مردی که به کتاب شخصیت اقتصادی داد

عبدالرحیم جعفری، کارآفرین ماندگار ایرانی

عبدالرحیم جعفری، در سال های پس از انقلاب نتایج سال ها فعالیتش را برباد رفته دید. پس از مصادره انتشارات امیرکبیر، جعفری روزهای سختی را پشت سرگذاشت. آنچه در پیش روی می خوانید شرح تحقیقی است که فریدون شیرین کام و ایمان فرجام نیا در مورد زندگی او انجام داده اند.

مردی که نقش بزرگی در سیستم تولید، توزیع کتاب، اصلاح نظام تالیف کتاب ایران در طی سه دهه 1358 - 1328 داشته است وی برخلاف بسیاری از کارآفرینان نسل دوم تجاری صنعتی ایران، که فعالان اقتصادی سرمایه داری خانوادگی بودند . به عنوان یک بنیانگدار، زندگی را با فقر شروع نمود و توانست از پایین ترین طبقه اجتماعی بر اثر تلاش و نبوغ به یکی از نخبگان برجسته کشور در صنعت نشر تبدیل شود.

عبدالرحیم جعفری در نیمه آبان سال 1298 شمسی از خانواده ای کرمانی الاصل در یکی از اتاقک های روطاقی بالای کاروانسرای اطراف ناصر خسرو در تهران به دنیا آمد. مادر بزرگش پس از فوت همسر با فرزندانش از طریق نخ ریسی زندگی فقیرانه را می گذراند .

جنگ جهانی اول تازه به پایان رسیده بود . هنوز نیروهای نظامی خارجی انگلیس و روسیه -مخالفان بلشویک ه ا- در ایران حضور داشتند. فقر، قحطی، بیماری های فراگیر، بی ثباتی، سلطه قدرت های یاغی و جنبشهای سیاسی بیانگر وضع عمومی ایران در این سال ها بوده است. پدر عبدالرحیم جعفری مردی میانسال و مذهبی به نظر می رسید. وی دکه سقط فروشی کوچکی در بازارچه داخل کاروانسرا داشت. او با الاغ اش برای فروش کالا به روستاهای اطراف تهران می رفت. با این وجود، تلاش های مذکور، گرهی از کسب و کار فقیرانه اش نگشود. میرزا علی اکبر با وجود میان سالی، مجرد بود و از تنهایی گله مند بود سرانجام از همسایه اش، دختر 13 ساله اش کبری -مادرعبدالرحیم- را برای همسری خواستگاری می نماید . وی چند ماه پس از ازدواجش عازم زیارت مشهد می شود تا پس از بازگشت همسرش را با خود به کرمان ببرد در این دوره مسافرت نیازمند مجوز نظمیه بود. به علت نبود جاده مناسب، ماشین و راه آهن این سفر چند ماه طول می کشد و خبری از او بدست نمی آورند، در همین دوران عبدالرحیم به دنیا می آید. زندگی برای مادرش با تولد نوزاد تازه از پیش سخت تر می شود. کودکی که گریه های دائیمش همه همسایه ها را کلافه کرده و گویی نشانی از شومی در ذهنیت مردم آن روزگار بود. پولی برای درمان نداشتند تا کودک را پیش بزشک ببرند، تنها ارزنی از تریاک را در شیر حل نموده به بچه می دهند تا دردش تسکین یابد. در شرایط نبود همسر و حامی، مادر و مادربزرگ قطره قطره زندگیشان را در نوک ریسی می ریختند تا نغمه زندگی خود و فرزندانشان همچنان جاری باشد . ایام کودکیش همچون سایر بچه ها با آموزش مکتب خانه و تنبیه های آن سپری شد. در همین سال ها از روی تصادف در حالیکه عبدالرحیم پنج ساله بود، مادرش به منزل اشرافی منتخب الملک -محمد تقی اسفندیاری - (خواهر زاده محتشم السلطنه اسفندیاری رئیس مجلس ) معاون وقت وزارت خارجه در امیریه مشغول به کار شد. عبدالرحیم در همین محل به دبستان علامه رفت. وی مورد توجه خاص اسفندیاری بود و همین توجه خاص تا حدی مورد حسادت مستخدمین خانه بود . با وجود اینکه در خانه ای اعیانی زندگی می کردند اما مثل سایر مردم از آب لوله کشی سالم برخوردار نبودند . آب سهمیه ای جاری در جوی های باز، سر شار از انواع آلودگی بود این آب های جاری در انبار های منازل نگه داری، دارای بو و انواع کرم ها بود و با اضافهکردن نمک، زغال و...تا حدی قابل استفاده بود. با این وجود آب غیر بهداشتی سبب انواع بیماری های پوستی و غیر پوستی مثل کچلی، سالک، تراخم، حصبه و وبا می شد و عبدالرحیم نیز در کودکی دچار بیماری کچلی گردید.

به تاکید منتخب الملک و اصرار مادر عبدالرحیم، خواهر زاده اش ابوالقاسم در سال 1306 به مشهد برای جست وجوی شوهرش فرستاده شد. وی پس از چند روز بر حسب تصادف میرزا علی اکبر را پیدا نمود اما چندین سال از آن روزها گذشته بود وی را به سختی به یاد می آورد، وقتی نامش را پرسید در آغاز انکار نمود و سرانجام باپافشاری و سوگند به قرآن و دیدن عکس پسرش اقرار نمود که میرزا علی اکبر می باشد. قرار گذاشت که از این پس ماهی دو تومان برای مخارج زندگی به همسرش (از طریق خواهرش) در تهران بپردازد، ترتیبی می دهد که پس از چند ماه همسرش به مشهد بیاید . یکسال این وضعیت ادامه یافت. عبدالرحیم کلاس اول را به پایان رسانده بود مادر با پسرش در سال 1307 عازم مشهد شدند، تا طلاقش را از علی اکبر بگیرد سفر در جاده خاکی سه روز طول می کشید اقامت در کاروانسراها و قهوه خانه های بین راهی سرشار از مگس، پشه و فقرایی بود که جسم و روح آدمی را آزار می داد . سرانجام پس از گذشت هشت سال، عبدالرحیم پدرش را در مشهد دید . پدری که پیش از آن اثری از وی در زندگیش مشاهده نکرده بود . دیدارش مهری را در او به وجود نیاورد. علی اکبر پیش از ازدواج با مادر عبدالرحیم، ازدواجی در کرمان کرده، پس از ازدواج دومش دو ازدواج نیز در مشهد کرده بود.وی از هر یک از این زنان فرزندانی داشت .

