اگر شوکی به اقتصاد وارد شود و پس از آن اقتصاد بتواند به حالت مورد نظر قبلی خود برگردد، اين نوع توانايي براي بازگشت ، اقتصاد مقاومتی خوانده میشود. اما ما اکنون در کجای راه اقتصاد مقاومتی قرار داریم؟ اساسا مقوله اقتصاد مقاومتی باید از قبل طراحی شده باشد یا بعد از شوک به طراحی این مدل بپردازیم؟ به نظر میرسد در اقتصاد های امروز جهان بحث اقتصاد مقاومتیمانند برنامه ریزی برای مدیریت پدیده های چون زلزله است که دولت ها باید از قبل برای این دست بحرانهای احتمالی پیش بینی های لازم را به عمل آورده باشند. به تعبیر دیگر طراحی مدل مفهومی اقتصاد مقاومتی برای همه کشورها ضروری است و تنها در نام و ساختار عملیاتی بر اساس زیست بوم هر جامعه با تفاوتهایی همراه خواهد بود. در گفتگو با دکتر دانش جعفری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و وزیر اسبق امور اقتصاد و دارایی مقوله اقتصاد مقاومتی و ابعاد مفهومی و اجرایی آن در ایران و جهان مورد بحث قرار گرفته است.
***************************************************
تعریف مشخص شما از اقتصاد مقاومتی چیست؟
اگر شوکی به اقتصاد وارد شود و پس از آن اقتصاد بتواند به حالت مورد نظر قبلی خود برگردد، اين نوع توانايي براي بازگشت اقتصاد مقاومتی خوانده میشود. به عبارت ديگر اگر این امکان وجود داشته باشد که اقتصاد به وضعیت مطلوب قبلی برگردد در اين صورت گفته ميشود اقتصاد مقاوم است. این بازگشت البته میتواند در یک دوره طولانی یا کوتاهمدت صورت گیرد. بايد اشاره كرد كه بازگشت و مقاومت مربوط میشود به زمانی که خود سیاستگذار علاقمند باشد به وضعیت قبلی برگردد. به عبارت ديگر تغييرات سياستي که در اقتصاد به صورت آگاهانه تصميمگيري میشود را نمیتوان در چارچوب اقتصاد مقاومتی تفسير نمود. مثلاً در زماني كه نرخ رسمي دلار 1226 تومان بود، هرگونه افزايش در نرخ ارز كه منجر به دور شدن از اين نرخ رسمي ميگرديد، فشار اقتصاد مقاومتي در برگرداندن نرخ ارز به نرخ رسمي را زيادتر ميكرد ولي هم اكنون كه نرخ رسمي 2450 تومان است ديگر بازگشت به 1226 را نميتوان مقاومت تلقي كرد چرا كه سياستگذار خود نرخ 2450 تومان را پذيرفته است. بنابراين مفهوم مقاومت در حالت جديد در ارتباط با دور شدن از نرخ 2450 تومان نمود پيدا ميكند.
ويژگيهاي مقاومت مطلوب چيست؟
فرض كنيد اقتصادي اهدافي را براي رشد اقتصادي، نرخ بيكاري و رشد بهرهوري در نظر گرفته و همه اینها در قالب یک بسته منسجم اقتصادي تعريف شده باشد. حال اگر یک شوک وارد شود و دسترسي به هرکدام از اين اهداف با ناكامي مواجه شود در اينصورت مفهوم اقتصاد مقاومتي اين است كه تلاش شودشكافي كه در دسترسي به اين اهداف ايجاد شده را پر كنيم و نگذاريم اقتصاد با ناكامي مواجه شود.
در مورد نقش زمان در بازگشت به وضعيت مطلوب توضيح دهيد.
هرقدر اقتصاد مقاومتر باشد عكسالعمل براي بازگشت به وضعيت مطلوب اوليه پس از مواجهه با شوك شديدتر خواهد بود. پس ميتوان انتظار داشت اين فرآيند در زماني كوتاهتر طي شود و يا اگر مقاومت ضعيف باشد ممكن است بازگشت در دوره زماني طولانيتري انجام شود.
