سه شنبه, 11 آبان 1395 18:47

کتاب اقتصاد هویت، آکرلاف و کرانتون

کتاب اقتصاد هویت، آکرلاف و کرانتون

نویسندگان: جرج آکرلاف و راشل کرانتون

مترجم: مهدی فیضی

ناشر: نگاه معاصر

سال نشر: 1395

قیمت: 16 هزار تومان

 

 

 

معرفی کتاب توسط مترجم

هویت، در تعبیر ریشه‌شناسانه، به معنای «او-بودگی» است؛ بودنی که آگاهی فرد به ارزش‌ها، باورها، زیستگاه و تاریخ مشترکش با او و تفاوت‌هایش با دیگری موجب شکل‌گیری و نمود آن می‌شود. خانواده مهم‌ترین نهادی است که هویت را با صورت‌بندی زبان رقم می‌زند و باورهای پایه درباره‌ زیست‌جهان و مهارت‌های اولیه برای زیستن را به کودک منتقل می‌کند؛ کودکی که از بدو تولد در هویت‌هایی چندلایه پیچیده شده است که دانسته یا ندانسته بر تصمیم‌ها و رفتارهایش تاثیر می‌گذارند.

سایر منابع هویت‌بخش مانند جنسیت، ملیت، دین، زبان، نژاد، آداب‌ورسوم، خاستگاه اجتماعی، بومی یا مهاجربودن و در اقلیت یا در اکثریت‌بودن نیز هریک رنگ‌وبوی خود را بر هویت فرد می‌زند. به این ترتیب، هر فرد هویتی چندلایه، پویا و چهل‌تکه دارد و برای درک حقیقتی که هویت کهکشانی‌اش را می‌سازد، ‌باید دل‌مشغول مجموعه‌ای از ویژگی‌های غیرقابل‌شمارش باشد که نمی‌توان آنها را به‌سادگی به چند وضع کلیشه‌ای مانند دین، زبان یا ملیت فروکاست.

کتاب اقتصاد هویت حاصل بیش از 10 سال پژوهش‌ نویسندگان آن، جرج اکرلاف (George Akerlof ) و راشِل کرانتون (Rachel Kranton ) ، برای ارائه شیوه‌ای نوین برای فهم رفتار انسانی است. راشل کرانتون استاد تمام اقتصاد در دانشگاه دوک و برنده کرسی بلز پاسکال در سال 2010 و عضو کیته اجرائی انجمن اقتصاد آمریکا در سال‌های 2015 تا 2018 است. او دکتری اقتصاد خود را از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دریافت کرد، جایی‌که اکرلاف استادش بود. پژوهش‌هایش با تمرکز بر حوزه نوپدید اقتصاد شبکه، نشان می‌دهد که چگونه نهادها و شبکه‌های اجتماعی بر رفتارها و نتایج اقتصادی تاثیر می‌گذارند. کرانتون در سال 1995 در نامه‌ای به اکرلاف اصرار داشت که مقاله اخیر وی، به دلیل درنظرنگرفتن نقش هویت در تبیین تصمیم‌های متفاوت افراد در شرایط یکسان، نادرست بود. این نامه شروع یک همکاری چهارده ساله و شکل‌گیری اقتصاد هویت بود.

جرج اکرلاف، استاد کنونی اقتصاد در دانشگاه جرج‌تاون و همسر جنت یلن (Janet Yellen ) ، رئیس کنونی فدرال رزرو آمریکاست. اکرلاف در اقتصاد بیش از هر چیز با مقاله کلاسیک خود درباره مسئله اطلاعات نامتقارن شناخته می‌شود. او در این مقاله نشان داد که در بازار خودروهای دست دوم، به دلیل اطلاعات نامتقارن بين خریداران و فروشندگان، خودروهاي كم‌كيفيت‌تر مي‌توانند عملكرد بازار را مختل و خودروهاي با كيفيت‌تر را به دليل كاهش قيمت تعادلي از بازار خارج كنند. اکرلاف به دلیل پژوهش‌هایش در همین زمینه بود که در سال ۲۰۰۱ به‌همراه مایکل اسپنس و جوزف استیگلیتز برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. 

