گفتوگوی جواد مرشدی با دکتر فرشاد مومنی
دولت یازدهم در لایحه بودجه سال 94 در خصوص پرداخت یارانهها تغییری نداده است و برابر با سال جاری رقم 42 هزار میلیارد را برای این مهم در نظر گرفت. از طرفی از آنجا كه یارانه یكی از دغدغههای قوای مجریه و مقننه است، نمایندگان مجلس در كمیسیون تلفیق در بررسی بودجه 94 به دولت پیشنهاد دادند كه یارانه افراد با درآمد 5/2 میلیون تومان را حذف كند و با این حساب نزدیک به یارانه 9 میلیون نفر قطع میشود تا 5 هزار میلیارد تومان هزینه مورد نیاز برای این میزان یارانه در بخشهای دیگر هزینه شود. البته دولت باید این اقدام را سال گذشته صورت میداد که با اجتناب از آن در نهایت مجلس به موضوع ورود پیدا کرد و با نظر مثبت محمدباقر نوبخت، حذف پردرآمدها در کمیسیون تلفیق تصویب شد تا سال دیگر شاهد خداحافظی این قشر با یارانه نقدی باشیم. اتفاقی که فرشاد مومنی با آن مخالف است و میگوید راه درست برای به سرمنزل مقصود رساندن اقتصاد قطع کامل یارانه نقدی و بازگرداندن اقتصاد به مسیر رشد و توسعه است. به باور وی دولت در حال حاضر اقدام درخور توجهی برای جبران خسارتهای وارد شده در دولتهای نهم و دهم صورت نداده است و تنها کاری که انجام شده جلوگیری از بیشتر شدن آسیبهاست. گفتوگوی ما با فرشاد مومنی، استاد دانشگاه و اقتصاددان را در ادامه بخوانید:
كمیسیون تلفیق پیشنهادی مبنی بر حذف یارانه سرپرستان خانوار با درآمد 5/2 میلیون را داد تا دولت با تاخیر یکساله در انجام این کار ریسک آن را متوجه مجلس کند. سوال اینجاست که چرا دولت تا قبل از قانونی شدن این مهم در مجلس دست به چنین کاری نزد؟
آنچه خیلی با قاطعیت میتوان گفت اینكه این یك رویه كاملا انفعالی و بیبرنامه یا یك مساله بسیار پیچیده و حیاتی است. بهخصوص در شرایطی كه بین دولت و مجلس هم هماهنگی وجود نداشته باشد این میتواند در اجرا با چالشها و دشواریهای بیشتری هم روبهرو شود. من بسیار متاسفم كه ناگزیر هستم به این واقعیت اذعان كنم كه دولت محترم تاكنون حتی توانایی این را از خود بروز نداده كه حداقل یك مطالعه آسیبشناختی جدی در این زمینه صورت دهد تا مشخص شود مساله شوكدرمانی فقط این نبود كه به وعدههایی كه برای آن مطرح میشد، دست پیدا نكرد. بلكه مساله اساسی این بود كه كشور را با طیف بسیار وسیعی از فاجعههای انسانی، اجتماعی و زیستمحیطی روبهرو كرده و اگر دولت محترم اهتمام جدی برای تهیه چنین گزارش كارشناسی از خود نشان داده بود حداقل میتوانست با در دست داشتن آن خیلی با منطقتر با قوه مقننه صحبت كند. واقعیت این است كه با وجود اینكه هم دولت و هم مجلس به این مسئله در شكل سطحی نگاه میكنند (یعنی كل ماجرا را فقط از نظر وجه مالی آن مورد توجه قرار میدهند) درعین حال هر دو طرف حسننیت دارند اما فاقد بنیه كارشناسی كافی هستند. باتوجه به اینكه توان بالقوه كارشناسی در اختیار دولت چند ده برابر میزان مشابه در مجلس است اصولی وبدیهی است كه دولت محترم باید به این مساله به عنوان یك امر ملی نگاه كند و بیاید یك هزینه فایده ساده كند.
هزینه فایده هم هزینهبر است و اگر این اتفاق هم صورت بگیرد چه تاثیری میتواند بر عملکرد دولت داشته باشد؟ آیا میخواهید با این پیشنهاد به نفی حذف یارانه نقدی برسید؟
شما اگر کمی دقت کنید با هزینه فایده کردن و با كمی دقت میبینیم از دیماه 1389 تا امروز منابعی كه تحت این عنوان هزینه شده تقریبا معادل بودجه عمرانی كشور طی ده سال گذشته بوده است، وقتی چنین منبعی را آنقدر راحت هزینه کردند و به هیچكدام از اهدافی كه اعلام شده بود هم نرسیدند و به جای آن دهها هزینه كوچك و بزرگ كوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت را به كشور تحمیل كردند و به خاطر این اشتباهی كه صورت گرفته عقل سلیم ایجاب میكند كه هم دولت و هم مجلس از سیاستها و راهحلهای موضعی و غیربرنامهای اجتناب كنند و با یكدیگر همقسم شوندكه در كادر برنامه ششم توسعه ابتدا یك مطالعه آسیبشناسی عمیق صورت گیرد و سپس یك راهحل مبتنی بر برنامه و در راستای اهداف توسعه ملی انتخاب شود. من صمیمانه و خاضعانه عرض میكنم كه در غیر اینصورت این راهحلهای دمدستی هم اعتبار مجلس را مخدوش میكند و هم اعتبار دولت را و به هیچوجه به مصلحت كشور نیست كه راجع به مسالههای بسیار سرنوشتساز بدون پشتوانه و كار كارشناسی تصمیمگیری شود.
