اقتصاد ایران از دیرباز گرفتار نگاه حزبی و اسیر رفتارهای سیاسی بوده است. چه در دوره شکوفایی دلارهای نفتی در ابتدای دهه 50؛ سه دهه اخیر هم که برای خود داستانی داشته از دولت جنگ گرفته تا همین دولت اعتدال. رانت هیچگاه حذف نشده است. رانتی که بسیاری از معضلات کنونی اقتصاد هم ریشه در آن دارد. در مروری که با دکتر محمد قلی یوسفی، عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به برخی مبانی و تعارف اقتصاد داشتیم این موضوع مطرح شد که اگر هم قرار است رانتی وجود داشته باشد باید آن را به تولیدکنندگان و صنعتگران بدهیم چراکه درنهایت چرخهای اقتصاد را به حرکت درخواهند آورد. گفتوگوی ما با یوسفی را در ادامه بخوانید:
پیشینه اقتصاد صنعتی چگونه است و جایگاه امروز آن کجاست؟
اقتصاد صنعتی شاخهای از رشته اقتصاد است که از اوایل دهه 50 میلادی در دانشگاههای معتبر کشورهای دنیا تاکنون تدریس میشود. افرادی مانند پیتر آندروس در توسعه این رشته نقش بسزایی داشتند. افراد دیگری نیز مانند چمبرلین و جان رابینسون از افرادی هستند که به جنبههای مختلف بازار صنعتی توجه کردند و گامهای مهمی در این حوزه برداشتند. بدین ترتیب حدود 70 سال میشود که اقتصاد صنعتی از کارشناسی تا دکترا به عنوان یک رشته در دانشگاههای جهان تدریس میشود.
بسیاری از اساتید این حوزه سعی در ترویج اقتصاد بازار دارند و سیاستهای بازار را تنها نسخه شفابخش اقتصاد میدانند. از نظر شما این میتواند مبنای علمی و عملی داشته باشد؟
اینگونه هم که شما اشاره کردید، نیست. بهطور مثال پرفسور ژان تیرول که استاد دانشگاه تولوز فرانسه است تلاش دارد تا ثابت کند که در دنیای واقعی بازار صنعتی، بازار و سیاستهای بازار شکست خورده است و همه چیز به سمت انحصار میرود و در این حالی است که باید کاری کرد تا این انحصارات از طریق سیاستهایی کنترل شوند تا بنگاههای انحصارگر صنعتی به نفع جامعه کار کنند. در حقیقت علت نوبل وی نیز مشخصا بهواسطه طراحی و پیشنهاد همان سیاستهاست. به این ترتیب تیرول هم جزو اقتصاددانانی میشود که معتقد است دولت باید بهطور جدی در اقتصاد مداخله کند و بازار را دارای مقررات نموده و اصلاح کند.
و این یعنی ترویج نهادگرایی در اقتصاد.
بله. درحقیقت تیرول نیز مانند داگلاس نورث به مرور از مکتب نئوکلاسیک اقتصادی برید و وارد حوزه نهادگرایی شد و از طرف دیگر ورود دولت به اقتصاد را تجویز کرد. بهطور مثال بحث ایجاد «سقف قیمت» یک نظریه نئوکلاسیکی است که ژان تیرول با آن مخالفت کرده و آن را خطرناک میداند. همچنین انحصارات و انحصارات چندجانبه از دید نظریات نئوکلاسیکی تنها یکی از حالات بازار است و نگاه منفی خاصی نسبت به آن وجود ندارد. ولی ژان تیرول نسبت به ایجاد انحصارات بخصوص در صنعت به شدت حساس است.
البته که نئوکلاسیکها هنوز نتوانستند جواب کامل و جامعی بر ایرادات وارده به نظریات خود داشته باشند، مثل همین ناکارآمد بودن «سقف قیمت».