میرزا علی اکبر همراه پسری از همسر اولش در امر نقشه کشی قالی در کارخانه قالی بافی عمواوغلی مشغول کار بودند . مادر عبدالرحیم با همه اصراری که به طلاق کرد وی حاضر به طلاق دادن همسرش نشد، از او خواست در کنار دو همسرش با آنها زندگی کند، در آن زمان قانونی وجود نداشت که میرزا علی اکبر را مجبور به طلاق نماید. آنها به ناچار قبل از اینکه سال تحصیلی جدید شروع شود به تهران بازگشتند.آنان همچنان در منزل منتخب الملک زندگی می کردند تا اینکه او به کارداری ایران به افغانستان فرستاده شد

چهره سخت زندگی بار دیگر به آنها روی آورد . به ناچار اتاقی با ماهی 15 قران در نزدیک بازارچه عباس آباد اجاره کردند. منزلی که بسیار فقیرانه نسبت به خانه منتخب الملک بود.(در یک طبقه این منزل حاج سید صدرالدین جزایری مجتهد محل ساکن بود .) مادرعبدالرحیم زنی خویشتن دار و اهل توکل بود شکوه و شکایتش را، کمتر کسی می شنید وی به طفیلی گری خو نکرده بود و اهل دست دراز کردن پیش دیگری نبود، بار دیگر برای گذران زندگی به نخ ریسی روی آورد. بی سرپرستی و غم نان به نگرانی اصلی زندگیشان تبدیل شد. این وضعیت بلاتکلیفی سه سال دیگر ادامه پیدا کرد مادرش به همراه عبدالرحیم برای بار دوم در سال 1310 به دیدار شوهر به مشهد رفت تا وی را راضی به طلاق دادنش نماید .

علی اکبر می خواست پسرش را در مشهد پیش خود نگه دارد اما مخالفت شدید عبدالرحیم سرانجام وی را راضی به طلاق همسرش گرداند. عبدالرحیم هر روز بزرگ تر می شد و کلاس چهارم ابتدایی را به پایان رسانده بود. سختی های مختلفی از نبود پدر، حس رنج های مادر، زندگی در خانه منتخب الملک و بی پناهی را تجربه نموده بود .

تاثیر این موقعیت ها، بر شخصیت وی، سخت کوشی، عزم و اراده و از میدان در نرفتن برای رسیدن به اهداف و موفقیت را ضروری دانست. اولین تجربه در عالم نوجوانی خارج کردن گاری بود که در سراشیبی به پایین غلطیده بود و چند تن از دوستانش نتوانسته بودند آن را خارج کنند وی، در طی چندین روز با این مسئله درگیر شد تا سرانجام توانست آن را بیرون بیاورد، شادی وصف ناپذیر این موفقیت، رازهای مسیر بعدی زندگی را برایش گشود . در حالیکه کلاس پنجم بود مدرسه را به علت مشکلات اقتصادی رها کرد . در سال 1310 مادرش او را به چاپخانه علمی متعلق به محمد اسماعیل علمی (پدرش کتاب فروش بود) برد در این زمان عبدالرحیم 12 ساله بود. چاپخانه در خیابان ناصر خسرو کوچه حاجب نایب قرار داشت محلی که بعدها به بورس کتاب های مذهبی تبدیل شد .

از اینجا بود که کارآفرین صنعت چاپ با بوی مرکب، روغن و کاغذ آشنا شد . ماشین های قدیمی چاپ سنگی از روس ها خریداری شده بود و چهار کارگر در چاپخانه کار می کردند تا سال 1313 هنوز از برق در محل کارشان خبری نبود و از چراغ برای روشنایی استفاده می کردند . وی تحت سرپرستی یکی از کارگران بنام میرمحمدی قرار گرفت، کسی که اواسط دهه سی با شراکت یکدیگر چاپخانه پیروز را در خیابان ناصر خسرو در 340 متر در 5 طبقه تاسیس کردند . هنوز از بیمه درمان، بازنشستگی و ساعات کار مشخص خبری نبود از صبح زود تا غروب کار می کردند. اگر روزی بر اثر بیماری یا مشکل سرکار حاضر نمی شدند حقوقی نیز دریافت نمی کردند. مدت یک ماه بدون اینکه مزدی به وی بپردازند مشغول کار بود فقط گاهی یک یا دو قران به او پاداش می دادند. در آغاز کارهای پادویی مثل جاروکردن و آوردن نهار و چایی برای چاپخانه و کتاب فروشی علمی را انجام می داد .

همچنین گرفتن کتاب های سفارشی از شرکت مطبوعات و بردن کتاب به پستخانه برای ارسال به شهرستان ها، طی دو کیلومتر مسافت پیاده با بار سنگین کتاب از فعالیت روزانه اش در چاپخانه بود .

پس از یک ماه کار، مزدش را روزی ده شاهی تعیین کردند. به علت پشتکاری که از خود نشان داد در سن 13 سالگی در بخش ورق کاری مشغول شد در این زمان مزدش به یک ریال افزایش یافت و استراحت کارگران تنها یک ساعت برای نهار و نماز بود . کودکان دراین دوره در اکثر خانواده های سنتی، حق اظهارنظر پیش بزرگ ترها یا حق انتخاب نوع آرایش مو یا سینما رفتن را نداشتند از نظر تربیتی والدین انجام این کارها را زشت و ناپسند می دانستند . در حالیکه عبدالرحیم بزرگ شده بود و دارای کار و درآمد بود . به خاطر رعایت نکردن برخی از این سنت ها گاهی مورد تنبیه های بدنی و زبانی شدیدی از سوی مادرش قرار می گرفت.