همچنان که اکرلاف در مقاله «اقتصاد کلان رفتاری و رفتار کلان اقتصادی» اشاره می‌کند، مطالعه اطلاعات نامتقارن برای او گامی نخست برای تحقق آرزوی ایجاد اقتصاد کلان رفتاری از اقتصاد کلان نئوکلاسیک، با همان حال‌وهوای کینز در کتاب نظریۀ عمومی، بود؛ اقتصادی که به دلیل بی‌توجهی به نقش عوامل روان‌شناختی و جامعه‌شناختی، مانند انصاف، توهم پولی، زیان‌گریزی و موقعیت اجتماعی، فاصله زیادی با نتایج مورد انتظار مدل‌های رقابتی تعادل عمومی دارد. به گفته اکرلاف، کینز تقریباً همه‌جا شکست بازار را با گرایش‌های روان‌شناسانه مانند بحث مصرف و غیرعقلایی بودن مانند سفته‌بازی در بازار سهام سرزنش و کتاب نظریۀ عمومی‌اش بیشترین کمک را به اقتصاد رفتاری کرده است.

بنابراین اکرلاف بحث هویت و هنجارهای اجتماعی را نه‌تنها در سطح رفتارهای خرد که در سیاست‌های اقتصاد کلان نیز موثر می‌داند. او در سخنرانی خود در انجمن اقتصاد آمریکا در سال 2007 نشان می‌دهد چگونه هنجارها می‌توانند ناهم‌خوانی بین نظریه و رفتارهای مشاهده‌شده در اقتصاد کلان را تبیین کنند. این سخنرانی به‌ویژه پس از بحران اقتصادی اخیر، که او آن را به گربه‌ای گیرافتاده در بالای درخت و هراسان از حرکت توصیف می‌کرد، بیشتر مورد توجه قرار گرفت. در آوریل 2013، صندوق بین‌المللی پول جمعی از مطرح‌ترین اقتصاددانان شامل اکرلاف، اولیور بلنچارد، دیوید رومر و جوزف استیگلیتز را دور هم گرد آورد تا درباره نشانه‌های شکست اقتصاد کلان بحث کنند. بینش‌های ارائه‌شده در این نشست و درس‌های گرفته‌شده از این بحران در کتابی با عنوان «چه آموخته‌ایم؟ سیاست‌گذاری کلان پس از بحران» منتشر شد.

اکرلاف در کتاب دیگر خود در سال 2009، به همراه دیگر برنده جایزه نوبل اقتصاد رابرت شیلر 2013، «روح‌های حیوانی: روان‌شناسی انسان چگونه اقتصاد را به پیش می‌برد و چرا این مسئله برای سرمایه‌داری جهانی مهم است»، دوباره با تاثیر از ایده‌های کینز، نشان داد که بحران اخیر جهانی به‌خوبی روشن می‌کند که نیروهای روان‌شناختی، از یقین کور به افزایش همیشگی قیمت مسکن تا اطمینان شکننده به بازارهای سرمایه، ثروت ملل را به مخاطره انداخته‌اند. آنها در این کتاب بینش مرسوم اقتصاد را که منجر به چنین بحرانی شد به چالش می‌کشند و با برگرفتن اصطلاح روح‌های حیوانی از کینز، مانند او بر نقش مهم و تاثیرگذار دولت در سیاست‌گذاری اقتصادی و مدیریت رفتارهای غیرعقلانی تاکید می‌کنند.

