تا به اقتصاددانان بفهماند به اعتراض به عنوان یک روش اصلاح نهادها توجهی نداشتهاند. در واقع میتوان خروج را در حوزه اقتصاد به شکل افزایش تعداد جانشینهای مصرفکننده و تقویت رقابت دانست و اعتراض در حوزه سیاست با پاسخگو کردن مسوولان و مدیرانی مرتبط است که تحمل شنیدن و گوش فرادادن به صدای شهروندان و مصرفکنندگان را داشته باشند و اقدام به بهبود شرایط و کیفیت خدمات کنند. او فکر میکرد اقتصاددانان تمرکز بیش از حدی روی خروج کردهاند. او حتی اقدام به تئوریسازی در این زمینه کرد که اگر قدرت خروج مهار شود، رویههای اعتراضی رشد کرده و مفید و قدرتمند خواهد شد (مثلا اگر حق خروج به نصف کاهش یابد مصرفکننده سعی در استفاده از حق اعتراض خود میکند). اینک در رفتار سازمانی، از مدل خروج، اعتراض و وفاداری هیرشمن برای شناسایی و تبیین واکنش کارکنان هنگام برخورد با شرایط ناراضیکننده استفاده میشود. خروج یعنی به دنبال فرصتهای جدید گشتن مثل انتقال به واحد کاری دیگر و ترک سازمان (مثلا جستوجوی شغلی دیگر، طلاق گرفتن در زندگی مشترک یا مهاجرت به کشوری دیگر)
اعتراض، به هر تلاشی برای تغییر وضعیت به جای گریختن از وضعیت نامطلوب گفته میشود. اعتراض میتواند انتقادی سازنده از قبیل نصیحت و توصیه به مدیران عالی باشد تا وضعیت را بهبود بخشند یا که حالت مقابلهای به شکل بسیج نیروها و شکایت داشته باشد. وفاداری عضو سازمان؛ یعنی وضعیت موجود را پذیرفته و اصطلاحا میسازد و میسوزد یا که منفعلانه در انتظار بهبود شرایط به سر میبرد تا اوضاع خود به خود بهتر شود.
انسانها چگونه رفتار میکنند؟ بستگی به شخصیت و وضعیت آنها دارد. اگر یک شخص نوعی تعهد سازمانی بیشتری داشته و سازمان را متعلق به خود بداند احتمال اعتراض، بیشتر از خروج میشود. پس کسانی که وجدان کاری و دلسوزی بالاتر و روحیه جمعگرایی بیشتری دارند با احتمال بیشتری اعتراض میکنند، اما اگر سایر گزینهها و فرصتها موجود باشد، احتمال خروج بیشتر است. سرانجام تجربه گذشته نیز بر انتخاب شخص اثر میگذارد. کسانی که در گذشته در اعتراض کردن ناموفق بوده و شکست خوردهاند، احتمال بیشتری هست به خروج دست بزنند یا نسبت به افت کیفیت و شرایط بیتوجه و اهمالکار باشند.
رفتار مناسب در برابر بالادستیها چیست؟ ابتدا اینکه نباید صرفا وفادار بود و به خود گفت، هیچ کاری ممکن نیست، کاری از دست من ساخته نیست و اوضاع همیشه اینطور بوده است و ناامید بود. پس من خارج نمیشوم، من اعتراض نمیکنم، من سعی در تغییر وضعیت ندارم. این شیوه مناسبی برای زندگی اجتماعی نیست.
خروج هم به تنهایی رفتار خوبی نیست، بلکه باید با اعتراض به دنبال انجام کاری بود و از طریق اعتراض و با بسیج و سازماندهی نیروها کمک کرد، تا وضعیت را بهبود بخشیم. جامعهای که به خروج متوسل میشود، نگاه فردگرایانه دارد، اما اعتراض نشانه مسوولیت اجتماعی افراد است.
البته قدرت و تاثیرگذاری اعتراض از دو بخش گفتن و شنیدن تشکیل میشود به این معنا که هم شهروندان توانایی گفتوگو و مذاکره داشته باشند و نیز از سوی قدرتمندان زمینه و ظرفیت برای «شنیدن» وجود داشته باشد.
پس باید ارتباطی واقعبینانه برقرار شود. هنگامی که حق با بالادستیها است از آنها پشتیبانی کرد و وقتی که مسیری را اشتباه میروند، اشتباهشان را متذکر شد. هنگامی که نیاز به انتقاد یا مخالفت با آنها است باید این کار را کرد. این برخلاف رفتاری است که یا فقط به تحسین برخاسته و ایرادها را ندیده بگیرد یا متنفر شده و تنها بدیها را میبیند. شهروندان و مصرفکنندگان جدید باید چنین رفتاری پیشه کنند و دولتها و سازمانها نیز محیط و بستر را فراهم کنند. برگزاری انتخابات مختلف و تقویت رسانهها و تعیین محبوبیت در سطح دولتها و ایجاد واحد شکایت مشتریان یا انجام نظرسنجی از رضایت مصرفکنندگان در سطح سازمانها از جمله این اقدامات است.
منبع : روزنامه ی دنیای اقتصاد شماره ی 2815