سرنوشت تلخ یک کارآفرین

پس از چند سال کار چاپخانه نظمی پیدا کرد، ساعات کار به 10 ساعت در روز و شب کاری تقلیل یافت در عین حال دو ساعت برای نماز و غذا در شیفت روز یا شب استراحت داشتند . پس از مدتی حقوقش به چهار ریال در روز و شش ریال در شب افزایش یافت .

گاهی به علت کار زیاد مجبور بودند چند مدت شبانه روز در چاپخانه کار کنند. شرایط محیطی از نظر جسمی آسیب های به کارگران می زد پا برهنه بودن در محل کار و آهکی بودن کف چاپخانه باعث می شد که کف پایش عموما ترک می خورد و او مجبور بود هر جمعه برای درمانش، روغن پیه داغ روی آن بریزد تا التیام یابد . انجام کارهای سخت، توانائی او را افزایش داده بود و کمتر هراسی از مشکلات داشت.

برخی از روزهای محرم که شب کاری نداشت تعدادی شمایل ائمه و زیارت نامه می خرید و آن را از طریق دوره گردی خصوصا به صاحبان مغازهها می فروخت. گاهی روز جمعه یا ایام تعطیل تابستان با یکی از کارگران چاپخانه، الاغی کرایه می کرد با باری از کتاب و عکس به امامزاده حسن یا دهات شمیران، کتاب های امیرارسلان، مفاتیح و عمه جزء را برای فروش عرضه می کرد.

در این دوران علاوه بر کار در چاپخانه، فعالیت های دیگر در زمینه مختلف را تجربه نمود. یکبار از چاپخانه قهر کرد و در مغازه پسرخاله اش به عنوان فروشنده مشغول شد. پس از مدتی در اتوبوس مسافربر داخل شهری به عنوان بلیط فروش کار نمود. مدتی نیز در نمایندگی شرکت زیمنس متعلق به پسران ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی با ماهی 15 تومان برای انجام کارهای پستی و بانکی استخدام شد. در همین زمان به صورت شبانه دروس ابتدایی پنجم و ششم را ادامه داد. در عین حال هفته ای یک تا دو شب در چاپخانه کار ورق تاکنی کتاب ها را انجام می داد. شرکت موقع امتحان نهایی کلاس ششم یک ماه مرخصی با حقوق به وی داد اما به علت بیمار شدن زمان امتحان نتوانست مدرک ششم را بگیرد. پس از چند ماه بار دیگر به چاپخانه علمی برگشت.

پس از 8 سال کار در چاپخانه، استاد کار ورزیده ای بود که کارهای مختلف صحافی و چاپ را به صورت عملی فراگرفته بود . در سال 1318 ، هفته ای سه روز به کلاس زبان انگلیسی رفت به طوری که تا حدی مکالمه زبان را فرا گرفت. با خرید ماشین چاپ و حروف سربی ( بعد از چاپ سنگی) عبدالرحیم به بخش حروفچینی منتقل شد. مدتی نیز به علت اعتراض در چاپخانه برادران که چاپ مسطح داشت در بخش صحافی هفته ای 7 تا 8 تومان کار کرد .

مشکل در پرداخت به موقع دستمزد باعث شد بار دیگر پیش علمی برگردد. اردبیهشت 1319 به سربازی در نیروی هوایی  مهرآباد اعزام شد . شب های جمعه که برای مرخصی می آمد پس از دیدار با مادر به چاپخانه می رفت تا پولی بدست آورد. در سربازی انواع فحش، کتک، حذف مرخصی و بیگاری به بهانه های واهی را تحمل می کرد حتی حقوق 7 قران ده شاهی را به آن ها نمی دادند و جیره غذایی شان را کم می کردند. در برابر این زورگوئی ها نامه ای به صورت مستعار به فرمانده پادگان نوشت که منجر به برکناری فرمانده و معاون گروهان گردید. همچنین در سال 1319 صاحب چاپخانه ای که در آن مدت ها شاغل بود بنام محمد اسماعیل علمی و پسرش محمد جعفر فوت نمودند. او به تجربه در یافته بود معیار، صداقت در کار است . کسی که زحمت می کشد نیاز به دروغ، ریاکاری و پشت هم اندازی ندارد . این اعتقاد باعث شد که مورد اعتماد مالکش بود بطوری که کلید چاپخانه را به عبدالرحیم داد حتی برادرزاده اش دختر محمد علی علمی را برای وی خواستگاری نمود که در اردبیهشت 1321 عروسی نمودند. تمام دارائی اش 600 تومان حاصل دهسال کارگری بود .

نصف پول را برای مخارج عروسی و نصف دیگر را برای خرید اثاثیه منزل اختصاص داد. در سال 1320 با مجالس وعظ روحانی اصلاح گرا شریعت سنگلجی آشنا شد، شخصیت وی تاثیر قابل توجهی در زندگی عبدالرحیم داشت. وی موکدا می گفت برای حل مشکل تنها باید به خداوند و بدون واسطه برای حل مشکل توسل جست . پس از ازدواج برای تامین درآمد بیشتر علاوه بر کار صحافی در روز، شب ها به تصحیح نمونه های چاپی روزنامه اقدام و صدای ایران مبادرت نمود. پس از آن به علت اختلاف با علی اکبر علمی، چاپخانه را ترک و بساط کتابفروشی را جلوی مسجد بازار راه انداخت و با درآمد مختصر آن زندگیش به سختی می گذشت. در این سال ها به کمک دو نفر به صورت شراکت، بقالی باز می کند پس از چند مدت به علت موفق نبودن شراکت را به هم می زنند. زندگی خانوادگیش نیز دچار مشکلات فراوان گردید.