اکرلاف در کتاب جدید خود، «فیشینگ خنگ‌ها: اقتصاد دستکاری و فریبکاری»، دوباره با همراهی رابرت شیلر، ایده دست نامرئی آدام اسمیت را به چالشی بنیادین می‌کشد. اصطلاح فیشینگ خنگ‌ها، سویه‌ای تازه در اقتصاد بر اساس این ایده شهودی است که بازارها همیشه به ما کمک نمی‌کنند بلکه گاه آسیب نیز می‌رسانند. آنها نشان می دهند فروشندگان با دستکاری و فریبکاری، تا زمانی‌که سودآور است، از کاستی‌های روان‌شناختی و ناآگاهی ما سوء‌استفاده می‌کنند؛ بازارها به جای آن‌که در اساس خوش‌نهاد باشند و همواره بهترین خوبی را ایجاد کنند، به‌طور طبیعی با حیله‌ها و دام‌هایی پر شده‌اند که همه ما را در هرگوشه زندگی را فیشینگ می‌کنند.

*******

هم‌چنان که دَن آرِیلی، استاد اقتصاد رفتاری در ام.آی.تی، در توصیف این کتاب می‌نویسد: «ما در گفتمان اقتصادی مرسوم اغلب نیروهای حقیقی را از یاد می‌بریم که تفاوت زیادی در زندگی‌های ما ایجاد می‌کنند. در اقتصاد هویت همراه با راشل کرانتون و جرج اکرلاف در سرسرای اقتصاد می‌نشینیم تا آنچه را بیش از هرچیز به آن اهمیت می‌دهیم، هویت‌مان، مشاهده ‌کنیم.» نویسندگان در بخش نخست کتاب، چارچوب اقتصاد هویت را می‌سازند و روال واردکردن هویت و هنجارها به تحلیل اقتصادی را توضیح می‌دهند. سپس در بخش دوم و سوم این چارچوب را در حوزه‌هایی مانند مدیریت سازمانی، اقتصاد آموزش‌وپرورش، اقلیت‌های نژادی و قومی، اقتصاد جنسیت و درنهایت روش‌شناسی علم اقتصاد به‌کار می‌برند و در هر مورد نیز به نتایجی متفاوت و فهمی تازه می‌رسند.

آنها تبیین می‌کنند که چگونه فرایافت از این‌که چه‌کسی هستیم، چه‌کسی باید باشیم و چه‌چیزی مناسب یا نامناسب است می‌تواند بر تصمیم‌ها و رفتارهای ما، مثل چقدر سخت کارکردن، چگونه آموختن یا خرج و پس‌انداز کردن، تاثیر بنیادین بگذارد. برای مثال، چگونه می‌توان از کودکی که در زاغه‌نشین رشد کرده است انتظار داشت مدرسه را جدی بگیرد و به دانشگاه راه یابد وقتی این همه با هویت او ناسازگار است؛ او بین همسالانی زندگی می کند که اگر تحصیل را جدی بگیرد، جور دیگری به او نگاه خواهند کرد. کتاب در این بخش نشان می‌دهد تقاضای تحصیل تا اندازه زیادی به این بستگی دارد که دانش آموزان چه تصویری از خود دارند و مدرسه‌های موفق، هنجارهای دانش‌آموزان را به‌گونه‌ای تغییر می‌دهند که با مدرسه احساس هویت کنند. یک بنگاه نیز زمانی به‌خوبی کار می‌کند که کارمندان با آن احساس هویت کنند و هنجارهای‌شان در راستای اهداف بنگاه باشد.

با این‌که اقتصاد علم مطالعه رفتارهای انگیزشی براساس ترجیحات در چارچوب عقلانیت است، چیز زیادی در مورد این‌که این ترجیحات از کجا می‌آیند و چگونه شکل گرفته‌اند نمی‌گوید. اقتصاد هویت اما پژوهش در این‌باره را به لایه‌ای عمیق‌تر می‌برد و نشان می‌دهد چگونه همچنان‌که دسته‌بندی‌ها، هنجارها و هویت اجتماعی بر ترجیحات افراد تأثیر می‌گذارد، گاه به‌خودی‌خود می‌تواند یک انتخاب، آگاهانه یا ناخودآگاه، باشد. از این رو سلیقه‌ها و ترجیحات افراد ضرورتاً مانند نگاه مرسوم اقتصاد خُردی، ثابت و از پیش‌مشخص نیست و تا اندازه‌ای برساخته خود آنهاست.

