نویسندگان: محمدباقر نوبخت, توران تقديمي
عنوان نشریه: مديريت فرهنگي : تابستان 1392 , دوره 7 , شماره 20 ; از صفحه 103 تا صفحه 116 .
چکیده:
مقدمه و هدف پژوهش: هدف کلي اين تحقيق، بررسي رابطه دبيران واحدهاي آموزشي بر اصلاح الگوي مصرف است. در اين راستا به نقش دبير و آموزش و پرورش به عنوان اولين متولي آموزش و به عنوان عامل اثرگذار بر القاء فرهنگ بهينه مصرف در منابع قابل دسترس واحدهاي آموزشي خواهيم پرداخت و نوع رابطه همبستگي مصرف بهينه و آموزش ها را بررسي خواهيم کرد.
روش پژوهش: جمع آوري اطلاعات به روش کتابخانه اي و ميداني، ابزار مورد استفاده (پرسشنامه و مصاحبه) در تحقيق، روش شناسي تحقيق از نوع توصيفي و استنباطي است و از نرم افزار spss جهت تجزيه تحليل اطلاعات استفاده خواهد شد. حجم جامعه آماري تحقيق دبيران و مديران واحد هاي آموزشي راهنمايي منطقه 1 تهران مي باشد. براي پيدا کردن ضريب همبستگي از فرمول اسپيرمن استفاده شده است.
يافته ها: مديران آموزش هاي مستقيم را موثر ارزيابي مي کنند و دبيران تاثيرش را کمتر مي دانند. تفاوت معني داراست، معلمان و مديران اثر آموزش هاي غيرمستقيم را همانند هم ارزيابي مي کنند، توزيع فراواني سنجش تفاوت آموزش هاي مستقيم به تفکيک ميزان تحصيلات تفاوت معناداري با هم ندارند و توزيع فراواني سنجش تفاوت آموزش هاي مستقيم به تفکيک سابقه کاري (تجربه) تفاوت معناداري هست.
نتيجه گيري: براي الگوي مصرف، با رعايت معيارها مي توان مصرف دانش آموزان مدارس را اصلاح کرد زيرا در ارتباط با خانواده و جامعه هستند در نتيجه با رعايت معيارهاي زير به اصلاح الگوي مصرف در سطح کل جامعه تاثيرگذار خواهد بود و به اعتدال و ميانه روي نزديک شد.
آموزش هاي غيرمستقيم نسبت به آموزش هاي مستقيم اثربخش تر هستند بنابراين با قاطعيت مي توان گفت آموزش از طريق فرهنگ سازي به عبارت ديگر آموزش هاي فرهنگي و آموزش غيرمستقيم مهم تر و غني ترين منبع در آموزش محسوب مي شود.