حسن خوشپور
مدیرکل سابق دفتر امور بنگاهها و خصوصیسازی سازمان مدیریت و برنامهریزی
برای کشور یک سند چشم انداز وجود دارد که در سال 1404 به پایان میرسد و مقرر بوده است که با چهار برنامه پنج ساله اهداف آن محقق شود.
به همین دلیل تدوین برنامههای یکی، دو ساله به نوعی نادیده گرفتن زمانبندی و محتوای مهمترین سند بالا دستی است.
اصولا وقتی یک سری مکانیزمها در سطح اقتصاد کلان فعال میشود، باید صبر کرد تا نتیجه آن مشخص شود، سپس درباره آن برنامه قضاوت شود.
برنامههای توسعه در ایران نیز از این قاعده مستثنا نیستند و گرچه در هیچ کجای قانون به صراحت نوشته نشده است که برنامه باید پنج ساله باشد، اما حداقل یک دوره پنج ساله لازم است تا مکانیزمهایی که در هر سیاستی وجود دارند بهصورت کامل فعال شوند و نتیجه آن مشخص شود.
برنامههایی که با هدف مشخص و برای بخشهای خاص نوشته شوند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و راحتتر نوشته میشوند، اما اینکه چه بخشهایی را باید بیشتر مورد توجه قرار داد، منوط به اهدافی است که سند چشمانداز تعیین کرده است؛ اما در سند چشمانداز بیست ساله، قید شده که کشور در سال 1404 به قدرت اول منطقه تبدیل میشود که این مستلزم توسعه در همه بخشها و نه فقط در یک بخش خاص است؛ پس برای تحقق این هدف لازم است که برنامهریزی جامع انجام شود و نه برنامهریزی بخشی یا برنامهریزی هستهای (Core Planing).
ممکن است این ادعا که برنامه چهارم و پنجم توسعه درجهت تحقق اهداف سند چشمانداز نبودهاند، مطرح باشد. اما راهحل، نادیده گرفتن اسناد بالادستی کشور نیست، بلکه باید از برنامه ششم توسعه بهعنوان یک فرصت استفاده شود و جهتگیری توسعه کشور را به سمت اهداف تعیین شده در این سند برگرداند و اگر این ادعا وجود دارد که سند چشمانداز بلندپروازانه بوده است، اکنون که نیمی از آن سپری شده موقعیت مناسبی است تا در این سند بالادستی بازنگری و در صورت نیاز اصلاح شود. اگر این اعتقاد وجود دارد که بازنگری در سند چشمانداز به زمان بیشتری نیاز دارد، میتوان یک برنامه یکساله (بودجه) نوشت و قدری فرصت ایجاد کرد و در طول این یک سال سند چشمانداز توسعه را با دقت و حوصله مورد بازبینی قرار داد.