دخترش نیره در اسفند 1321 به دنیا آمد . به علت وجود نم و رطوبت در خانه، بعدها دخترش به روماتیسم قلبی دچار می شود . عبدالرحیم نیز به بیماری تیفوس مبتلا می شود و بیش از یک ماه بستری می گردد. اوایل زمستان 1322 مادرش فوت نمود در حالیکه 38 ساله بود مرگ مادر تمام نظام روحی وی را دچار اختلال نمود

برای عبدالرحیم که تمام زندگیش تنها با مادر بزرگ شده بود . فهم آن بسیار مشکل بود به طوری که روزهای متوالی به سر قبرش می رفت نوحه سر می داد و قادر به کار کردن نبود تا اینکه اصرار دوستان، خانواده و تغییر منزل به تدریج به سر کار برگشت . در شهریور 1324 علی اکبر علمی مزایده توزیع کتاب های ابتدایی از وزارت فرهنگ را برنده شد. وی عبدالرحیم را دوباره به کار دعوت و او را صندوق داری شرکت منصوب نمود. در این مدت عبدالرحیم آن چنان مسئولیت کتاب های درسی را خوب پیش برد که علمی دسته چک امضاء شده با مهر خود به وی داد. عبدالرحیم به علت کار زیاد روز جمعه و تعطیل را در هنگام توزیع کتاب کار می کرد و حقوق ماهانه اش 500 تومان بود . علاوه بر توزیع کتاب چاپ مجدد کتاب های درسی بر اساس کلیشه وزارت فرهنگ به علمی سپرده شد. همچنین تالیف کتاب های درسی دبیرستانی را آزاد گذاشت .

علمی تالیف کتاب های تاریخ و جغرافیا را با نصرالله فلسفی و علی اصغر شمیم و ریاضی را با ابوالقاسم قربانی و حسن صفاری امضاء نمود. در این دوره عبدالرحیم با مولفان و مترجمان مختلف مثل جواد فاضل، ذبیح الله منصوری و مهدی آذر یزدی، مرتضی کیوان، حسینقلی مستعان و مرتضی راوندی همچنین با برخی از ناشران بعدی آشنا شد. از سال 1323 عبدالرحیم در هنگام فراغت به باشگاه نیرو و راستی می رفت و در رشته زیبایی اندام تمرین می کرد و در فعالیت جمعی ورزشی خارج از تهران با آنها همراهی می کرد از طریق همین باشگاه با تعدادی از نویسندگان مثل منیر اصفیا صاحب مجله ورزشی نیرو و راستی و با برخی از مترجمان و نویسندگان ارتباط برقرار نمود. پس از چهار سال کار مجدد با علمی در آبان سال 1328 موسسه مستقل خود را بنام امیر کبیر در اتاقی 16 متری در طبقه دوم چاپخانه آفتاب با ماهی 30 تومان و بدون تلفن و با سرمایه حدود 10 تا 12 هزار تومان افتتاح نمود. در این سال دارای سه فرزند و جمعا 5 نفر در خانه ای متعلق به خاله اش زندگی می کرد . اولین فعالیتش پیوند با نویسندگان مشهور و سرشناس مثل عبدالحسین نوشین، زرین کوب، مرتضی کیوان و جلال آل احمد و... بود.

قرارداد را با پرداخت حق التالیف با 20 جلد کتاب و شرط بدون غلط چاپی، کاغذ، طرح و صحافی خوب با نویسنده یا مترجم امضاء می کرد . کار تصحیح حروفچینی را خودش به خانه می برد و با همسرش غلط گیری می کرد. همسرش در هنگام توزیع کتاب های درسی پشت صندوق می نشست و به شوهرش کمک می کرد. پس از یک ماه، دو کتاب بنام فن ورزش ترجمه منیر مهران و انرژی اتمی ترجمه حسن صفاری را هر یک با 1500 نسخه منتشر نمود. در این زمان به این گونه کتاب ها کمتر حق التالیف می پرداختند . کتاب ها با سرمایه مولف یا ناشر چاپ می شد و حداکثر چند جلد کتاب به وی می دادند. در سال اول تاسیس، امیر کبیر 30 عنوان کتاب چاپ نمود . مغازه ای در ناصر خسرو به ارزش 13 هزار تومان در تابستان سال 1329 خریداری نمود این معامله از طریق خرید کاغذ وعده ای شش ماهه و فروش آن به صورت نقدی با بهای کمتر صورت گرفت . در سال 1330 اکثر کتاب های چاپ جدید و قدیم در فروشگاهش بود شعارش این بود برای خرید هر کتابی به امیر کبیر مراجعه کنید. کتاب ناشران را نقد به مشتریان می فروخت و دو سه ماهه به ناشران می پرداخت سودش علاوه بر 20 درصد فروش، چند ماه مهلت پرداخت پول بود . گر چه تقاضای کتاب در زمان آن بسیار موثر بود.

مردی که به کتاب شخصیت اقتصادی داد

پس از راه اندازی کتاب فروشی به خرید و فروش کتاب و نوشت افزار در تهران و ارسال آن به شهرستان ها اقدام نمود. از ساعت شش مغازه را باز می نمود و در شب تصحیح نمونه های ارسالی چاپخانه را انجام می داد. گاهی شب ها که به خانه مولفین یا مترجمین می رفت مورد حمله سگ ها قرار می گرفت . روزهای تعطیل و جمعه تا ساعت سه در فروشگاه کار می کرد . عبدالرحیم پس از دو سال دچار کمبود منابع شد. فروش کتاب ها چند سال طول می کشید و سرمایه اش می خوابید به طوری که برای پرداخت اجاره محل و داروی فرزندش مشکل داشت وی در این بحران، از طریق قرض مشکلش را حل نمود گاهی طلب کارها با سود 24 درصد سفته اش را تمدید می کردند.

در سال 1335 برای تامین نقدینگی و فروش کتاب، برای اولین بار به فروش اقساطی کتاب به شرط خرید 300 تومان کتاب اقدام نمود یک ششم را نقد و باقی را در طی شش ماه قسطی می پرداختند. مسئولیت این کار با مهدی سهیلی بود . این کار نقش موثری در فرهنگ کتابخوانی داشته اشت. امیرکبیر اولین نمایشگاه کتاب را در سال 1337 برگزار نمود . خانلری، فروزانفر و نجم آبادی در این نمایشگاه سخنرانی نمودند.

