دكتر مرتضي افقه
در سال 1379 برای درس اقتصاد ایران، از دانشجویان خواستم به صورت هفتگی اخبار مربوط به تخریب محیط زیست را به عنوان تکلیف درسی در کلاس ارائه کنند تا تبعات اقتصادی آنرا تحلیل کنیم. نمونههایی کلی از عناوین این مطالب و اخبار را بیان میکنم: سالانه حجم وسیعی از آبهای کشور هدر میرود، سالانه مقادیر زیادی از خاکهای حاصلخیز از بین میرود، سالانه بیش از 30 درصد مواد غذایی کشور تلف می شود، سالانه تعدادی از دریاچهها و مردابهای کشور خشک میشود، سالانه حدود 32 درصد از برق تولیدی تلف میشود، سالانه انبوهی از سرمایههای کشور بابت ناتمام ماندن هزاران طرح عمرانی که بعضاً غیرقابل اتماماند از بین میرود، سالانه تعداد قابل توجهی از جانوران و گیاهان منحصر به فرد و در معرض انقراض از بین میروند، سالانه .... به این اخبار اضافه کنید خبرهای غیرعادی دیگری که جدیداً قبحشان از بین رفته و عادی شدهاند: سالانه میلیاردها تومان از بیتالمال به دلیل عادی شدن اختلاس و خلاف از بین میرود و .... درد عادی شدن این اتفاقات غیرعادی وقتی بیشتر میشود که آمار مرتبط با هدر رفتن نیروی انسانی (به عنوان منبع منحصر به فرد و عامل اصلی رشد اقتصادی و توسعه) را مرور کنیم: سالانه تعداد زیادی از هموطنان در تصادفات جادهای در کشور کشته یا مجروح می شوند. این حجم وسیع و حیرتآور از اتلاف منابع خدادادی برای کشورهایی که به منابع انسانی و طبیعی خود به عنوان منابعی محدود و کمیاب و تجدیدناپذیر می نگرند گناهی نابخشودنی تلقی میشوند. در حالیکه در کشوری که آموزههای دینی مبنای تصمیمات و رفتارهای افراد باید باشد این اتفاقات به شدت ضد ارزشی (از منظر آموزههای دینی) به حوادثی عادی تبدیل شدهاند.
بر اساس همین آموزههای دینی، اگر اسراف حرام است، اتلاف چه حکمی دارد؟ این اخبار غیرعادی به حدی عادی شدهاند که به ندرت در خبرهای روزانه رسانههای رسمی کشور مواردی از آنها ذکر نشده باشد. بدون تردید حتی در صورت نیل به رشدهای اقتصادی 6 تا 8 درصد که از اهداف برنامههای عمرانی کشور بوده است قابل توجیه نیست چه رسد به اینکه طی دو سه سال اخیر همان رشد ساده اقتصادی نیز منفی بوده است. مثالی میتواند به تبیین بیشتر مسئله کمک کند: چه اتفاقی خواهد افتاد اگر در بیمارستانی حساسیت پزشکان و کادر درمانی آن نسبت به درد و رنج و فوت بیماران از بین رفته باشد و اینگونه موارد برایشان عادی شده باشد؟ متأسفانه چنین وضعیتی در بین برخی از مسئولین و مدیران و تصمیمگیران و تأثیرگذاران بر تصمیمگیران در ارتباط با منابع و سرمایههای انسانی و طبیعی حاکم شده است. تحلیل و توضیح پیرامون دلیل بروز چنین وضعیتی در این ستون نمیگنجد اما بدون تردید یکی از دلایل اصلی وجود و تداوم چنین وضعیتی تبدیل شدن اتفاقات غیرعادی به حوادثی عادی است. در این نیز تردیدی وجود ندارد که برای جلوگیری از تداوم چنین وضعیتی ضروری است که فضای نگرشی و فرهنگی حاکم بر جامعه به گونهای تغییر یابد که این حوادث عادی شده مجدداً غیرعادی و از آن مهمتر ضدارزش تلقی شوند. در چنین بستر ارزشیای آنگاه تلاش برای حذف سایر عوامل اتلاف منابع احتمالاً به نتیجه خواهد رسید.
منبع: آرمان