پولدار بود اما نازپرورده نه. باوجودی که پسر حاجی بود و پدرش در بازار برو و بیایی داشت از همان اول می خواست که فرزندانش روی پای خودشان بایستند. به همین دلیل از جوانی کار می کرد و درس می خواند. مهندس "محمد علی مفرح" به هیچ عنوان زیر بار ظلم و فساد نمی رفت ، به همین دلیل مورد غضب وزارت اقتصاد قرارگرفت و به پایین ترین رتبه ممکن تنزل پیدا کرد.
درست زمانی که هرکسی دست از کار بر می دارد و تسلیم می شود او تصمیم گرفت روی پای خودش بایستد و به این ترتیب از همت یک کارمند مغضوب بانک صادرات ایران متولد شد.
داستان تولدبانک صادرات
وقتی مفرح عطای کارکردن در وزارت اقتصاد را به لقایش بخشید روزنامه چی شد. وی روزنامه "مجد ایران" را پایه گذاری کرد و مدتی هم مشغول کار بود. اما زمانی که دید سفارت انگلیس تلاش می کند او را وارد بازی های سیاسی کند کار روزنامه را هم رها کرد برای بار چندم باید از صفر شروع می کرد. او تسلیم نشد به این ترتیب به سراغ تجارت رفت.
اگرچه تحصیلات مهندس در رشته الکترومکانیک دانشگاه تهران بود اما تجارت در خونش بود و اصولش را خوب می دانست. ابتدا با مشارکت دوستان شركت تجارى «سيروان» را تاسیس کرد.
درست در همین زمان و در جریان تجارت مساله سرمایه های انباشته در دست مردم و پول هایی که به گفته خودش در متکا ها مانده توجه اش را جلب می کند و به فکر تاسیس یک بانک خصوصی می افتد تا سرمایه های راکد مردم را به جریان بیاندازد.
محمدعلى مفرح در سال ۱۳۳۳ درحالى كه ۳۸ سال بيشتر سن نداشت از سوى هيات مديره به سمت مديرعاملى اين بانك برگزيده مى شود و تا ۲۳ سال بعد با كمك هيات مديره هدايت اين بانك را برعهده گرفت.
سرمایه اولیه بانک صادرات
سرمایهٔ اولیه این بانک دو میلیون تومان بصورت اعتباری و سه هزار پانصد تومان بصورت قرضی بود و در بالاخانهای در تکیه دولت روبروی بانک ملی ایران تاسیس شد.
اقدامات مفرح
مفرح در طی سالهای فعالیتش اقدامات مدیریتی قابل تقدیری داشت ازجمله تاسیس دبیرستان بانکداری،افزایش شعب داخلی و خارجی بانک،قراردادن بانک صادرات در بین 100 بانک مطرح جهان،تقسیم کل سهام بانک بین کارمندانش که در آن زمان بی نظیر بوده است.
دلیل محبوبیت مفرح
متن زیرپاسخ نامه ای است که مفرح برای حقوق و مزایای که برای بازنشستگی اش در نظر گرفته شده داده است:
(قابل توجه بعضی ها)
برگشت به نامه ای که در جواب نامه مورخ 7 خرداد ماه سالجاری {1356} این جانب مرقوم داشته اند ، زحمت افزا می شود :
بهترین پاداشی که از خدمات ناقابل خود می برم ، این است که بانک صادرات ایران را پا برجا و رو به پیشرفت می بینم و از خاطره های روزگاران متمادی همکاری صمیمانه با هم قطاران شاد می شوم.
چون فعالیتی ندارم و احتیاج به تحرک زیاد نیست از قبول اتومبیل {مرسدس بنز مدل 1974} معذورم.
درباره حق خدمتی که مرقوم فرموده اید {به اینجانب } مادام العمر پرداخت خواهد شد ، خواهشمندم حسابی تحت عنوان "حساب مددکاری" در بانک افتتاح و آن وجوه را مرتبا (علاوه بر تتمه هر وجهی که در زمان خدمت به این جانب تعلق گرفته ) به آن حساب واریز فرمایند به ترتیبی که حق برداشت از آن مشترکا با فرزند اینجانب آقای قاسم مفرح و رییس کارگزینی وقت بانک صادرات ایران باشد .
این حساب برای یاری رساندن به شاغلان و یا بازنشستگان و یا از کار افتادگان و یا خانواده های آنان است تا هر نوع و هر مبلغ که آن دو نفر صلاح بدانند اقدام فرمایند.
در صورتیکه آیین نامه و مقرراتی لازم باشد همان دو نفر آقایان مسئول تهیه و تنظیم ماجرای آن هستند.
ازاین حسن توجه هیئت مدیره سپاسگزارم. سلامت و سعادت همگی و پیشرفت روزافزون بانک صادرات را همواره مسئلت دارم.
مرگ مفرح
مفرح بعد از یک عمر کار و تلاش در 22 مهر ماه سال 1362 براثر سکته قلبی در گذشت و در همین بهشت زهرای خودمان به خاک سپرده شد.
منبع: بانکی دات آی آر