در سال 1338 تجربه تازه ای در کنار انتشارات شروع نمود . جعفری با سرهنگ قدرت الله فردوس که نویسنده کتاب های مکانیک و تحصیل کرده آلمان بود به علت کسادی بازار کتاب، اقدام به واردات یخچال و بخاری از آلمان نمودند دو سال این کار را ادامه دادند به علت بیماری فردوس و مهاجرت به آلمان کار فروش را تعطیل نمودند. در اوایل سال 1342 به دنبال مذاکره با تلویزیون یک برنامه یک ساعته برای معرفی کتاب در اختیار امیرکبیر بنام کتاب و مردم ( با پرداخت 300 تومان پول و 300 تومان کتاب ) قرار گرفت .

در این برنامه نویسندگان، مترجمان مثل نفیسی، نادرپور و ... دعوت می شدند. عبدالرحیم با انتشار هر کتاب تعدادی از آن را برای کتابفروشان شهرستانی می فرستاد . معمولا پس از مدتی کتاب ها اکثرا غیر سالم مرجوع می شد. برای انتشار لغت نامه شش جلدی دکتر معین قراردادی با وی امضاء نمود که جلد اول آن در 1580 صفحه پس از 5سال در 1342 منتشر شد و جلد ششم آن پس از 16 سال منتشر شد چاپ مناسب آن مورد تشویق و خشنودی دکتر معین و همکارانش درموسسه قرار گرفت. دکتر معین و دکتر شهیدی در مقدمه کتاب از وی تقدیر نمودند که پس از انقلاب آن بخش را حذف نمودند .

همچنین لغت نامه 5 جلدی آریانپور از انگلیسی به فارسی در قراردادی با آریانپور در سال 1339 تالیف و توسط امیر کبیر در طی چندین سال ( جلد آخر سال 1344 ) منتشر شد . در همین زمینه چندین فرهنگ از آلمانی، فرانسه و... توسط امیر کبیر منتشر گردید .

در سال 1356 امتیاز چاپ فرهنگ عمید را در اندازه رقعی، وزیری وجیبی به یک میلیون تومان از حسن عمید بدست آورد این چنین مبلغی را کمتر ناشری حاضر به پرداخت به یک مولف بوده است.

با گذشت سال ها فعالیت فروشگاهی امیر کبیر نیز توسعه می یافت در سال 1340 در خیابان فردوسی نزدیک میدان سپه مغازه دو نبش حدود 40 متر مربع به قیمت 230 هزار تومان، همچنین در پاساژ پلاسکو فروشگاهی به مساحت 50 متر به ارزش 140 هزار تومان خریداری نمود به طوری که فروشگاه های توزیع کتاب امیر کبیر به چهار تا افزایش یافت.

امیر کبیر با برخی از ناشران مثل ابن سینا به سرمایه گذاری مشترک در چاپ برخی از کتاب ها مثل رساله آیت الله بروجردی، عین الحیوه و حق الیقین علامه مجلسی همکاری داشت.

جعفری از سال 1343 مدیر عاملی شرکت طبع و نشر کتاب های درسی را به مدت 12 سال به عهده گرفت. این شرکت 150 کارگر و کارمند داشت. حجم کار در مرداد و شهریور به قدری زیاد بود که درطول هفته به خانه اش نمی رفت و روزجمعه همسر و فرزندان در شرکت به دیدارش می آمدند تا نهار را با هم باشند. برای اولین بار در شرکت از حسابداری صنعتی برای محاسبه هزینه تولید کتاب استفاده نمود. مدیریت سابق با 50 درصد سود، 300 هزار تومان زیان انباشته داشت. مدیریت اقتصادی شرکت از جهت سرعت چاپ و پرداخت کمتر هزینه انبار، بهره بانکی، اجرت صحافی منجر شد . چاپخانه شرکت با قرارداد 40 درصد سود، توانست در پایان سال یک میلیون سود آوری داشته باشد. حقوقش 10 هزار تومان در ماه (پس از مدتی 20 هزار تومان) و 5درصد از سود شرکت تعیین شد. با این وجود او این 5درصد را بر نمی داشت. در این سال ها کتاب ها به صورت منظم قبل از سال تحصیلی بین کتاب فروشان توزیع می شد.

در اوایل سال 1342 فروشگاهی روبروی دانشگاه تهران به ارزش 300 هزار تومان، اواخر سال 1342 فروشگاهی را در چهار راه فردوسی و اواخر سال 1343 فروشگاهی در میدان امام حسین به ارزش 200 هزار تومان خریداری نمود . در سال 1345 در فرودگاه مهر آباد غرفه ای بنام امیر کبیر تاسیس نمود. در سال 1353 به علت حجم کارهای امیر کبیر، فروش کتاب های درسی را در امیر کبیر کنار گذاشت.

پسرش محمد رضا جعفری از سال 1347 وارد شرکت پدرش در امیرکبیر شد و کار تالیف یک دوره کتاب های کمک درسی برای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان به کمک همکاران امیرکبیر تالیف نمود و این کار را تا زمان گرفتن لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی ادامه داد.

او همچنین 50 جلد کتاب کودک را ترجمه و توسط امیر کبیر مننتشر کرد. علاوه بر این ویراستاری کتاب ها را به عهده داشت . هنگامی که به انتشارات پدرش آمد برای آگاهی از فعالیت مطبوعاتی در بخش های مختلف حروفچینی، چاپ، صحافی و حسابداری در چاپخانه سپهر و افست و انتشارات کار کرد.