سیاستگذار باید آگاه باشد و سعي كند، یاضربهها را کاهش دهد یا اینکه مؤلفههايي که در اقتصاد در مقابل شوک ايستادگي میكند را تقويت كند، تا وقتی كه شوکي از طريق اين ضربهها به اقتصاد وارد شد نتواند به آن آسيب بزند.
پس شما عنوان میکنید که ما باید یک رویکرد پیشگیرانه داشته باشیم اما در شرایط فعلی بحث درمان مطرح است زيرا شوک به اقتصاد ما وارد شده است و لذا مسئله اين است كه چه باید کرد. به طور مثال ما در حوزههای ارزی بسیار ضربهپذیر هستیم و به درآمدهای نفتی وابستگی شدید داریم و الان میزان وابستگی درآمد دولت به صادرات نفت کوچک نیست و یا مساله دیگر واردات صنعتی ما است، در حوزه اشتغال و بازار مصرف دارای محدودهای ضربهپذیر هستیم. نحوه مواجه با این گزینهها در اقتصاد مقاومتی چگونه است؟
در واقع مشکل از جایی آغاز میشود که ما در گذشته توسعه را در حوزههایی انجام دادیم که این حوزهها چندان پایدار نبوده است. مثلاً اقتصاد ایران اگر در سال 83 با حداکثر 38 میلیارد دلار واردات اداره میشده است در سالهای بعد به گونهای حرکت شده که واردات به حدود 100 میلیارد دلار رسيد. حال با توجه به اينكه پول نفت در اقتصاد ایران از دو کانال نقش خود را ايفا ميكند یکی در بودجه دولت و دیگری در تامین ارزی و واردات. متاسفانه سياستگذاريها طوري بوده كه در هر دوی این موارد وابستگی را افزایش دادهایم پس این سیاست اشتباه بوده است.
در نتیجه باید كاري كنيم كه ریسک و آسیبپذیری در این نقاط کاهش يابد. مثلاً اگر احتمال میدهيم قیمت نفت حداكثر 85 دلار باشد وبودجه را روی 85 دلار ميبنديم در اينصورت ریسک ما به حداكثر ميرسد زيرا ارز را تا آخرين سنت آن مصرف ميکنیم در حالیکه باید این سوال را از خود میکردیم که آیا این درآمد دایمی است؟!
طبق نظریه درآمد دائمی فریدمن، «مصرف مبتنی بر درآمد دایمی است» یعنی اگر درآمد دایمی باشد میتواند محرک مصرف ایجاد کند. اگر ما با این نگاه به اقتصاد مینگریستیم و درآمدهای نفتی را پایدار تلقی نمیکردیم نباید مصرف را دایمی میکردیم.
حال که آسیبپذیر شدهایم، براي كاهش آسيبپذيري بايد به راهکارهای مختلفی بيانديشيم تا آنها را به حداقل برسانيم. در این راستایکی از روشها این است که مصرف ارز را کم کنیم. این راهکار را برای کاهش بودجه دولت هم پیشبینی کنیم که البته تجربه نشان داده اجرای این راهکار امکانپذیر است. برای مثال سال گذشته بودجه عمومی کشور در حد 144 هزار میلیارد بسته شد ولی با تلاشهايي كه صورت گرفت عملكرد آنبه 106 هزار میلیارد تومان كاهش پيدا كرد، پس عملكرد بودجه نزدیک 40 هزار میلیارد تومان کاهش داشت.