درست است. نظریات نئوکلاسیکی بهخصوص در حوزه فروض اولیه خود دچار اشکالات فراوانی هستند. از باب نمونه از دید آنان بنگاهها در بازار رقابتی دارای اندازه یکسان و حد اطلاعات کامل هستند و در این حالت نئوکلاسیکها هدف بنگاه را حداکثرسازی سود میدانند و تابع سود برای بنگاهها را مشخص میکنند. این درحالی است که بنگاهها تنها زمانی میتوانند در برابر رقبا سود کسب کنند که یا قیمت خود را تغییر دهند یا تکنولوژی جدید وارد کار کنند و یا هزینهها را کاهش داده و بازار جدیدی را بهدست آورند و اندازه خود را بزرگ کنند. تناقض اساسی دیگر این است که اساسا در اقتصاد واقعی و حتی در یک سیستم انتزاعی منطبق بر عینیات، چیزی به نام «تعادل اقتصادی» وجود ندارد.این نظریات درمورد بازار هم دچار توهم هستند. آنان به بازار به عنوان یک نظام انتزاعی نگاه میکنند. حال که بازار یک نهاد عینی است که انسانها میسازند و ممکن است در صورت عدم حمایت و نظارت دولتها به شکست دچار شود. اساسا ریشه کلمه بازار به ترکیب دو واژه (باز) و (آر) برمیگردد که نتیجه یک چرخه دوطرفه تولید و توزیع مکرر است. بدین اعتبار ژان تیرول نیز اعتقاد دارد که بازار برخاسته از قانون است و بدون آن اسیر انحصارات مخرب میشود.
جایگاه اقتصاد ایران در حوزه اقتصاد صنعتی در میان کشورهای دنیا چیست؟
اگر بخواهیم واقعیت را بدانیم ما از لحاظ منابع و موقعیت و امکانات میتوانیم رتبهای بین رتبههای اول دنیا و در بدترین حالت رتبه 36 جهان باشیم. خیلی از کشورها دسترسی وسیعی به نیروی کار ساده و متخصص و منابع معدنی و فسیلی و موقعیت جغرافیایی و آبی و جادهای مناسب ندارند. ولی ما همه این ظرفیتها را داریم و درعین حال توسعهیافته به حساب نمیآییم. به نظرم این مستقیما به سیاستگذاری غلط دولتها برمیگردد. بدین علت است که پتانسیلها از قوه به فعل درنمیآید.
برداشت من از صحبتهای شما این است که دولتها در ایران معمولا سعی در ارائه آمار کماعتبار دارند برای بیشتر نشان دادن میزان کارآیی خود. درست است؟
دقیقا همینطور است. مثلا همین چند وقت اخیر دولت اعلام کرد که در بخش صنعت ما حدود 5/4 درصد رشد داشتهایم. این درحالی است که در همان دوره بانک جهانی در یک ارزیابی اعلام کرد که ماهانه تولیدات صنعتی ایران 16 درصد افت داشته است. این امر موجب شد که دولتمردان ما به تکاپو بیفتند و بگویند که صنعت ما رشد چشمگیری داشته است و این اطلاعات غلط است! این درحالی است که هر دولتی، دولت قبل خود را به کتمان حقایق متهم میکند. در این وضعیت قاعدتا هرچه قدر هم شعار آزادی و تامین حقوق شهروندی بدهیم، باز هم سرمایهگذار به شرایطی که در آن اطلاعات درست منتشر نمیشود اعتماد نمیکند و روند توسعه به تعویق میافتد.
