نویسندگان: Amy Murphy William Duggan
مترجم: مریم رضایی
منبع Strategy+Business :
مفهوم حضور ذهن، بهعنوان ابزاری برای استراتژی، اولین بار توسط ژنرال کارل فون کلاوزویتس، اندیشمند نظامی اهل پروس، مطرح شد. او در کتاب کلاسیک خود به نام «پیرامون جنگ» که در سال ۱۸۳۲ منتشر شد، حضور ذهن را بهعنوان قدمی مهم از تفکر خلاقانه مورد اشاره قرار داد. برای اینکه حضور ذهن داشته باشید، باید پیشفرضهای خودتان را در مورد موقعیتی که با آن مواجه میشوید، کنار بگذارید: اینکه مشکل چیست، راهحل آن چیست، هدف شما چیست، سوال چیست، پاسخ چیست، چه چیزی میخواهید، چه چیزی انتظار دارید، چه چیزی را ترجیح میدهید یا نمیدهید. خالی کردن ذهن از این چیزها به مغزتان فضا و زمان خالی میدهد تا ارتباطات لازم را برقرار کند.
هنر ایدهزایی با تفکر خلاق
پرورش حضور ذهن داشتن کار سختی است و برای تحقق آن نظم ذهنی لازم است. اما برای تراوش ایدههای خوب، چنین کاری لازم است و به جز آن، باعث شادتر و سالمتر شدن فرد هم میشود. دو مانع بزرگ حضور ذهن عبارتند از تمرکز بیش از حد و تفکر منفی. تمرکز بیش از حد، یعنی شما نمیتوانید از درک فعلی خود نسبت به یک مشکل رها شوید؛ یعنی همان اهداف، همان زمانبندی، همان گزینهها و چیزهای دیگری که لیست کردهاید را ادامه میدهید. برای اینکه اجازه دهید مغزتان ارتباطات جدید ایجاد کند، باید همه اینها را از ذهن بیرون کنید. از جمله احساسات منفی مثل خشم، ناامیدی، نگرانی و ترس. این احساسات هورمون کورتیزول را وارد مغز میکنند و جلوی توانایی شما برای یادآوری آنچه قبلا در حافظهتان ذخیره کرده بودید، گرفته میشود؛ بنابراین دیگر نمیتوانید تفکر خلاقانه داشته باشید.
وقتی در یک مشکل گیر میکنید، زمانی را برای دور شدن از آن و ریلکس کردن اختصاص دهید. وقتی ذهنتان باز شد، خودش بهدنبال ترکیب کردن آنچه در قفسههای حافظه ذخیره شده میرود و سپس... جرقههایی زده میشود که از ترکیب نمونههای تاریخی نشات میگیرند و ایده تازهای را شکل میدهند. ممکن است لحظه «یافتم، یافتم» ارشمیدس برای شما اتفاق نیفتد، اما مجموعهای از دیدگاههای کوچکتر به ذهنتان میرسد که بهندرت بهعنوان رویدادهای شناختی گسسته به آنها فکر میکنید. با این وجود، مکانیزم ذهنی برای ایدههای تحولآفرین بزرگ و کوچک، یکی است؛ نوعی احساس هیجان همزمان با شکل گرفتن ایده.حضور ذهن در اینجا معنا پیدا میکند. تصور کنید میخواهید شبی را با دو تا از فامیلهایتان که بهشدت بدغذا هستند، بگذرانید. هر چه فکر میکنید، نمیدانید برای شام چه چیزی درست کنید که هر دو آنها دوست داشته باشند. هر چه راهروهای سوپرمارکت را بالا و پایین میکنید، محتوای چرخ خریدتان تغییر میکند، اما هر بار که به ترکیب آن نگاه میکنید، به این فکر میکنید مهمانانتان شامی را که میخواهید درست کنید دوست نخواهند داشت.وقتی به قسمت تخممرغها میرسید، یادتان میآید که هر دو مهمان بدغذای شما، عاشق صبحانههای مفصل هستند. ایده «صبحانه» بهعنوان روشی برای رسیدن به هدف بزرگتر خوشحال کردن مهمانان، در ذهنتان جرقه میزند: «برای شام بیرون برو و در عوض صبحانه درست کن.»
همه مواد لازمی که برای شام برداشته بودید، سر جایش برمیگردانید و به جای آن، آیتمهایی که برای صبحانه نیاز دارید، جمع میکنید. مهمانها را برای شام به رستوران میبرید تا هر چه میخواهند سفارش دهند و فردا صبح یک صبحانه مفصل برای آنها درست میکنید. حضور ذهن، به شما امکان داد هدف ویژه و اولیه شام درست کردن را رها کنید. اما هدف کلی شما که خوشحال کردن مهمانانتان بود، تغییری نکرد.چگونه حضور ذهنتان را تقویت کنید؟ نکته اینجا است که همیشه به این مفهوم نیاز ندارید. اگر یک کار روتین همیشگی را که با آن آشنایی دارید انجام میدهید، آن را ادامه دهید و به پایان برسانید. در مورد وظایف همیشگی، میدانید که چه باید بکنید و به ایده جدید یا حضور ذهن نیازی نخواهید داشت. اما اگر درگیر کاری هستید که به پاسخ خلاقانه نیاز دارید، وقتتان را تا پاسی از شب به آن اختصاص ندهید. در عوض، طوری برنامهریزی زمانی کنید که در ذهنتان فضای خالی ایجاد شود.وقتی به یک ایده جدید نیاز دارید، در طول روز کاری سعی کنید تا جایی که ممکن است از نمونههای تاریخی که به مشکل شما ارتباط پیدا میکنند، بهره بگیرید.تا دیروقت کار نکنید: بعدازظهر خود را صرف کارهایی کنید که به ذهنتان استراحت میدهند. باشگاه بروید، با دوستانتان شام صرف کنید، دوش بگیرید، و مهمتر از همه خواب شبانه خوبی داشته باشید. این کارها شانس باز شدن ذهن و جرقه زدن ایدههای جدید برای حل مشکل را بیشتر میکند.میتوانید با برنامهریزی زمانی برای پیادهرویهای کوتاه در طول روز، قهوه خوردن در کافه، یا فعالیتهای دیگری که به پاک شدن ذهنتان کمک میکنند، این نظم را در واحدهای کوچکتر هم تمرین کنید؛ حتی اگر این کارها فقط ۱۵ دقیقه زمان شما را بگیرد.
این نوع فراغت ذهنی را با اختلالها و حواسپرتیهایی که هنگام تمرکز بر کاری پیش میآیند، اشتباه نگیرید. ایجاد آرامش خلاقانه کاری است تعمدی که دست خودتان است و خودتان انتخاب میکنید که انجامش دهید. اما اختلال در تمرکز معمولا دست خودتان نیست. ذهن بیاختیار از یک فعالیت به فعالیت دیگر حرکت میکند. برخی آن را «چندوظیفگی» مینامند یا همان با یک دست چند هندوانه برداشتن؛ اما واقعیت این است که شما نمیتوانید در آن واحد چند کار را با هم انجام دهید و ذهنتان را در چند جا متمرکز کنید. مغز شما به زمان نیاز دارد تا از یک کار بیرون بیاید و سراغ کار دیگری برود. وقتی یک کار جدید پیش میآید و در کار قبلی اختلال ایجاد میشود، زمان کافی برای حضور ذهن وجود ندارد.
گوشیهای هوشمند، بزرگترین دشمن حضور ذهن
ممکن است فکر کنید در یک جلسه کاری خستهکننده و بیفایده، چک کردن گوشی هیچ آسیبی وارد نمیکند. اما هر بار که به آن نگاه میکنید، به خاطر ماهیت این ابزار در ایجاد حواسپرتی، حضور ذهنتان از بین میرود. اگر جلسهای که در آن حضور دارید ارزش آن را ندارد که همه توجه خود را به آن اختصاص دهید، بهتر است عمدا بگذارید ذهنتان منحرف شود و مغزتان وقتی برای استراحت کردن در بحبوحه روز شلوغی که پشتسر گذاشتهاید، داشته باشد. مثل وقتی که میخواهید تمرکز بیش از حد داشته باشید، کاهش حواسپرتی هم یک نوع نظم ذهنی ایجاد میکند.روی کاغذ، خیلی ساده به نظر میرسد: تنها کاری که باید بکنید این است که گوشی خود را خاموش کنید. اما در عمل، ترک عادت موجب مرض است و دوستانتان انتظار دارند هر پیامی که میفرستند یا هر مکالمهای که در گروهها میشود را ظرف چند دقیقه پاسخ دهید. با قدمهای کوچک و آهسته شروع کنید و بهتدریج تحمل خود را برای دور ماندن از گوشی بالا ببرید. ترک هر عادتی، به زمان و انرژی نیاز دارد.
از خودتان بپرسید: هنگام مواجه شدن با یک مشکل چقدر در پاک کردن ذهنتان از افکار مختلف خوب عمل میکنید؟ آیا میتوانید فقط برای مدتی کوتاه اهدافی که داشتهاید، آرزوهایتان، پرسشهایی که با آن مواجه هستید، همه پاسخهای احتمالی و حتی خود مشکل را فراموش کنید؟ میتوانید ذهنتان را کاملا پاک کنید؟
برای بیشتر افراد، انجام این کار خیلی سخت است. اما شانس با ما است. روشهای مختلفی برای تقویت حضور ذهن وجود دارد. طی سالهای گذشته، اشکال مختلف مدیتیشن برای کاهش استرس ایجاد شده تا سلامت ذهن و جسم را بالا ببرد. مزیت دیگر این است که مدیتیشن باعث حضور ذهن میشود تا بتوانید تفکر خلاقانه داشته باشید. البته همه انواع مدیتیشن اثر یکسانی ندارند.
دو نوع مدیتیشن موثر
ساماتا (Samatha): این نوع مدیتیشن ذهن شما را از همه چیز، به جز یک چیزی که روی آن تمرکز کردهاید – مثل تنفس کردن – پاک میکند.ویپاسانا: در این نوع مدیتیشن، شما اجازه میدهید افکارتان آزادانه حرکت کنند و در هیچ کدام عمیق نمیشوید. این افکار میتوانند مثبت یا منفی باشند. در هر صورت، شما بدون اینکه روی آنها تمرکز کنید، سراغ فکر بعدی میروید.در هر دو این تمرینها، پاک کردن ذهن نقش دارد، اما شکل آنها با هم متفاوت است. در تمرین اول، ذهن تا جایی که ممکن است از هر چیزی پاک میشود. اما در تمرین دوم، با یک جریان مداوم، ذهن پر و خالی میشود. تحقیقات نشان میدهد هر دو روش به سلامت فردی کمک میکنند، اما روش ویپاسانا موثرتر است و همانطور که حدس میزنید، انجام آن هم سختتر است. اما این روش به تفکر خلاقانه کمک میکند، چون ذهن را بدون هیچ مانعی به سوی افکار متعدد باز میکند.
وقتی داستان افرادی را میشنویم که به دلیل داشتن ایدههای خلاقانه معروف شدهاند، اغلب متوجه نشانههایی میشویم مبنیبر اینکه آنها عادت به رها کردن ذهنهای خود داشتهاند. آنها کاری را دنبال کردهاند و سپس یک اتفاق غیرمنتظره آنها را به مسیری جدید و پیشبینی نشده هدایت میکند. اگر در عوض فقط یک مسیر مشخص را دنبال کرده بودند، هیچگاه جرقههای بزرگ در ذهنشان زده نمیشد. این جنبه از حضور ذهن، لزوما به اجرای رسمی مدیتیشن ویپاسانا نیاز ندارد و وضعیتی از «تفکر آزاد» است که میتوانید در هر جایی و هنگام انجام هر کاری، با خود داشته باشید.
در مورد تفکر منفی، مانع دیگر حضور ذهن، چه میتوان گفت؟ یک عامل کلیدی حضور ذهن، این است که اثر شرایط را بر انتخابهای خلاقانهای که در زندگی با آن مواجه میشویم، بپذیریم. متاسفانه، این دیدگاه که شرایط بر انتخابهای ما اثرگذارند، با توصیههای سنتی که قبلا به ما میشد در تناقض است. بهعنوان مثال، سخنرانان در دبیرستانها و دانشگاهها تفکر منفی را نفی میکنند و میگویند که دانشآموزان و دانشجویان باید در عوض بر تفکر مثبت تاکید داشته باشند.
شکی وجود ندارد که تفکر منفی وحشتناک است. خیلی از افراد، با شنیدن حرفهایی که ناشی از وجود این نوع تفکر در خانواده، دوستان، معلمها و حتی اغلب خودشان است، بزرگ میشوند. اما حتی تفکر مثبت هم میتواند برای حضور ذهن مضر باشد. چون این نوع تفکر نقش شرایط را در دستاوردهای شما کاملا نادیده میگیرد.
ما یک دستهبندی سوم ایجاد میکنیم: تفکر خلاقانه. تفکر خلاقانه ممکن است به اندازه تفکر مثبت، انگیزهبخش به نظر نرسد. اما راهنمای بهتری برای زندگی کردن درست است. در واقع، اگر از همه آنهایی که سخنرانی میکنند بپرسید خودشان دقیقا چطور به موفقیت رسیدهاند، در بیشتر موارد متوجه میشوید که آنها تفکر خلاقانه داشتهاند .
دنیا پر از فراز و نشیبهایی است که کنترل آن دست ما نیست. همیشه خودتان تعیینکننده نیستید و گاهی شرایط تعیین میکند که چه عواملی سر راهتان قرار بگیرند. پذیرش این موضوع و مورد توجه قرار دادن عواملی که انتظارش را نداشتید یا حتی نمیخواستید اتفاق بیفتد، کلید رسیدن به هنر تولید ایدههای جدید است.
منبع: دنیای اقتصاد