ولی سوال دیگری اینجا مطرح میشود که اين چه نوع بودجهریزی است و يا در ميزان بودجه چگونه تصميمگيري شده که میتوان حدود 30 درصد از آنرا در تخصيص کاهش داد؟! به نظر شما این برنامه اساساً میتوانسته از جامعیت لازم برخوردار باشد؟
اگر ترکیب درآمدهای دولت را در ایران در مقایسه با سایر کشورها مطالعه کنید میبینید که چند فرق اساسی در این میان وجود دارد. در ایران 65 درصد درآمدها از محل مالکیتهای دولت حاصل میشود و این مشکل اساسی وابستگی نفتي ما است در حالیکه در کشور ترکیه درآمد مالکیتهاي دولت فقط 17.4 درصد است. ضمن اینکه درآمدهای گمرکی این کشور از ایران کمتر است. به طوری که فقط 1.1 درصد درآمدهای دولت ترکیه از محل درآمدهای گمرکی است در حالیکه این شاخص در ایران 7.5 درصد است. در همین حال مالیات بر درآمد در ایران 23.8 درصد درآمدهای دولت را تامین میکند ولي در ترکیه این شاخص 26 درصد است و لذا در این زمینه چندان از ترکیه عقب نیستیم اما در آن منبع درآمدی که ما از تركيه عقب هستیم، مالیات بر مصرف کالا و خدمات است. که این شاخص در ترکیه 55 درصد درآمدهای دولت را تشکیل میدهد اما در ایران حدود 6 درصد درآمد دولت را تشكيل ميدهد. بنابراين ما در بلندمدت منابع درآمدی دولت را باید متنوع کنیم تا بتوانیم این وابستگی به نفت را کاهش دهیم. اما در هر حال در وضعیت فعلی این تفاوت در رویکرد سبب شده اقتصاد ايران آسیبپذیری زيادي داشته باشد و طبعاً براي كاهش آسیبپذیری باید در اين رویکرد تجديد نظر کنیم تا کشور بتواند در صورت بروز شوک، كماكان مقاومت از خود نشان دهد و روی پای خود بایستد.
در شرایط فعلی رویکرد مورد نظر شما چیست؟
مطالعات زیادی روی کشورهای نفتی انجام شده است. یکی از آسیبپذیریهای كشورهاي نفتي اين است كه قیمت جهانی نفت دائماً بالا و پایین میشود. مطالعات نشان میدهد، کشورهایی که كمتر از 18درصد درآمدهایشان از محل صادرات نفتی است همواره از آسیبپذیری درآمد نفتي در امان هستند.
پس در طراحی اقتصاد آینده اگر میخواهیم آسیبپذیری خود را در اقتصاد کم کنیم،باید تنوع درآمدی ایجاد کنیم یکی از تنوعها این است که درآمدهای مالیاتی یا هر درآمد دیگری غیر از درآمدهای نفتی افزایش یابد. البته تحقق این راهکار در بلندمدت امكانپذير است و نه در كوتاه مدت.
اما در کوتاهمدت باید دید چقدر قادر به دفع شوک وارده به اقتصاد هستيم. هرقدر اقتصاد مقاومتر باشد میتواند براحتي این نوع شوکها را دفع کند، اما اگر نتوانست آن را هضم کند در اينصورت آسيبپذيري قطعي است.
الان فرض میکنیم شما مسئول تدوین بودجه سال 93 شدهاید با این همه هزینه جاری و پروژههای نیمه تمام عمرانی چه استراتژی را باید بکار بست؟
بهنظر در شرايط كنوني متاسفانه راهي جز كاهش مخارج دولت نداريم. البته در بلند مدت بايد بتوانيم درآمدهاي دولت را افزايش و در عين حال آنرا متنوع كنيم.
با توجه به هزينه طرح هدفمندي یارانهها آیا اين رويكرد امکانپذیر است؟
قطعا میتوان اما سوال شما انتخاب بین بد و بدتر است به عبارتی پاسخ من یک جواب بهینهای نیست که همه طرفين از آن راضی باشند، اما نکته اساسی این است که اگر این کار صورت نگیرد چه میشود. بنابراین در کوتاهمدت هیچ راهی جز کاهش هزینهها نداریم. اینکه میتوان هزينههاي جاري را کاهش داد یا خیر باید گفت قطعا میشود. اين راهحل شايد بهترين راهحل مسئله نباشد. به عبارت ديگر ما بايد از بين بد و بدتر انتخاب كنيم كه عواقب منفی کمتري دارد. ممکن است یک دولت بگوید ما از بانک مرکزی استقراض میکنیم و مشكلات مالي را حل كنيم. اما اگر آثار این راهحل را دقيقاً تحلیل کنید به این نتیجه میرسیم که نه تنها استقراض از سیستم بانکی منجر به حل مشكلات اقتصادي نمیشود بلکه سبب تورم بيشتر هم میشود و در يك دوره بعد نارضايتي افزايش مييابد.