محمد رضا جعفری در اواسط دهه پنجاه مجلات نقد کتاب نیویورک تایمز و ضمیمه ادبی آن، نوول لیتر و اکسپرس را برای امیرکبیر آبونه شد. همچنین خرید فیلم و کپی رایت دایره المعارف ده جلدی کودکان و نوجوانان از انتشارات مک میلان خریداری نمود . دختران جعفری به نام های عفت، ناهید و نوری همه تحصیل کرده دانشگاه بودند و در بخش ادیتوری در موسسه و فروشگاه های امیرکبیر کار می کردند . علایق فرزندان جعفری نیز در زمینه نشرشکل گرفت. به همین دلیل محمد رضا جعفری از حق تالیف کتاب هایش و حقوقش (ماهی 15 هزار تومان در سال 1355 ) به همراه خواهرنش در سال 1355 زمینی به مساحت 25 هزار متر، هر متری 125 تومان در خاک سفید تهران پارس به منظور تاسیس یک چاپخانه مجهز و خانه های سازمانی برای کارگران خریداری نمود

همچنین سالیان بعد نشر نو را راه اندازی کرد .( 4) بی توجهی به هزینه های ناشردر چاپ کتاب تنها به نهادهای نظارتی و امنیتی محدود نبود بلکه در زمان انقلاب و ابتدایی پیروزی ده ها کتاب که مالکیت معنوی آن در اختیار امیر کبیر بود از سوی ناشران بی نام و نشان با جلد سفید منتشر می شد گر چه پرونده های زیادی در دادگستری گشوده شد اما هیچ مرجعی نبود که به این امور رسیدگی نماید. در همین سال ها کتابفروشی خوش نام در مشهد ورشکست و به زندان رفت و تمام دارایی او حتی منزلش از سوی طلبکاران توقیف گردید. در این هنگام جعفری با پرداخت 300 هزار تومان بدهی اش، مغازه اش را خرید وی را مدیر فروشگاه و یک سوم سود به وی تعلق می گرفت و منزلش را به او بازگرداند.

مردی که پس از مصادره هم ایستاد

امیرکبیر اولین نمایشگاه کتاب را در سال 1337 برگزار نمود . خانلری، فروزانفر و نجم آبادی در این نمایشگاه سخنرانی نمودند. در سال 1338 تجربه تازه ای در کنار انتشارات شروع نمود . جعفری با سرهنگ قدرت الله فردوس که نویسنده کتاب های مکانیک و تحصیل کرده آلمان بود به علت کسادی بازار کتاب، اقدام به واردات یخچال و بخاری از آلمان نمودند دو سال این کار را ادامه دادند به علت بیماری فردوس و مهاجرت به آلمان کار فروش را تعطیل نمودند. در اوایل سال 1342 به دنبال مذاکره با تلویزیون یک بر نامه یک ساعته برای معرفی کتاب در اختیار امیرکبیر بنام کتاب و مردم ( با پرداخت 300 تومان پول و 300 تومان کتاب ) قرار گرفت .

در این برنامه نویسندگان، مترجمان مثل نفیسی، نادرپور و ... دعوت می شدند. عبدالرحیم با انتشار هر کتاب تعدادی از آن را برای کتابفروشان شهرستانی می فرستاد . معمولا پس از مدتی کتاب ها اکثرا غیر سالم مرجوع می شد.

برای انتشار لغت نامه شش جلدی دکتر معین قراردادی در سال با وی امضاء نمود که جلد اول آن در 1580 صفحه پس از 5 سال در 1342 منتشر شد و جلد ششم آن پس از 16 سال منتشر شد .

چاپ مناسب آن مورد تشویق و خشنودی دکتر معین و همکارانش در موسسه قرار گرفت. دکتر معین و دکتر شهیدی در مقدمه کتاب از وی تقدیر نمودند که پس از انقلاب آن بخش را حذف نمودند .

همچنین لغت نامه 5 جلدی آریانپور از انگلیسی به فارسی در قراردادی با آریانپور در سال 1339 تالیف و توسط امیر کبیر در طی چندین سال ( جلد آخر سال 1344 ) منتشر شد . در همین زمینه چندین فرهنگ از آلمانی، فرانسه و... توسط امیر کبیر منتشر گردید .

در سال 1356 امتیاز چاپ فرهنگ عمید را در اندازه رقعی، وزیری و جیبی به یک میلیون تومان از حسن عمید بدست آورد این چنین مبلغی را کمتر ناشری حاضر به پرداخت به یک مولف بوده است.

با گذشت سال ها فعالیت فروشگاهی امیر کبیر نیز توسعه می یافت در سال 1340 در خیابان فردوسی نزدیک میدان سپه مغازه دو نبش حدود 40 متر مربع به قیمت 230 هزار تومان، همچنین در پاساژ پلاسکو فروشگاهی به مساحت 50 متر به ارزش 140 هزار تومان خریداری نمود به طوری که فروشگاه های توزیع کتاب امیر کبیر به چهار تا افزایش یافت.

امیر کبیر با برخی از ناشران مثل ابن سینا به سرمایه گذاری مشترک در چاپ برخی از کتاب ها مثل رساله آیت الله بروجردی، عین الحیوه و حق الیقین علامه مجلسی همکاری داشت.

جعفری از سال 1343 مدیر عاملی شرکت طبع و نشر کتاب های درسی را به مدت 12 سال به عهده گرفت. این شرکت 150 کارگر و کارمند داشت. حجم کار در مرداد و شهریور به قدری زیاد بود که در طول هفته به خانه اش نمی رفت و روزجمعه همسر و فرزندان درشرکت به دیدارش می آمدند تا نهار را با هم باشند. برای اولین بار در شرکت از حسابداری صنعتی برای محاسبه هزینه تولید کتاب استفاده نمود. مدیریت سابق با 50 درصد سود، 300 هزار تومان زیان انباشته

داشت. مدیریت اقتصادی شرکت از جهت سرعت چاپ و پرداخت کمتر هزینه انبار، بهره بانکی، اجرت صحافی منجر شد . چاپخانه شرکت با قرارداد 40 درصد سود، توانست در پایان سال یک میلیون سود آوری داشته باشد. حقوقش 10 هزار تومان در ماه (پس از مدتی 20 هزار تومان) و 5درصد از سود شرکت تعیین شد. با این وجود او این 5درصد را بر نمی داشت. در این سال ها کتاب ها به صورت منظم قبل از سال تحصیلی بین کتاب فروشان توزیع می شد.

در اوایل سال 1342 فروشگاهی روبروی دانشگاه تهران به ارزش 300 هزار تومان، اواخر سال 1342 فروشگاهی را در چهار راه فردوسی و اواخر سال 1343 فروشگاهی در میدان امام حسین به ارزش 200 هزار تومان خریداری نمود . در سال 1345 در فرودگاهمهر آباد غرفه ای بنام امیر کبیر تاسیس نمود. در سال 1353 به علت حجم کارهای امیر کبیر، فروش کتاب های درسی را در امیر کبیر کنار گذاشت.

پسرش محمد رضا جعفری از سال 1347 وارد شرکت پدرش در امیرکبیر شد و کار تالیف یک دوره کتاب های کمک درسی برای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان به کمک همکاران امیرکبیر تالیف نمود و این کار را تا زمان گرفتن لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی ادامه داد.

او همچنین 50 جلد کتاب کودک را ترجمه و توسط امیر کبیر مننتشر کرد. علاوه بر این ویراستاری کتاب ها را به عهده داشت . هنگامی که

به انتشارات پدرش آمد برای آگاهی از فعالیت مطبوعاتی در بخش های مختلف حروفچینی، چاپ، صحافی و حسابداری درچاپخانه سپهر و افست و انتشارات کار کرد.

محمد رضا جعفری در اواسط دهه پنجاه مجلات نقد کتاب نیویورک تایمز و ضمیمه ادبی آن، نوول لیتر و اکسپرس را برایامیرکبیر آبونه شد. همچنین خرید فیلم و کپی رایت دایره المعارف ده جلدی کودکان و نوجوانان از انتشارات مک میلان خریداری نمود .

دختران جعفری به نام های عفت، ناهید و نوری همه تحصیل کرده دانشگاه بودند و در بخش ادیتوری در موسسه و فروشگاه های امیرکبیر کار می کردند . علایق فرزندان جعفری نیز در زمینه نشرشکل گرفت. به همین دلیل محمد رضا جعفری از حق تالیف کتاب هایش و حقوقش (ماهی 15 هزار تومان در سال 1355 ) به همراه خواهرنش در سال 1355 زمینی به مساحت 25 هزار متر، هر متری 125 تومان در خاک سفید تهران پارس به منظور تاسیس یک چاپخانه مجهز و خانه های سازمانی برای کارگران خریداری نمود

همچنین سالیان بعد نشر نو را راه اندازی کرد .( 4) بی توجهی به هزینه های ناشردر چاپ کتاب تنها به نهادهای نظارتی و امنیتی محدود نبود بلکه در زمان انقلاب و ابتدایی پیروزی ده ها کتاب که مالکیت معنوی آن در اختیار امیر کبیر بود از سوی ناشران بی نام و نشان با جلد سفید منتشر می شد گر چه پرونده های زیادی در دادگستری گشوده شد اما هیچ مرجعی نبود که به این امور رسیدگی نماید. در همین سال ها کتابفروشی خوش نام در مشهد ورشکست و به زندان رفت و تمام دارایی او حتی منزلش از سوی طلبکاران توقیف گردید. در این هنگام جعفری با پرداخت 300 هزار تومان بدهی اش، مغازه اش را خرید وی را مدیر فروشگاه و یک سوم سود به وی تعلق می گرفت و منزلش را به او بازگرداند.

در کنار انتشار کتاب امیر کبیر به کمک خانلری و محمود هدایت با همکاری یک فرانسوی مدال هایی از تصویر و خط صادق هدایت

هر یک به ارزش 35 تومان تهیه کرد و از این طریق هزینه تهیه سنگ قبر هدایت را تامین نمود. ناشران مشکلات زیادی با اداره نشر کتاب وزارت فرهنگ و هنر و اداره اطلاعات شهربانی داشتند بارها سرمایه گذاری آنها در چاپ کتاب با وجود مجوز خمیر می شد. پس از کودتای مرداد 1332 امیر کبیر مثل بسیاری از ناشران مجبور شد کتاب های سیاسی عموما چپ و انقلابی را جمع آوری نموده و معدوم نماید تا ماموران حکومتی مشکلی برای امیر کبیر ایجاد نکنند. با وجود این جلد سوم کتاب شاعران نوپرداز که مجوز وزارت فرهنگ برای چاپ را داشت از اداره اطلاعات شهربانی جمع آوری و سوزانده شد . همچنین کتاب باشرف ها تالیف عماد عصار پس از چاپ دوم از سوی امیر کبیر، کتاب ما بوته گل سرخ را بیدار می کنیم با ترجمه شکور لطفی توسط ساواک در سال 1347 - 1346 ، و 1349 مجوعه شعر دیوان عشقی و در یک مرحله میراث خوار استعمار جمع آوری و خمیرگردید . امیر کبیر در سال 1354 به خرید سهام موسسه فرانکلین، کتاب های جیبی، خوارزمی به ارزش 5 میلیون تومان و دائره المعارف فارسی مصاحب، خرید امتیاز کتا بهای ابن سینا متعلق به رمضانی، دارای 13 فروشگاه در نقاط مختلف تهران، فروشگاه مروج در مشهد و یک نمایشگاه در فرودگاه مهرآباد و 5 غرفه در فروشگاه کوروش به توزیع کتاب های امیرکبیر و سایر کتاب ها می پرداخت. برای اولین بار در میان ناشران به خرید کامپیوتر در سال 1354 اقدام نمود. جعفری در زمینه اجتماعی نیز فعال بود. خانه ای چند طبقه با 14 اتاق برای معاودین عراق تهیه نمود تا در آن اسکان یابند. همچنین حسابی بنام بنیاد امیر کبیر مخصوص کمک به اقشار نیازمند افتتاح نمود و از طریق آن 60 تا 70 نفر خانوار انواع کم کها را دریافت می کردند.

زندگی خصوصیش نیز از توسعه فعالیت هایش رونق یافت . در سال 1332 هزار متر زمین در اختیاریه به متری 30 تومان به صورت نقد و اقساط خریداری نمود.به پیشنهاد و کمک همایون صنعتی زاده در سال 1340 چند هزار متر زمین، هر متری دو تومان در متل قو کنار دریای خزر خریداری و آن را تسطیح و درختکاری نمود و ساختمانی با امکانات دسترسی به آب و گاز تاسیس نمود. چندین بار خانه اش را از خیابان انقلاب، ولی عصر و در طی 25 سال تغییر داد سرانجام با معماری شاه عباسی در سال 1347 خانه ای در نیاوران ساخت. در همین دوران چندین بار برای سفر درمانی و دیدار از نمایشگاه کتاب، چاپ و صحافی به همراه پسر و دو نفر از مدیران و شرکاء از اروپا و آمریکا بازدید نمود.اگر چه خود بخت تحصیل برایش

فراهم نبود فرزندانش را به بهترین مدارس خصوصی فرستاد چهار فرزندش بخت تحصیل دانشگاهی را داشتند. در سال 1355 که فضای خروج سرمایه و نیروی انسانی تسریع شده بود بسیاری از دوستانش از جمله سهیلی به او تاکید می کردند بساطت را توسعه نده برو آمریکا، آنجا کار نشر را شروع کن، جعفری می گفت »صدها کتاب چاپ کردم من چشمم و سلامتم را از دست

دادم عشق من و افتخارات من این جاست آنجا بروم چه کار کنم.