به این ترتیب در بخش آخر کتاب هویت، دست‌کم تاجایی‌که مانند هویت شغلی امکان انتخاب آن وجود دارد، از واقعیتی داده‌شده و ویژگی برون‌زای یک انسان به امکانی درون‌زا برای او تبدیل می‌شود که انتخاب آن با شکل‌دهی به ترجیحات به سایر انتخاب‌ها جهت می‌دهد. بنابراین انتخاب هویت می‌تواند مهم‌ترین تصمیم اقتصادی فرد باشد که دلالت‌هایی جدی در مسئولیت اخلاقی انتخاب هویت و تصمیم‌های برگرفته از آن دارد. تبلیغات شاید روشن‌ترین نمونه امکان دستکاری دسته‌بندی‌ها، هنجارها و ایده‌آل‌ها باشد که نه‌تنها از هنجارهای موجود استفاده می‌کند بلکه ایده‌آل‌هایی جدید نیز می‌سازد.

اگرچه اقتصاد هویت، تحلیل اقتصادی رفتار اجتماعی را به لایه‌ای عمیق‌تر از ترجیحات مرسوم در اقتصاد خرد می‌برد و بر شکافی بنیادین در علوم اجتماعی پل می‌زند، همچنان این پرسش‌ها باقی است که این هنجارها و هویت‌ها خود چگونه و در چه فرایندی گسترش می‌یابند؛ انتخاب آنها، درصورت امکان، بر چه اساسی انجام می‌شود و بازخورد بین آنها و نهادهای اجتماعی-اقتصادی چگونه است.

کرانتون نخستین تلاش‌ها را در این مسیر با جستجوی ریشه‌های زیست‌شناختی هویت آغاز کرده است. او به همراه اسکات هیوئِتِل در مقاله‌ اقتصاد هویت و مغز: آشکارسازی سازکار ستیز اجتماعی چگونگی تاثیر اطلاعات درباره دسته‌بندی‌های اجتماعی بر فرایند انتخاب آنها را بررسی می‌کند. این مطالعه چارچوب نظری اقتصاد هویت را با روش‌های آزمایشگاهی علوم اعصاب ترکیب و به این ترتیب اقتصاد عصبی هویت را به‌عنوان پیوندی تازه بین علوم طبیعی و علوم اجتماعی معرفی می‌کند. مسیر پژوهشی این زیرشاخه اقتصاد عصبی، مسائلی را مشخص می‌کنند که پیش از این امکان طرح آنها وجود نداشت؛ مانند این‌که هویت‌ها چگونه شکل می‌گیرند و به‌کار گرفته می‌شوند، آیا هویت‌های پایدارتر مانند جنسیت و نژاد و هویت‌های گذراتر مانند هویت شغلی از سازکارهای متفاوتی با پیامدهای متفاوتی برای تصمیم‌گیری به‌وجود می‌آیند، هویت چگونه بر تخصیص منابع تاثیر می‌گذارد و درنهایت هویت چگونه بر یکپارچگی انگیزه‌های اجتماعی و مالی تاثیر می‌گذارد.