نکته این است که وقتی بودجهها را كمتر تخصيص ميدهيم فقط بدهي را به سال بعد منتقل میکنیم که دوباره بار تورمی هزينههاي سال بعد هم روی آن قرار میگیرد. از نظر اقتصاد مقاومتي چه راهحلي وجود دارد؟
به صورت کلی اگر بتوانیم بدون کاهش درآمد، مقاومت کنیم اين يك راهحل ایدهآل است. در واقع پاسخ این سوال این است که مثلاً از شما بپرسم درآمد خانوار شما چقدر است و شما میگویید ماهی یک میلیون تومان. حال اگر به هر دلیلی یک اتفاقی براي شما افتاد و درآمد خانوار به 700 هزار تومان كاهش يابد سئوال اين است كه جبران این کمبود 300 هزار تومان چه راهحلي دارد؟ از نظر من توصیه کلی این است که خانوار بپذیرد که درآمدش 300 هزار تومان کاهش یافته است با وجود اینکه اين خبر ناگواری است، پذیرش این مساله سبب میشود زندگي خود را با 700 هزار تومان مطابقت دهد. اینکه 300 هزار تومان را چگونه و از كدام اقلام كسر كنند، باید اعضا خانواده با همديگر بررسی کنند که چگونه میشود خرج خانوار را در جاهایی که آسیب کمتری به آنها میرساند، حذف کنند یا کاهش دهند. ولي بدون كاهش هزينه ادامه زندگي دچار مشكل ميشود، مگر اينكه راه جديدي براي جبران كاهش درآمدي پيدا كنيم.
پس یکی از اولویتهای اصلاح، اول پذیرش این است که ما درآمدمان کاهش یافته بنابراین یک مهندسی- اجتماعی اقتصادی میخواهیم که جامعه بپذیرد درآمد او کاهش یافته است گام بعدی این است که چگونه ميتوان دوباره به درآمد يك میلیون توماني اوليه برگردیم، حال به نظر شما در مورد گام دوم چه باید کرد؟
همانطور که گفتم از همان ناحیهای که آسیب دیدیم وضعیت را اصلاح کنیم مثلاً حوزهای که سبب شده 300 هزار تومان درآمدمان کاهش یابد را بررسی کنیم و دلایل آن را تحلیل کنیم.
به اعتقاد من در میانمدت باید به دنبال افزایش درآمد برویم و تلاش شود تا به نقطه قبلی بازگشت شود. البته باید گفت رویکرد اقتصاد مقاومتی به این معنا است که اگر حتی موفق شدیم و مثلاً صادرات نفتی را به میزان قبل از تحريمها رساندیم، دوباره در اینجا به خود هشدار بدهیم که این درآمد نفتی، درآمد دایمی محسوب نمیشود و حواسمان باشد که دوباره همه این درآمدها را اصطلاحاً «به زخم نزنیم» زیرا هر لحظه ممکن است شوک جدیدی در راه باشد و مثلاً قيمت جهاني نفت كاهش يابد لذا بايد بخشي از درآمد را براي روز مبادا ذخيره كنيم. بنابراين وقتی این مسئله را پذیرفتیم لذا سیاستگذاري استفاده از منابع نفتی در يك كلام بايد به گونهای باشد که دوباره در آينده به این مشکل كنوني برخورد نکنیم.
حتی در حوزههایی مثل تجارت خارجي نیز بايد تغییراتی انجام شود، اگر تجارت را طوری تنظیم کنیم که تنها با 2 یا 3 کشور ارتباط تجاری داشته باشیم این مسئله تجارت ما را به شدت آسیبپذیر میکند و لذا باید تجارت خارجی را به نحوی مدیریت کنیم که مبادلات ما محدود به چند کشور خارجي نباشد.