اندیشه توسعه فعالیت های انتشارات را همچنان مقارن با انقلاب پیش می برد. در سال 1356 با ایرج پارسی نژاد که در انگلیس اقامت داشت برای اجاره دفتری در لندن قراردادی امضاء نمود تا ترجمه کتاب های جدیدی که به زبان انگلیسی منتشر می شد به مترجمان ایرانی مقیم اروپا برای ترجمه سفارش دهد. برای انتشار دو جلد کتاب در راه خانه خدا مکه و مدینه و پیدا کردن مولف آن به تونس و انگلیس در سال 1357 سفر نمود تا امکان رضایت ناشر خارجی و چاپ عکس های رنگی را فراهم آورد همچنین با نزدیک شدن سال 1357 طرح تاسیس چاپخانه ای مجهز که قادر به چاپ سه هزار نسخه در عرض یک ساعت بود با وجود مقداری پیش پرداخت به شرکت سازنده آمریکایی داد اما به دلیل عدم مجوز وزارت صنایع، بحران تخریب بانک ها و تردید های وی به علت بحران سیاسی کنار گذاشته شد. این طرح ها در کنار برخی از آرزوها همچون تاسیس قرائت خانه عمومی و ارتباط ناشر ایرانی به صورت منظم با ناشرین و مراکز پخش کتا بهای خارجی در عمل ناکام ماند.

نشر همچون اکثر حوزه های اجتماعی با افراد، گروه و نهادهای مختلفی، ارتباط کاری داشت در عین حال رقابت های صنفی، سوء استفاده برخی از مشتریان در کناراختلاف دیدگاه و سوء برداشت تعدادی از مترجمان و مولفان با ناشر( در بین 900 مترجم و نویسنده ای که امیرکبیر کارشان را منتشر نمود)، ادعای خانوادهای مولف و مترجم پس از فوت آن ها بر سر حق تالیف، سبب مراجعه به نهادهای حقوقی برای حل دعوا منجر شد. امیرکبیر نیز از این وضعیت مستثنا نبود. در مورد اختلاف بین رائین و عبدالرحیم جعفری در مسئله حق تالیف، بیماری رائین و درگیری لفظی بین او و کارکنان و نهایتا سکته وی در انتشارات، منجر به بحرانی پیچیده برای امیرکبیر گردید. فضای انقلابی ضد سرمایه داری بستر لازم برای تشدید این تنش را فراهم نمود که تا سال 1369 در دادگاه ادامه پیدا نمود . این بحران منجر به زندانی شدن ده ماهه عبدالرحیم جعفری و مصادره انتشارات امیر کبیر و اکثر دارائی های وی و پسرش را به همراه داشت. برائت او در دادگاه نتوانست تغییری در تصرف  اموالش به همراه داشته باشد. امیرکبیر مقارن با پیروزی انقلاب پوسترهای متعدد از رهبران مذهبی انقلاب و مصدق را تکثیر و به رایگان بین مردم در تهران و شهرستان ها توزیع نمود. چند کتاب از امام خمینی و

کتاب های ممنوعه سال های گذشته مثل سقوط 79 ، هشت سال زندان آریامهر تالیف احمد آرامش را در این دوران چاپ نمود. در عین حال تعدادی از کارگران به روایت وی متاثر از جریان چپ بر علیه وی اعتصاب و مقالاتی در روزنامه ها منتشر کردند . وی حقوق کارگران را با وجود دوران اعتصاب و برگشت مرتب چک های همکاران شهرستانی پرداخت نمود. تجربه جعفری بیانگر کارآفرینی است که می خواست صنعت نشر را حرفه ای و مدرن نماید و توانست اعتماد بسیاری از مولفان و مترجمان بزرگ کشور در همکاری با امیر کبیر را بدست آورد . وی 2700 عنوان کتاب را از 900 مولف ومترجم درطی 30 سال منتشر و اولین ناشری در ایران بود که ایده فروشگاه های زنجیره ای کتاب را با 14 فروشگاه در سال 1357 عملی نمود. وی با 500 نماینده فروش به صورت مستقیم در امر پخش کتاب ارتباط داشت. ایفای نقش موثر در توسعه بزرگترین چاپخانه افست کشور، سرمای ه گذاری در شرکت کاغذ پارس، نقش اساسی در شرکت سهامی مولفان و مترجمان و از اعضای فعال شرکت تعاونی ناشران تهران و مشهد و در طی 12 مسنولیت تولید و توزیع کتاب های درسی بخش مهمی از فعالیت های حرفه ای جعفری در زمینه صنعت نشر ایران می باشد . زمانی که در تیر سال 1359 بازداشت شد حدود 500 عنوان قرارداد تالیف و ترجمه کتاب با حدود 60 تا 70 میلیون ریال پیش پرداخت، در دست اجرا داشت.

داستان مردی که از سال 1310 در چاپخانه به عنوان شاگرد شروع به کار نموده و پس از 18 سال کارگری، موسسه مستقل خود را بنام امیر کبیر تاسیس نموده و در طی 30 سال آن را به کمک فرزندانش توسعه داده بود در کنار سایر دارائی هایش به تصرف نهادهای بخش عمومی قرار گرفت و این چنین شد که طومار 49 سال کسب و کار مستقل و تبدیل آن به بزرگترین ناشر بخش خصوصی بر اثر رویای آرمان خواهی به محاق رفت.

منبع: اقتصاد ایرانی