اقتصاد هویت را در این بافتار بهتر می‌توان فهمید؛ زیرشاخه‌ای از اقتصاد رفتاری که به‌طور ویژه مدل‌ها و فرضیات موجود اقتصاد شاخه اصلی را با یافته‌های روان‌شناسی اجتماعی غنی‌تر می‌کند. این کتاب در واقع گسترش‌یافته چندین مقاله دانشگاهی است که نویسندگان در طول بیش از یک دهه در معتبرترین نشریات پژوهشی اقتصاد منتشر کرده بودند. هنر آنها ارائه غیرفنی یافته‌های این مقالات و افزودن روایت‌هایی از زندگی روزمره و سایر مطالعات است. اکرلاف و کرانتون در مقاله اقتصاد و هویت پیشنهاد می‌دهند که در تابع مطلوبیت، هویت به دسته‌بندی‌های مختلف اجتماعی مرتبط و رفتار بایسته هریک وابسته است و سپس با یک مدل ساده نظریه بازی‌ها نشان می‌دهند که هویت چگونه می‌تواند بر واکنش‌های افراد تاثیر بگذارد. آنها سپس این مدل را برای تبیین تبعیض جنسیتی در محل کار، اقتصاد فقر و محرومیت اجتماعی و تقسیم نیروی کار در خانوار به کار می‌برند و نشان می‌دهند در هریک از این موارد درنظرگرفتن هویت در تابع مطلوبیت، به طوری معنادار نتایج تحلیل‌های اقتصادی پیشین را تغییر می‌دهد.

اکرلاف و کرانتون در مقاله هویت و اقتصاد سازمان‌ها مدل گسترش‌یافته گارگمار-کارگزار انگیزش‌های کاری و سازمان‌ها را ارائه می‌کنند و در تصویری واقعی‌تر از سازمان‌ها نشان می‌دهند به جای نظام انگیزشی یا نظارت دقیق، که هریک ایرادات جدی خود را دارند، چگونه می‌توان هویت سازمانی کارکنان با کارشان را وارد تحلیل اقتصادی کرد. برای مثال آنها نشان می‌دهند که کارگری که با بنگاهش هویت می‌یابد به پرداخت انگیزشی کمتری برای کار خوب نیاز دارد و به این ترتیب به بنگاه این امکان را می‌دهد در هویت کارگرانش بیشتر سرمایه‌گذاری کند و بر سرمایه انگیزشی بنگاه بیافزاید.

مدل دوم این مقاله بده‌بستان در سیاست نظارتی را نشان می‌دهد؛ به این ترتیب که با نظارت سخت‌گیرانه‌تر، مرزبندیِ مشخص‌ترِ بین کارفرما و کارگر، کارگران کمتر با بنگاه احساس هویت می‌کنند و به پرداخت انگیزشی بیشتری برای سطح بهینه کار نیاز خواهند داشت که حتی می‌تواند هزینه‌های بنگاه را از حالت نظارت سهل‌گیرانه هم بیشتر کند. یافته‌های این مدل کاربردهای جدی برای اصلاح سیاست‌های استخدامی، نظارتی و رفتاری در مدیریت سازمان‌ها دارد. مقاله هویت، نظارت و گروه‌های کاری نیز دلالت‌های هویت گروه کاری را بر انگیزش‌های کارگران بررسی می‌کند و نشان می‌دهد بنگاه با سیاست‌گذاری مدیریتی بر هویت‌سازی گروهی تاثیر می‌گذارد.

در بیش از ده سال از نخستین مقاله اکرلاف و کرانتون درباره اقتصاد و هویت، این ایده با پژوهش‌های افرادی مانند جان دیویس، آلن کِرمَن و میریم تِشِل در مطالعات نظری، آزمایشگاهی و تجربی بعدی سویه‌هایی تازه یافته است. رونالد بِنابو و ژان تیرول، برنده نوبل اقتصاد 2014، نیز در مجموعه پژوهش‌هایی اقتصاد هنجارهای اجتماعی را بررسی کرده‌اند. مقاله انگیزش‌های درونی و بیرونی آنها نشان می‌دهد که طرح‌های صریح انگیزشی، مانند پاداش و جریمه براساس عملکرد، به‌ویژه در درازمدت ممکن است با سست‌کردن انگیزش‌های درونی، اطمینان کارکنان به توانایی خود یا ارزش کار حتی نتیجه عکس دهد و اثر انگیزش‌های ملموس بیرونی را هم از بین ببرد. طُرفه آن‌که اقتصاد با این‌که علم انگیزه‌ها خوانده می‌شود تاکنون تا حدود زیادی این جنبه از روان‌شناسی اجتماعی را نادیده گرفته بود.