پس رویکرد بلندمدت در مورد درآمدهاي دولت این است که آسيبپذيري درآمد نفتي را بازسازی کنیم زيرا اگردرآمدها پایدار باشد آسيبپذيري ما کمتر خواهد شد. بنابراین هرقدر میزان پایداری درآمدهایمان بیشتر باشد، آسیبپذیری در اقتصاد ما کمتر میشود. ولی راهکار کوتاهمدت این است که سریعا خود را تجديد سازمان کنیم و بتوانیم مصرف را کاهش دهیم که کار سختی است ولی راهحل بهتري وجود ندارد. اگر جامعه این را نپذیرفت چه باید کرد؟
اگر جامعه نپذیرفت باید دید آيا راهحل جایگزین وجود دارد؟ ممکن است جامعه بگوید بهتر است این مقدار را از بانک مرکزی استقراض کنیم. ولي اين راهحل هم همانطوريكه عرض كردم، افزايش تورم و كاهش قدرت خريد را بدنبال دارد و لذا در آينده باز هم بايد به ميزان استقراض افزود تا مشكلات تورمي را مديريت كنيم. از نظر من استقراض از بانک مرکزی، در واقع راهحل گمراهکننده است. ممکن است که مردم را برای مدت کوتاهی راضی نگاه دارد و احساس كاذب کنند كه مشكل مالي ندارند ولی در واقع در دور بعد مشكلات مردم بیشتر میشود و با افزايش تورم قدرت خرید مردم کاهش میيابد پس این راهحل در بلندمدت پاسخگو نیست. راه درست این است که اگر نميتوانيم درآمد جديد ايجاد كنيم حداقل مصارف را كاهش دهيم.
یکی از مسایلی که باید تبيين شود همین کلمه «اقتصاد مقاومتی» است يعني اينكه چیز عجیبی نیست که بتوانیم نيازهاي موجود را خوب مديريت کنیم، اما وقتی آگاهیسازی بدرستي صورت نمیگیرد، اين موضوع تبدیل به یک مقوله نامفهوم میشود. آیا میتوان گفت اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه باید بتوانیم خود را مقاوم نگاه داریم اما چون تبدیل به شعار عمومي نشده مردم با آن بیگانه هستند؟
اگر بحث اصطلاحات و عبارات را کنار بگذاریم و به تاریخچه اقتصاد مقاومتي نگاه كنيم خواهيم ديد كه بسياري از کشورها این سیاست را همواره در دستور کارخود قرار دادهاند. اخيراً مقالهای را ديدم تحت عنوان "اقتصاد مقاومتی در یک كشور جزیره" یعنی اقتصاد مقاومتی در یک کشوری که یک حالت جزیره دارد. در چنین مکانی همواره نگرانیها و ترسهایی وجود دارد که دولت مجبور ميشود سیاستهایش را در اين چارچوب تنظیم کند به طور مثال در ژاپن که یک مجمعالجزایر است در حالی که قیمت برنج آمریکایی یا تایلندی خيلي خيلي ارزانتر از قيمت برنج ژاپني است اما سياست اقتصاد مقاومتی ایجاب میکند اگر یک روزی مثلاً جنگ جهانی سوم برای ژاپن روی داد و واردات برنج از خارج ژاپن به راحتی امكانپذير نباشد، از هم اكنون پیشبینیهای لازم صورت گیرد. براین اساس دولت ژاپن اجازه نمیدهد واردات بیرویه برنج از آمریکا و تایلند به ژاپن بهگونهای باشد که مردم زراعت برنج را تعطیل کنند. به تعبیر دیگر سیاست اقتصاد مقاومتی در ژاپن ایجاب میکند که اگر روزی به هر دليل احتمال كاهش واردات به ژاپن مطرح شود نباید مزارع محدود برنج در ژاپن را خشک كنيم زیرا برنج يكي از مهمترین منابع غذایی مردم ژاپن است پس اتخاذ این راهبرد براي ژاپن ضروری است و لذا ميبينيم جلوی واردات بیرویه برنج گرفته ميشود. علیرغم اینکه ژاپن دارای اقتصاد آزاد است ولی ديده ميشود كه در واردات، برنج ژاپن سیاستی را دنبال ميكند که مقاومت آینده را كاهش ندهد. بنابراین سیاست اقتصاد مقاومتی را خيلي از کشورها اجرا میکنند. آمريكا و اروپا هم در حوزه انرژي سياست اقتصاد مقاومتي دارند درست است این اصطلاح در ايران جدید است اما مفهومش یک مفهوم عمومی است که در همه کشورها ديده ميشود زيرا اگر کشورها قدمهایی را كه برمیدارند، محکم نباشد و آسیبپذیر باشند طبعاً حرکت آنها پایدار نخواهند بود.