به نظر شما دولت توان این كار را دارد؟
اگر دولت را به معنای دستگاههای اجرایی بگیریم حداقل تا امروز نه توانایی و نه انگیزه جدی مشاهده نشده است.
آیا یكی از نگرانیهای دولت در حذف یارانه پردرآمدها میتواند كاهش محبوبیت نزد این افراد باشد؟
اگر واقعا چنین چیزی باشد من به حال این دولت و بنیه كارشناسی و میزان دورنگریاش باید تاسف بخورم.
چرا؟
به خاطر اینكه اختلالهایی كه این سیاست نادرست در فرایند بهبود اوضاع و احوال اقتصادی كشور ایجاد كرده و میكند و درصورت تداوم این طرز برخوردها در آینده هم خواهد كرد واقعا باید تاسف خورد و به آنها گوشزد كرد كه اگر به جای این دلمشغولیها راهی برای بازگرداندن اعتماد تولیدكنندگان پیدا كنند و برای بیرون آوردن مردم فقیر كه كشور را با بحران تقاضای موثر روبهرو كردهاند و این مساله در چارچوب عنوان كلی اولویت شغل بر یارانه در سراسر دنیا صورتبندی مفهومی شده میتوانند كشور را نجات دهند وگرنه اگر قرار باشد در روی همین پاشنهای كه تا كنون چرخیده، بچرخد همانطور كه اشاره شد همه ضرر خواهند كرد.
اگر دولت بخواهد یارانه نقدی پردرآمدها را قطع کند باید سازوکاری برای این مهم داشته باشد از نظر شما بهترین راه برای رسیدن به این افراد در اقتصاد ایران چیست؟
اگر انگیزه و توانایی این كار در درون دستگاه اجرایی كشور وجود ندارد، میتوانند یك كنسرسیومی از دانشگاههایی كه موسسات تحقیقات اقتصادی دارند، فراهم كنند و یا حتی به دانشكدههای اقتصادی كه اعتبار قطب علمی در حوزه تخصصی اقتصاد دارند اعتماد كنند. من با اطمینان میگویم كه پیداكردن راههای برونرفت از این چالش در توان و صلاحیت كارشناسی موجود در دانشگاههای كشور وجود دارد . بنابراین به همان مسالهای که در ابتدای صحبتهایم عرض کردم میرسیم و آن هم چیزی نیست جز آسیبشناسی موضوع و داشتن برنامه خردمندانه برای مواجه با آن.
بار گذشته که دولت سعی در ترغیب مردم به انصراف از دریافت یارانه نقدی داشت تقریبا با شکست مواجه شد. با این تفاسیر آیا سیاستهای تشویقی میتواند راهحل باشد؟
در این مورد بحث بنده این است که موضوع اساسی حذف یارانه پردرآمدها و چگونگی انجام آن نیست بلکه مساله اساسی این است كه این ماجرا در سطح نظری كاملا تكلیف روشنی دارد. دولت یا باید بیاید امنیت حقوق مالكیت را تضمین كند و از ثباتزدایی در سطح كلان اجتناب بورزد و راهحل كسب درآمد را به سمت رونق بخشی به تولید و گرفتن مالیات حقه خود قرار دهد و یا اینكه از طریق بیثباتسازی فضای كلان اقتصاد،از طریق دستكاری قیمت كالاها و خدماتی كه در اختیار دارد و همینطور ناامنكردن حقوق مالكیت، از طریق اعمال سیاستهای تورمزا و ركودآفرین به كسب درآمد بپردازد. آنچه جای دریغ و تاسف دارد اینكه بهویژه از فصل چهارم سال 1389 تا امروز این گزینه دوم انتخاب شده و با وجود اینكه این همه هزینههای طاقتفرسا به امروز و فردای ایران تزریق كرده متاسفانه هنوز دولت درمورد آثار تخریبی این به جمعبندی نرسیده و به شرحی كه مكرر در سخنان مسئولان اقتصادی كشور مطرح شده اینها فقط به همین اندازه بسنده كردهاند كه تخریبها را در مقایسه با دولت قبلی كاهش بدهند. پس دولت باید به جای اینگونه برنامهها به فکر تغییر سیاست اقتصادی و بازگرداندن اقتصاد به ریل توسعه و پیشرفت باشد.
در چنین شرایطی که برخی از بهارستاننشینان کمر به مخالفت با دولت بستهاند و اتفاقا صدای آنها که در اقلیت هم هستند بلندتر از صدای اکثریت مجلس است، آیا شما شانسی برای این تحول بزرگ در اقتصاد قائل هستید؟
بله. جواب بنده مثبت است چون من فكر میكنم كه این یك بزنگاه فكری است و باید در حدی فراتر از قوه مجریه و قوه مقننه و از طریق یك هماندیشی ملی درباره آن چارهجویی گردد، والا این برخوردهای روزمره و انفعالی و موضعی و بدون برنامه هیچكدام به نیت اینكه گوشهای از كار را درست كند در دستور كار قرار میگیرد و آن گوشه را كه درست نمیكند هیچ بلكه چندین مشكل جدید هم به مشكلات پیشین اضافه میكند و باید امیدوار بود كه كل اركان نظام ملی هرچه سریعتر در این زمینه به جمعبندی برسند و این دفعالوقتی كه فقط هزینهها بیشتر میكند متوقف كنند.
منبع: آرمان