در نشست چالشها و چشماندازهاي اقتصاد در دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي مطرح شد
كليد تدوين ششمين برنامه توسعهاي در ايران در قفل چرخيده است. در حالي تدوين اين برنامه از سوي سازمان تازه احيا شده مديريت و برنامهريزي پيگيري ميشود كه برنامههاي چهارم و پنجم با اهداف پيشبيني شده فاصله فراواني دارند و بسياري از كارشناسان از برنامه چهارم توسعه به عنوان برنامهاي معطل مانده و اجرا نشده ياد ميكنند و آمار گواهي ميدهد ٢٥ درصد پيشبينيهاي اين برنامه محقق شده است. برنامه پنجم توسعه نيز در حالي از اهداف خود دور مانده است كه ايران قصد دارد در سال ١٤٠٤ به قدرت اول منطقهاي تبديل شود.
ديروز جمعي از كارشناسان اقتصادي و توسعهاي در دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي گرد هم آمدند تا مفهوم توسعه و ادبيات برنامه ششم را مورد بررسي قرار دهند.
محمود سريعالقلم، كارشناس مسائل توسعهاي و نويسنده كتاب عقلانيت و آينده توسعه يافتگي در ايران، در اين نشست با تاكيد بر اينكه ابعاد بينالمللي توسعه بايد از منظر جهاني، سياسي و اقتصاد سياسي مورد بررسي قرار بگيرند، گفت: بررسي عملكرد كشورهاي مختلفي كه به دنبال توسعه بودند نشان ميدهد توسعه نيز امروز مانند علوم مهندسي و پزشكي داراي فرمول شده است. وي تفاوت توسعه در غرب و كشورهاي در حال توسعه كنوني را الگوي توسعه خواند و گفت: در كشورهاي غربي روند توسعه از يك قرن پيش آغاز شد چرا كه توسعه يك خواست اجتماعي بود.
عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي در توضيح اين مطلب ادامه داد: الگوي اين كشورها با كشورهاي در حال توسعه كنوني متفاوت است چرا كه در كشورهاي غربي جامعه ابتدا شروع به توليد كرد و كمكم ثروتمند شد و پس از قدرت يافتن بدنه جامعه، حاكميت به چالش كشيده شد تا بتواند توسعه يافته شود.
وي ادامه داد: اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر توسعه نه خواسته اجتماع كه درخواست زمامداران و حكومتهاست و از اين رو عمليات توسعه خارج از تجربه قرني پيگيري ميشود و اين دولتها هستند كه مسير توسعه را هموار ميكنند.
وي پس از ذكر اين مقدمه در مورد ايراد توسعه در جامعهاي مانند ايران گفت: بنيانهاي فكري در جامعه ما مورد اجماع قرار نگرفته است از اين رو اجماعي بر سر توسعه وجود ندارد اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر مانند آلمان تفاوت در نوع ابزار سياسي به كار گرفته شده است نه در فلسفه و بنيانهاي فكري.
او گفت: ما بعد از يك و نيم قرن ترقي خواهي با تشتت افكار و انديشهها روبهرو هستيم و همين مساله مانع رسيدن ما به «توسعه» شده است.
وي با طرح اين پرسش كه آيا كانونيترين هدف و اولويت كشور ما توسعه است، گفت: ما به عنوان يك كشور نميتوانيم دهها اولويت داشته باشيم اما كشور ما در شرايطي است كه راهبرد مخالفان آن ضعيف نگه داشتن اوست. پس هدف ما تنها نميتواند توسعه باشد.
او ادامه داد: در كجاي جهان و در يك كشور هشتصد سايت خبري وجود دارد كه هر كدام فلسفه و بينش خاصي به مسائل دارند، پس اجماعسازي كجاست. نميتوان بر مدار حكمراني چندين مكتب داشت. در اين مدار تنها ميتوان رهيافتهاي مختلف سياسي داشت اما متاسفانه در ايران «ابهام» تبديل به يك فضيلت شده است و در نتيجه نه تنها به شكل جمعي كار فكري نميشود بلكه فردي نيز اين كار انجام نميشود.
انرژي ايران ستاد حاكميت ندارد
در ادامه اين نشست دكتر غلامحسين حسنتاش با اشاره به وضعيت انرژي در جهان آينده و موقعيت ايران و خاورميانه در بازارهاي انرژي گفت: تا سال ٢٠٢٠ افزايش تقاضاي نفت در خاورميانه محدود خواهد بود و تقاضاي نفت بهطور عمده متعلق به چين و هند است. وي گفت: بررسيها نشان ميدهد سهم اوپك در آينده رشد اندكي خواهد داشت و در بحث گاز نيز هر چند جهان با افزايش تقاضاي اروپا مواجه است اما امريكاي شمالي از يك واردكننده به يك صادركننده گاز تبديل خواهد شد.
اين كارشناس اقتصاد انرژي با اشاره به اينكه بررسيها نشان ميدهد خاورميانه نسبت به وضعيت فعلي افزايش تقاضا نخواهد داشت، گفت: ايران با چالشهايي مواجه است كه اساسيترين آن عبارت است از روشن نبودن استراتژيهاي بخش انرژي و فقدان ستاد حاكميت.
وي در توضيح اين مطلب افزود: با توجه به برنامه جامع در بخش انرژي و عدم بهينگي در عرضه و تقاضا بعيد نيست تا سال ١٤٠٣ به واردكننده انرژي تبديل شويم. او اضافه كرد: در برنامههاي گذشته اهداف انرژي و نفت بسيار كمتر از برنامه حاصل شد به همين خاطر بايد در برنامه ششم به آسيبشناسي اين مساله پرداخت و خصوصا در مورد بحران بهرهوري بايد به جمعبندي رسيد.
بنگاهها با كمتر از نصف ظرفيت كار ميكنند
فرشاد مومني نيز در اين نشست در سخناني به تحولات نهادي و الزامات برنامه ششم اشاره كرد و گفت: در دوره شكوفايي نفتي در حالي كه بيسابقهترين درآمد نفتي را داشتيم متوسط تراز توليد كشور ما به بالغ بر منفي ٤٠ ميليارد دلار رسيد.
وي گفت: اين تحولات باعث شد معيشت خانوار و بنيه توليدي كشور بهشدت تحت تاثير قرار بگيرد و به وضعيت خطير كنوني برسد. آيا نبايد درباره اينها گستاخانه به پرسش و سوال بپردازيم؟
اين كارشناس اقتصادي گفت: چرايي شكلگيري اين اتفاقات را بايد از چه كسي بپرسيم؟ در تلاشهاي سازمان مديريت و برنامه هيچ ردي از پاسخگويي به اين مسائل نميبينيم. در عمل و در تجربه تاريخي برنامهريزي هيچ تعهدي براي توسعه نيز نميبينيم و اين نگرانكننده است.
وي گفت: آيندهشناسان مطرح ميگويند تنها جوامعي كه تبيينها و پيشبينيهاي درست دارد قادر به تمدنسازي است.
عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي در بخش ديگري از سخنانش گفت: اما بايد صميمانه بگويم، هر چند از آمدن اين دولت هزار بار شاكرم، اصل فضاي رانتي مساله دولت نيست بلكه مشكل اصلي كانونهاي توزيع رانت است. وي در توضيح اين مطلب افزود: دولت بايد در برنامه ششم توسعه كانونهاي توزيع رانت را هدف بگيرد و از ميان ببرد.
وي به اقبال خارجيها به ايران اشاره كرد و توضيح داد: به همين خاطر راهبرد اصلي در برنامه ششم نبايد جذب سرمايه خارجي باشد بلكه بايد تجربه جذب سرمايه خارجي در برنامه سوم مورد مطالعه قرار گيرد و اشتباهات آن رفع شود.
مومني اضافه كرد: براي ايران تحقيرآميز است كه وزير سابق اقتصادش بگويد ما براي سرمايهگذار خارجي فرش قرمز مياندازيم زيرا كسي كه فرش قرمز مياندازد اهل چون و چرا و برنامه نيست.
اين كارشناس اقتصادي گفت: به نظر ما و بر اساس تجربه تاريخي از سال ١٨٧٥ تا امروز حتي يك كشور در دنيا نبوده كه قادر به استفاده از ظرفيت خود نباشد اما از سرمايه خارجي به درستي استفاده كند.
او ادامه داد: وقتي ما ريشهيابي نكرديم؛ كه چرا بنگاههاي توليدي با كمتر از نصف ظرفيت خود كار ميكنند و برنامهاي براي رشد آن نداريم جذب هر سرمايه خارجي و ايجاد هر بنگاه جديد مضموني جز توزيع رانت ندارد. از اين رو از دولت ميخواهيم ما را به ابرها نبرد، پاي ما را بر زمين بگذارد و بپذيرد مادامي كه صنعت وضعيت مشخصي ندارد، نبايد بنگاه جديدي راهاندازي شود.
سريعالقلم
بنيانهاي فكري در جامعه ما مورد اجماع قرار نگرفته است از اين رو اجماعي بر سر توسعه وجود ندارد اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر مانند آلمان تفاوت در نوع ابزار سياسي به كار گرفته شده است نه در فلسفه و بنيانهاي فكري.
ما بعد از يك و نيم قرن ترقي خواهي با تشتت افكار و انديشهها روبهرو هستيم و همين مساله مانع رسيدن ما به «توسعه» شده است.
حسنتاش
ايران با چالشهايي مواجه است كه اساسيترين آن عبارت است از روشن نبودن استراتژيهاي بخش انرژي و فقدان ستاد حاكميت. با توجه به برنامه جامع در بخش انرژي و عدم بهينگي در عرضه و تقاضا بعيد نيست تا سال ١٤٠٣ به واردكننده انرژي تبديل شويم. در برنامههاي گذشته اهداف انرژي و نفت بسيار كمتر از برنامه حاصل شد به همين خاطر بايد در برنامه ششم به آسيبشناسي اين مساله پرداخت.
مومني
در دوره شكوفايي نفتي در حالي كه بيسابقهترين درآمد نفتي را داشتيم متوسط تراز توليد كشور ما به بالغ بر منفي ٤٠ ميليارد دلار رسيد.
اين تحولات باعث شد معيشت خانوار و بنيه توليدي كشور بهشدت تحت تاثير قرار بگيرد و به وضعيت خطير كنوني برسد.
آيا نبايد درباره اينها گستاخانه به پرسش و سوال بپردازيم؟
منبع: اعتماد