چرا در کشور ما کمتر به این مقوله توجه شده است؟
در سال 77 ديديم كه قيمت جهاني نفت به 8 دلار در هر بشكه کاهش یافت و این هر زمانی ديگر نيز ممکن است اتفاق بیفتد. در نتیجه به سیاستمدارانی که بودجه نفت را مثلاً بر مبنای 100 دلار تنظیم میکنند باید همواره یادآوری كرد که ممکن است يكبار ديگر قيمت جهاني نفت ما به 8 دلار برسد. این یعنی توجه به اقتصاد مقاومتی و اینکه به طور کلی در شرایط فعلی باید در رابطه مالي دولت و نفت بازنگری شود تا آسیبپذیریهاي اقتصاد ايران کمتر شود.
این مسئله در ایران همیشه مطرح بوده اما کمتر اجرا شدهاین عدم همگرایی ناشی از چیست؟
اجراي اين نوع سياستها عزم ملی را میطلبد. اگر بخواهیم کار جدیدی را انجام دهیم بدون اینکه برای پذیرش جامعه زمینهسازی کنیم حتماً شکست میخوریم. در اقتصاد هیچ چیز بدون هزینه نیست وقتی هدف جديدي را در دستور قرار ميدهيم قطعاً هزینههایی هم خواهد داشت. در این شرایط باید مردم را با ضرورت سیاستهاي جديد آشنا نمود و آمادگی لازم را در آنها ایجاد کرد.
همه میدانیم که کشور ترکیه در يك زمانی تورم خيلي بالایی داشت. در دهه 90 متوسط تورم اين كشور 72.5 درصد بود اما به مرور این کشور توانست با استفاده از تدابیر مناسب تورم خود را يك رقمي كند. من با وزیر اقتصاد این کشور در مورد سياستهاي تركيه در اين رابطه صحبت کردم. ايشان عنوان کرد، بخشی از راهکار تركيه این بود که افزايش سنواتي حقوق را كه معمولاً 15 درصد افزايش بود، هنگامي كه تصميم به كاهش هزينه دولت گرفته شد، حقوق كارمندان دولت نه تنها بالا نرفت بلكه 15 درصد نيز نسبت به سال قبل كاهش يافت. این سياست سبب شد تا هزینههای دولت پایین بيايد. البته به موازات اين سياست، درآمدهای مالیاتی دولت هم افزایش یافت. پس برای هر مشکلی باید راهحلهای بومی کمهزینه را انتخاب کنیم ولی بدانيم كه هیچ راهحلی که بدون هزینه باشد اصولاً وجود ندارد. با توجه به شناختی که از اقتصاد ایران دارم امكان كنترل هزینههای دولت قطعاً وجود دارد. اگر راهحل افزايش درآمدهاي جديد آماده نباشد مجبوريم سياست كاهش مصرف را انتخاب كنيم. اين يعني انتخاب بين بد و بدتر. ولي قطعاً بدون اين انتخاب وضعيت آينده بدتر از حال خواهد شد.
منبع: پژوهشکده پولی و بانکی