حسین راغفر- اقتصاددان
بانک جهانی، اخیرا خط فقر را یکدلار و ٩٠ سنت اعلام کرد. این نرخ نهتنها مبنای علمی ندارد بلکه دارای سابقه سیاسی است. خط فقر یکدلاری در سال ١٩٩٠ مبنای قدرت خرید در آمریکا بوده به این صورت که در دهه ٩٠ گروهی از فعالان اجتماعی در اعتراض به هزینههای نظامی و تسلیحاتی کشورهای صنعتی و رشد ناامنی در دنیا چنین مسئلهای را طرح کردند که بخشی از بودجههای نظامی صرف فقرزدایی شود که در آن زمان اعلام شد ٦٠ درصد فقرای جهان رقمی کمتر از یک دلار در روز دریافت میکنند بنابراین چنین خط فقری بیش از آنکه مبنای علمی داشته باشد، مبنای سیاسی و اجتماعی دارد. نکته مهم دیگر مقایسههای بینالمللی در مورد نابرابری متأثر از شاخصهای ملی و تفاوت فاحش سطوح زندگی افراد در کشورهای مختلف است به این صورت که درآمد یک فقیر آمریکایی از یک فقیر بنگلادشی بالاتر است. ضمن اینکه در سال ٢٠٠٠ رؤسای ١٧٦ کشور دنیا در نشست سازمان ملل متعهد به کاهش فقر و اشکال نابرابری شدند. بهنظر میرسد که این هدف بههمراه اهداف دیگری در سال ٢٠١٥ نیز مطرح باشد و کشورها متعهد شوند که نسبت خط فقر کشور خود را در قیاس با سال پایه ١٩٩٠ به نصف کاهش دهند. از دیدگاه برخی از کشورها خط فقر یکدلاری بسیار نازل است و آنها خط فقر دودلاری و خط فقر ملی را به سبب معیارهای منطقی آن، مبنای تحلیل خود قرار میدهند. برای یک ایرانی که اساسا خط فقر یکدلاری در روز مصداق ندارد. با توجه به ظرفیتهای اقتصادی ایران و سطح ثروت کشور چنین خط فقری معنادار نبوده است.
بههمیندلیل بود که وقتی در سال ١٣٨٢ اولین گزارش ایران درباره خط فقر تهیه شد، ١,٦درصد جمعیت زیر خط فقر یک دلار در روز قرار گرفتند که موضوع هدفگذاری ملی نبود زیرا برای ایران باید در مقیاس بالاتری خط فقر تعیین میشد. حتی اگر دو دلار را بهعنوان خط فقر در نظر میگرفتیم، باز هم نسبتها متفاوتتر میشد بهطوریکه در آن سال با نرخ دلار دولتی ٣٠٠ تومان و قیمت آزاد دلار که ٨٠٠ تومان بود، نسبتهای خط فقر فرق میکرد و تفاوتهای فاحش به خود میگرفت. در همان زمان هم که کارشناسان نهادهای بینالمللی در ایران بودند، به این مسئله اذعان کردند که ایران جزء کشورهایی نیست که با یک دلار در روز فقرای آن را شناسایی کنیم و باید خط فقر بالاتری تعیین شود. در سالهای اخیر برای برخی از ایالتهای هندی، خط فقر سهدلاری را در نظر میگیرند که قاعدتا برای کشور ثروتمندی همچون ایران خط فقر بیشتر از یک دلار باید در نظر گرفته شود. جدای از اینها، بسیاری از مفاهیم در سالهای اخیر، سیاسیزده و دستمالی شده است ازجمله خط فقر، نرخ بیکاری و مفاهیم مربوط به اشتغال. بهعنوان مثال گفته میشود به فردی که یک ساعت در هفته کار داشته باشد، بیکار نمیگویند درحالیکه هدف اشتغال، تأمین یک زندگی شرافتمندانه است. درواقع تمامی این مفاهیم بار معنایی دارند اما متأسفانه معانی آنها را تهی کردند و با الفاظ بازی میکنند که بعضا اینها جهتگیری سیاسی دارد و دراینمیان موجب میشود که دولتها هم از اینکه بار مسئولیت از دوششان کاسته شود، استقبال کنند. بنابراین خط فقر یکدلار در روز امکان مقایسه فراهم میکند اما معنا ندارد. ضمن آنکه خط فقر مطلق به آن معناست که فردی از سطح زندگی حداقلی هم برخوردار نباشد که در اینجا سلامتی فرد به دلیل سوءتغذیه و نداشتن مسکن مطلوب مورد تهدید قرار خواهد گرفت پس فرد با داشتن شغل باید بتواند زندگی شایستهای داشته باشد. اما علت طرح و بازبینی و تعیین خط فقر یکدلارو ٩٠ سنتی به این دلیل است که در نشست مجمع عمومی سازمانملل اهداف توسعه اجتماعی مطرح خواهد شد که در آن به پدیدههایی ازجمله خط فقر و اشتغال و محیطزیست بیشتر تأکید میشود؛ خطفقری که در ایران نهتنها نصف نشده بلکه حتی در سالیان اخیر بیشتر هم شده است. علاوهبراین سلطه اقتصاد بازار بر روابط اقتصادی و اجتماعی نیز احتمالا قابلیت طرح در نشست سال ٢٠١٥ را پیدا میکند. پس از این رؤسایجمهور کشورهای دنیا متعهد میشوند که اهداف جدید را در بازه زمانی احتمالا تا سال ٢٠٣٠ محقق کنند.
منبع: شرق