از این مسائل که بگذریم چه نسخهای برای اقتصاد ایران شفابخش خواهد بود؟
در شرایطی که منابع معدنی و انرژی ایران درحال اتمام است و فزونی جمعیت نسبت به تولید کشاورزی (که خود محدود به شرایط آب و هوایی بد ایران است) وجود دارد، تنها شانس ایران برای توسعهیافتگی، رشد صنعتی است و دقیقا در این شرایط ما چنین موقعیتهایی را در سطح جهانی از دست میدهیم و درعین حال مسئولین تلاشی درجهت رفع این گرفتاریها نمیکنند. بخش خدمات ما در ایران اساسا محدود به واسطهگری و دلالی است و تقریبا غیرمولد است. اگر توسعه صنعتی نباشد در این صورت خدمات هم نامولد میشوند. امروز بخش خدمات ما که میتوانست در خدمت تولید ملی باشد، بیشتر در خدمت توسعه صادرات کشورهای خارجی و افزایش واردات است که این موج واردات بیرویه روند بیکارسازی نیروی کار صنعتی را در داخل افزایش داده است. در شرایطی که ما دچار رکود تورمی هستیم، بهخوبی واضح است که اولویت را باید ابتدا به رفع رکود داد. زیرا این رشد اقتصادی در بخش واقعی و گسترش توان تولیدی است که درنهایت موجب کاهش تورم میشود. چون در حالت رونق، میزان عرضه کالاها در داخل زیاد میشود و این گسترش مقیاس عرضه کالا موجب کاهش قیمتها در داخل میشود. به این اعتبار حتی برای رونق بخش تجارت هم نیاز به رونق بخش تولید داریم. این درحالی است که منابعی که به بخش صنعت و کشاورزی اختصاص یافته در شش ماه نخست سالهای 91 تا 93 کاهش یافته و در مقابل بخش خدمات و تجارت با رشدی از 46 درصد به نزدیک 50 درصد در تخصیص اعتبارات کمکی دولت مواجه بودند. به این ترتیب بنده هشدار میدهم که توجه نکردن به تولید و عدم مقابله با دلالی و گسترش بخش تجاری و مالی میتواند بحران ایجاد کند. ولی متاسفانه دیدگاههایی که منافع کوتاهمدت خود فشار میآورند. وقتی نرخ سود بانکی را پایین نمیآورند، این نشان میدهد که این فشارها بهصورت جدی وجود دارد. وقتی خود بانک مرکزی از افزایش نزدیک به 30 درصدی نقدینگی میگوید، در این حالت چطور ممکن است با این حجم افزایش نقدینگی، تورم 17 درصد کاهش پیدا کرده باشد؟ مگر ما چهقدر رشد تولید ملی در این زمان کوتاه داشتیم تا جوابگوی گردش این حجم از نقدینگی باشد؟ به نظرم ما ابتدا باید با متخصصان و کارشناسان اقتصادی صادقتر باشیم. وقتی بخش بازرگانی ایران و بخشهای غیررسمی اقتصاد برخلاف خیلی از بخشها در صنعت و کشاورزی محدودیت کمتر دارند و کمتر دچار بوروکراسی و کاغذبازی و گیرهای مالیاتی هستند، طبیعتا باید حمایت به سمت صنعت و کشاورزی برود. ولی ما این تعدیل را میان شاخههای فعالیت اقتصادی در ایران نداریم. دولت در این میان چون قدرت تام دارد و چون خودش بیشتر از نظر سیاسی به بخش بازرگانی نزدیک است، لذا سالهاست که میبینیم این اولویتدهی به بخش تولید دیگر وجود ندارد. اگر تغییر بخواهیم باید منابع بانکی به بخش تولید اختصاص داده شود و نرخ بهره متفاوت از بخش دلالی و تجاری گرفته شود و نرخ بهره وامهای شرکتهای صنعتی و کشاورزی باید حداقل شود. چراکه صنعت و کشاورزی نرخ سود بالای بخش بازرگانی و خدماتی را ندارد و در عین حال امکان فرار سرمایه را نیز ندارد.
ممکن است عدهای بگویند گرفتن نرخ بهره کمتر از بخش صنعتی اقتصاد ایران موجب ایجاد رانت برای آنان میشود و این ناعادلانه است. این ادعا چگونه پاسخ میدهید؟
بله! این صحبتها میشود. ولی اشکالی ندارد. بگذارید حداقل برای آن بخش ایجاد رانت شود که برای صاحبان سرمایه انگیزه ایجاد شود که به سمت بخش تولید و صنعت بروند. اتفاقا خیلی از کشورهای درحال توسعه برای رشد اقتصادی در این حوزه ایجاد رانت کردند و موفق شدند. به نظر بنده باید این رانت ایجاد شود.وقتی برای صادرکنندگان نمونه میلیاردها تومان جایزه تخصیص میدهیم، باید توجه کنیم بدون تولید صادراتی نداریم. چرا این جوایز به صنعتگران نمونه اختصاص نمییابد؟ اینها پرسشهایی جدی است. باید این لابیهای تصمیمگیری مدافع بخش بازرگانی ترک بردارند تا بشود برای تولید سوبسید و لابی ایجاد کرد. میگویند تکنولوژی تولید ما پایین است. خب این ساده است. راهحل آوردن متخصص از خارج است. اگر سیاستها درست باشد، ولو به نتیجه نرسد، مردم مسئولین را درک میکنند ولی مشکل رهاکردن سیاست صنعتی است.
منبع: آرمان - رضا اسدآبادی