اخیرا وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی رقم بدهکاری انباشته شده دولت نسبت به بانکهای کشور را 90هزار میلیارد تومان اعلام کردند. کشور ما کشوری ثروتمند و نفت خیز است و پرسشی که ایجاد میشود این است که با درآمدهای کلان صادرات نفت، دولت چرا از بانکها اینقدر استقراض کرده است؟ این مسئله نشان میدهد که درآمدهای نفتی عظیم گذشته و همچنین مالیات دریافتی کفاف مخارج دولت را نمیکند و این مخارج بسیار بالاست. این هزینهها هنوز افزایش مییابد. شاید بتوان افت درآمد دولت را در 3سال اخیر عامل ایجاد این اتفاقات دانست. واقعیتی که وجود دارد این است که مسئولین اطلاعات کافی را از سیاستگذاریهای خود ارائه نمیدهند. همچنین تا قبل از این اطلاعات شفافی در ارتباط با این ارقام منتشر نمیشد. بجا بود وقتی دولتها این میزان از بانکها قرض میگیرند، اطلاعات مربوط به اینکه چرا و چه میزان و در چه حوزهای این منابع استفاده شده و برای چه چیز لازم است را نیز بهطور دقیق اعلام میکردند. همچنین اینکه چه ارگان و نهادی در دولت این میزان استقراض را تا کنون انجام داده و حوالههای بانکی به چه کسی دادهشده است، مسائلی به حساب میآید که کارشناسان و مردم باید آن را بدانند تا در اعلام نظر خود با دقت عمل کنند. عادت بدی که وجود دارد این است که ردی برجای نگذاشتن و آدرس غلط دادن و حفظ اسرار در اقتصاد ما به یک ارزش بدل شده و باید با این عادت مقابله کرد. از سوی دیگر اگر بخواهیم علل ایجاد این حجم عظیم مخارج و استقراضات را بررسی کنیم، میتوانیم به مسائل متعددی اشاره کنیم. از جمله اینکه طرحهای عمرانی دولت روی زمین ماندهاست.
امروز نزدیک به 70درصد پروژههای عمرانی کلید خورده در این دولت و در دولت قبل نا تمام باقیمانده است. عمده طرحهای عمرانی و خدماتی بزرگ در کشور بهطور متوسط 14سال زمان لازم دارند تا به بهرهبرداری برسند. این در حالی است که در کشور زمانهای بسیار کوتاهتری برای اتمام این طرحها اعلام میشود. در طول سال-های 81تا 91 تعداد 387طرح بزرگ در کشور خاتمه نیافته است. با این حال 186طرح عمرانی بزرگ و حجیم دیگر را شروع کردیم. جالب اینجاست که اعتباری که برای طرحهای قبلی لازم بود را خرج کلید زدن طرحهای جدید یاد شده کردیم. کاهش درصد تحقق طرحهای عمرانی نشان میدهد که ما از نظر هزینهای چه مشکلاتی داریم. از سال 81 تا 91 حدود 70درصد طرحها تحقق پیدا میکردند. اما از سال 90 تا کنون این میزان شانس تحقق طرحها به زیر 20درصد رسیدهاست. در سال 92 کمتر از 19درصد طرحها تحقق مییافت. شاید یکی از دلایل بهوجود آمدن این وضعیت، افزایش نرخ سود تسهیلات بانکی باشد. این مسئله باعث کاهش انگیزه اقتصادی اجرای طرحهای بزرگ در کشور شده است. البته نمیتوان تصور کرد که یکی از دلایل عدم حرف شنوی بانکها از دولت همین میزان بدهیهای دولت باشد. بانکهای ایران همگی مثل زنجیر به هم وصل هستند و حتی بانکهای خصوصی ما نیز کاملا خصوصی نیستند و نیروهای دولتی در آنها زیاد است. بنابراین این تصور که بانکها بتوانند کاملا مستقل تصمیم بگیرند، تصور صحیحی نیست. تاکنون 80درصد سرمایهها در اختیار بانکها بودهاست. دولت بانکها را صندوق خود میدانسته که به آنها ابلاغ میکرده تا به بخشهای دولتی وام دهند و این نشانهی میزان اعتماد دولت به بانکهاست. لذا مشکل بانکها طلبکاری از دولت نیست.بدین معنا آنان منابعی که خود صاحب آن بودند را به خوبی مدیریت نکردند.البته درباره هزینههای دولت باید بحث دیگری را نیز مطرح کرد.یکی از مشکلات دولت این است که تصور میکند باید همیشه درآمد خود را افزایش دهد. این مسئله است که امروز دولت را با مشکل مواجه کرده و اینقدر بدهکار کرده است. البته این حجم از بدهیها از قبل هم بوده و بخش بیشتری از این بدهیها در دولت قبلی محقق شده است. اما به هر حال باید دولتها سعی کنند، بیش از آنکه به دنبال افزایش منابع درآمدی خود باشند، به فکر کاهش هزینههای دولت نیز باشند.دولت میتوانست برای ایجاد چرخش اقتصادی مالیاتها را افزایش دهد. کار دیگری که دولت میتوانست انجام دهد این بود که قیمت طلا و سکه را افزایش دهد. قیمت طلا در ایران و جهان کاهشیافته است. دولت عوارضی نیز میتوانست بر روی طلا و سکه ببندد تا قیمت آن را افزایش دهد.چرا که این افزایش قیمت طلا و سکه موجب میشود که مردم با خریدن طلا، پول خود را در کشور نگه میدارند و در نهایت درآمد ناشی از آن در اختیار دولت باقی ماند. اما امروز به دلیل کاهش قیمت طلا و ساده نبودن تهیه ارز، شاهد خروج و حتی قاچاق طلا و سکه از کشور هستیم.
منبع: آرمان