فصل بسیار کوتاه کتاب درباب روش‌شناسی اقتصاد خود به‌تنهایی قابل توجه و درنگ است. براساس روش‌شناسی مرسوم پوپری، یک اقتصاددان با رد پیش‌بینی نظریه‌های موجود و ارائه فرضیه‌های جدید ابطال‌پذیر می‌تواند نظریه خود را مطرح کند. کارل پوپر با جداکردن مقام کشف از مقام اثبات نظریه علمی، روش‌شناسی تازه‌ای ارائه داد که در آن، برخلاف استقراء‌گرایی، اگرچه مشاهده‌های جزئی نمی‌توانند گزاره‌های کلی را تأیید کنند، می‌توانند آن‌ها را ابطال کنند. هنگامی که یک حدس ابطال می‌شود می‌توان آن را براساس اصولی تصحیح کرد، به‌طوری‌که درجه ابطال‌پذیری گزاره جدید بیش‌تر از پیش باشد. بر این اساس پوپر ابطال و نه تأیید را اساس تجربی علم قرار داد و فرایند حدس کلی عالمانه و تلاش برای رد کردن نتایج آن را ابطال‌پذیری نامید که از نظر او معیار معناداری گزاره‌ها و تفکیک علم از غیرعلم بود.

اهمیت اقتصاد هویت در فهم رفتارهای اجتماعی ایرانیان، از شیوه بد رانندگی و عادت کم‌کتاب‌خوانی گرفته تا همه‌چیزدانی، کلی‌گویی و دروغ‌گویی، در جامعه‌ای ناهمگن و با گستردگی قومی و زبانی بالا، شاید بی‌نیاز از اشاره باشد اما باید درنظرداشت که درنهایت آموزه‌های اقتصاد هویت نه در تقابل با اقتصاد شاخه اصلی که به‌مانند خود اقتصاد رفتاری در ادامه و تکمیل‌کننده آن است و ازاین‌رو نمی‌تواند ساده‌انگارانه دستمایه انتقادهای پست‌مدرنیستی از ناکارآمدی نظام موجود عقلانیت اقتصاد و نادیده‌انگاشتن نقش چارچوب تحلیلی اقتصاد خُرد یا سازکارهای کلان شکل‌گیری رفتار اجتماعی در اقتصاد نئوکلاسیک باشد.

گروه­‌های مخاطب این کتاب، دانشجویان و پژوهشگران حوزه اقتصاد، جامعه‌شناسی، روانشناسی اجتماعی، انسان‌شناسی و قوم‌شناسی و حوزه‌های بین این رشته‌ها هستند. رابرت سوگدِن، اقتصاددان رفتاری شناخته‌شده، در معرفی این کتاب در نشریه ساینس می‌نویسد: «اقتصاد هویت به‌طوری تحسین‌برانگیز کوتاه، ‌روشن و با سبک غیرفنی نوشته ‌شده است و خواننده غیرمتخصص نیز در آن تحلیل‌هایی درون‌بینانه از چگونگی تاثیر هویت بر مسائل واقعی اقتصادی خواهد یافت. » از این رو در ترجمه این کتاب سعی شده، با توجه به پیشینه دانشگاهی نویسندگان، متن فارسی تا حد ممکن به متن اصلی و سبک نوشتاری آن وفادار باشد و در عین حال از روانی و خوانایی آن نیز کاسته نشود. مترجم در مکاتبات خود با نویسندگان کتاب، رضایت آنها را برای چاپ ترجمه فارسی کتاب جلب کرده است.

مهدی فیضی

شهریور 1394، مشهد

 

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: