چهارشنبه, 13 اسفند 1393 22:22

رجب پور: مسیر توسعه از دموکراسی می‌گذرد

نوشته شده توسط

حسین رجب پور

رابطه دموکراسی و توسعه همواره مورد توجه نظریه‌پردازان بوده و در طول تاریخ همواره چه به صورت مستقیم آن که در قرن حاضر به آن پرداخته می‌شود و چه به صورت ضمنی، از اهمیت خاصی برخوردار است. از زمانی که «لیپست» نظریات خود را مطرح کرد و گفت که در کشوری که دموکراسی وجود دارد نیل به توسعه بسیار سریع انجام می‌شود و یک رابطه مستقیم بین دموکراسی و توسعه وجود دارد. البته در سال‌های بعد این نظریه به روش‌های مختلفی نقد شده است مثلا این بحث مطرح شده که بعضی از کشورها در شرایطی به توسعه رسیده اند که این کشورها به دموکراسی نرسیده بودند و استدلالی که می‌آورند این است که دموکراسی در یک جایی باعث می‌شود که فشارهای توزیعی افزایش یابد. این امر باعث می‌شود که جهت‌گیری‌هایی که برای توسعه لازم و ضروری است و در ابتدا باید تخصیص‌ها به سمت و سوی مناسبی هدایت شود محقق نشود و این دید بلندمدت از بین برود و گاهی برخلاف روند توسعه عمل می‌کند.

البته «لفت ویچ» نیز در این زمینه صاحب نظریه است و به این نکته می‌پردازد که آیا دموکراسی باعث توسعه می‌شود یا توسعه بسترساز دموکراسی سیاسی است، البته باید به این موضوع توجه کرد که این رابطه به فراخور ساختارهای جوامع مختلف، متفاوت است. به نظر اوسیاستمداران کشور باید اهداف توسعه‌ای را پیگیری کنند. یعنی دولت توسعه گرایی که با فساد مقابله می‌کند و هدف سیاسی توسعه را مد نظر قرار می‌دهد مهم تر از این است که آن کشور به دموکراسی سیاسی رسیده است یا نه، مثالی نیز که در این زمینه مطرح می‌کند کره جنوبی است به‌گونه‌ای که وقتی سیاست مداران این کشور تصمیم گرفتند به توسعه برسند، فارغ از این که کشور در آن زمان دیکتاتوری نظامی بود و شرایط سیاسی مساعدی بر فضای جامعه حکمفرما نبود و دیکتاتورهای مختلفی در بازه 30 تا 40 ساله به قدرت رسیدند، این مسیر را پیگیری کردند. اما به نظر می‌رسد دموکراسی و توسعه نسبت مستقیم دارند و در چارچوب کشورهایی که فاقد دموکراسی هستند رشد اتفاق می‌افتد اما توسعه امکان‌پذیر نیست چون یکی از نیازمندی‌های توسعه نوآوری است، این امر همراه با تخریب خلاق موجودیت پیدا می‌کند. تخریب خلاق به این صورت است که وقتی فردی یک نوآوری می‌کند، یک سری از افرادی که دارای منافع در بازار موجود هستند را از بازار خارج می‌کنند.

اما در صورت عدم وجود دموکراسی، بسیاری از بازنده‌ها که از رانت‌های سیاسی و قدرت ناحق سیاسی برخوردار هستند و از آن‌ها در جهت بیرون راندن تازه‌واردهای نوآور استفاده می‌کنند، باعث می‌شوند که نوآوری در عمل به عینیت تبدیل نشود. بنابراین در کشورهایی که دموکراسی وجود ندارد، رشدهای مقطعی تجربه می‌شود اما به توسعه نمی‌انجامد. در این چارچوب رشدی که در کشورهای فاقد دموکراسی سیاسی هستند اتفاق می‌افتد، پایدار نیست. بنابراین اگر بخواهیم بحث را در چند عبارت خلاصه کنیم می‌توان گفت دموکراسی و توسعه فارغ از این که دارای رابطه مستقیم یا غیر مستقیم با هم هستند، ماهیت دولت مهم ترین عامل تعیین‌کننده برای نیل به سمت توسعه‌یافتگی و ترقی جامعه است. نکته دیگری که قابل توجه است این است که در بلند مدت بین توسعه و دموکراسی یک نسبت مستقیم وجود دارد یعنی فراتراز بحث علت و معلولی کشوری می‌تواند به یک توسعه پایدار دست پیدا کند که دموکراسی را محقق کرده باشد

منبع: آرمان

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: