در حال حاضر باید برنامه ای تدوین شود که به توسعه اقتصادی - اجتماعی مناطق مختلف کشور بپردازد. به طور واضع مشخص شود که قرار است در کدام حوزه ها سرمایه گذاری صورت گیرد.
مولود حاجي زاده
همواره دغدغه آینده ایران را داشته و دارد، این را هنگام صحبت با او به خوبی حس می کنید. حساسیتش به مسائل کشور و نگرانی از آینده آن هم محدود به امروز و دیروز نیست، آنهایی که از قدیم می شناسنش این را می گویند. "دکتر بایزدی مردوخی"؛ چهره ای تاثیرگذار در نظام برنامه ریزی کشور طی چهار دهه اخیر است که سالهاست به رسم بازنشستگی از مسئولیت در نهادهای دولتی در حوزه برنامه نویسی دور شده اما این به معنای فاصله گرفتن او از فضای برنامه ریزی نیست. مردوخی همچون اغلب کارشناسان و متخصصان، برنامه پنجم را برنامه ای پرچالش می داند و در عین حال معتقد است که این برنامه فاقد چارچوب های مشخص یک برنامه توسعه ای بوده است. برنامه ای با محتوایی متفاوت که سعی در اصلاح نظام تدبیر با خط فکری مشخص داشته که بدعت گذاری تازه ای در نظام برنامه ریزی به همراه داشته است. نکته اما آنجاست که برنامه پنجم، تمرکز دیدمان خود را بر فرهنگ اسلامی - ایرانی قرار داد و به بسط این دیدمان در کلیت برنامه توسعه پنجم پرداخت. همان برنامه ای که به جای توسعه کمی، به مسائل فرهنگی و عمدتا کیفی می پرداخت. اما امروز اتاق فکر دولت یازدهم برای بررسی و تدوین برنامه ششم نیز تشکیل شده؛ با مفاهیمی در ظاهر نزدیک به دیدمان های برنامه پنجم. تحت لوای الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت. در این گفت و گو با دکتر بایزید مردوخی به بررسی این موضوع نشستیم که آیا بدعتی تازه در نظام برنامه ریزی کشور از دولت احمدی نژاد با تفکرات خاص آنها گذاشته شده است؟ در جریان این گفت و گو به برنامه های توسعه ای قبل و بایدها و نبایدهای برنامه ششم پرداختیم که مشروح آن را در اینجا میخوانید؛
_ امروز اتاق فکر دولت یازدهم برای تدوین و طراحی برنامه ششم توسعه اقتصادی در حال تشکیل است که احتمالا کار سختی را پیش رو خواهند داشت. زیرا باید برنامه ای تدوین شود که بتواند ناکارآمدی های برنامه پنجم و عقب ماندگی در اجرای دو برنامه توسعه چهارم و پنجم را به نحوی مناسب پوشش دهد. قضاوت در مورد برنامه پنجم و چگونگی تدوین برنامه ششم را به شما وامی گذاریم و می خواهیم فضایی از این شرایط داشته باشیم. با همه آشفتگی هایی که در این سالها در ساختار برنامه ریزی کشور رخ داد، می توان به تدوین برنامه ای جدید، فارغ از تمام این آشفتگی ها امیدوار بود؟
به نظرم برای اینکه قضاوتی نسبت به عملکرد برنامه پنجم داشته و برای برنامه ششم یکسری راهکار تعریف کنیم ناگزیریم یک بازگشت مختصری به اساس برنامه ریزی در ایران داشته باشیم زیرا معتقدم در نظام برنامه ریزی ما مشکلی بنیادی وجود داشته است و این مشکل تنها به برنامه های توسعه ای بعد از انقلاب معطوف نمی شود.
همانطور که روشن است ما در ایران یک ثروت بین نسلی داریم؛ نفت. شاید اگر این ثروت بین نسلی وجود نداشت، برنامه ریزی در کشورمان نیز جور دیگری بود و حتی جور دیگری زندگی می کردیم. شاید هم در دهه 1320 اساسا چیزی به اسم برنامه ریزی مطرح نمی شد، زیرا این خطر وجود داشت که تمام درآمد نفت صرف بودجه جاری شود و برای نسل های آینده چیزی باقی نماند. برنامه ریزی ما در سالهای پیش از انقلاب، برنامه ریزی ای بود که بیش از هر چیز بر محور تولید، نوسازی اقتصاد و امورزیربنایی قرار داشت. آن برنامه ها هیچ ادعایی مبنی بر ارتقای قابل ملاحظه تکنولوژی یا رشد سریع وضعیت رفاهی مردم نداشتند و این مسائل به صورت مستتر در آن برنامه ها گنجانده شده بود. یعنی مثلا عنوان می شد که اگر زیربناهای کشور ساخته شود، فضا برای صنعتی شدن فراهم شده، تولید و صنعت را گسترش می دهیم که این به ایجاد اشتغال و بهبود رفاه اقتصادی مردم منجر می شود. منا قصد ندارم به برنامه های پیش از انقلاب بپردازم اما مسئله ای که در برنامه های آن زمان تا به امروز فراموش شده؛ اصلاح نظام تدبیر است. شامل؛ قوانین و مقرراتی که جزئی از نظام تدبیر هستند، سازماندهی دولت، رابطه قوا با یکدیگر و ... . این مسائل از گذشته تا به امروز در قالب برنامه های مختلف، جزو بدیهیات فرض شد. به عبارتی این مسائل همه در کنار هم به عنوان یک امر بدیهی و همچون ماشینی تصور می شد که هیچ مشکلی ندارد و تنها نیازمند یک راننده است که آن را براند.
این توهم می بایست بعد از انقلاب به کلی از بین می رفت؛ البته در حوزه سیاسی به تبع رویکردهای انقلاب که به واژگونی نظام سیاسی معطوف بود، تغییراتی داشت اما این تغییرات مصادف شد با دوران جنگ ایران و عراق و پس از آن تحریم های اقتصادی. براساس این تغییرات به اصلاح نظام تدبیر نینجامید تا توسعه را به بار بیاورد.
_ بنابراین منظور شما از نظام تدبیر تنها به بعد سیاسی و حکومتی آن معطوف نمی شود.
نظام تدبیر دارای اجزاء مختلفی است که دربرگیرنده تمام بایدها و نبایدهایی است که ما در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیمان باید از آن تبعیت کنیم. رابطه بین اجزاء مختلف شامل؛ رابطه بین مردم و دولت و حکومت، ارتباط میان دولت و مجلس و ...، همه اینها بر الگویی که می خواهید برای نظام تدبیر طراحی کنید تاثیرگذار است.
در سالهای بعد از انقلاب و در خلال اجرای برنامه های توسعه اول و دوم، تصور می شد که نظام تدبیر اصلاح شده و همه چیز به درستی در حال انجام است اما در عمل متوجه شدیم که اینگونه نیست. گاهی اوقات لایحه برنامه برای تصویب به مجلس یا سایر نهادها میرفت اما تغییرات عجیب و غریبی در آن داده می شد که هیچگونه هماهنگی و سنخیتی با یکدیگر نداشت. برنامه سندی است که هماهنگی میان اجزاء و سیاستهای آن امری بی بدیل است اما شاهد بودیم که در دو برنامه ابتدایی توسعه پس از انقلاب این هماهنگی از بین رفته بود. این مشکل هم از آنجا ناشی می شد که برخی تصور می کردند نظام تدبیر ما می تواند نیات خیر برنامه ها را تبدیل به واقعیت بکند که این اتفاق نیفتاد.
اما در جریان تدوین برنامه سوم این مشکل و نقص بزرگ مورد توجه قرار گرفت با این محور که باید اصلاحاتی در نظام تدبیر کشور ایجاد شود. به همین جهت بود که برنامه سوم به اصلاح نظام تدبیر کشور معطوف شد گرچه در آن چیزی با این عنوان وجود نداشت. اگر فصل به فصل آن برنامه را نگاه کنید مشاهده میکنید که اجزاء آن در حال اصلاح نظام است؛ نظام های کنترلی، نظام های برنامه ریزی، نظام های سیاستگذاری، نظامهای دفاعی و ...، در عین حال نیز به رغم کنترل و اصلاح این بخشها، خصلت برنامه اقتصادی را هم داشت. یعنی خط مشی ها مشخص بود، اهداف کمی و کیفی به صورت هماهنگ در آن گنجانده شده بود، منابع مالی مورد نیاز برنامه ها تعیین شده بود. شاید تنها کمبود برنامه سوم نبود یک برش منطقه ای یا استانی بود. هر چند که این برنامه تا حدود زیادی موفق بود و به خوبی اجرا شد اما در حوزه نظام تدبیر کاملا موفق عمل نکرد، به همین جهت بود که در تنظیم برنامه بعدی، بخشهایی از این اصلاحات برنامه سوم به برنامه چهارم منتقل شد. این امر هم نشان از واقع بینی دولت و برنامه ریزان داشت.
برنامه چهارم به دلایل خاصی از جمله انحلال سازمان برنامه و رویکردهای دولت آقای احمدی نژاد ناکام ماند و اجرای آن اساسا متوقف شد. به رغم این مسئله، دولت احمدی نژاد به تدوین برنامه پنجم توسعه آن هم در نبود سازمان برنامه ریزی پرداخت. برنامه ای 235 ماده ای که باوجود همه فصول و تفاسیرش، هیچ سنخیتی با یک برنامه واقعی نداشت. به عقیده من برنامه پنجم را نمی توان یک برنامه توسعه ای به مفهوم مرسوم برنامه ریزی دانست، در واقع برنامه ای است برای اصلاح نظام تدبیر البته با یک شیوه خاص و اهدافی متفاوت. به طور مشخص شما در فصل نخست این برنامه به بسط موضوع فرهنگ اسلامی _ ایرانی برمی خورید که به نوعی تمرکز خود را بر مسائل بنیادی نظام تدبیر کشور معطوف ساخته و از تهیه الگوی توسعه اسلامی _ ایرانی صحبت میکند. این به نوعی تلاش در جهت تعیین نقشه مهندسی فرهنگی کشور قلمداد می شود. در فصل نخست این قانون الگوی مشخصی در اسناد راهبردی توسعه حوزه های مختلفی چون آموزش عالی و عمومی، تبلیغ، پژوهش ارائه شده است.
_ میشود اینگونه عنوان کرد که با این الگو به دنبال تغییر مفاهیم و یا همان تغییر نظام تدبیر بودند؟
بله، یک برنامه توسعه ای تدوین کردند که الگوی اصلی آن فرهنگ اسلامی _ ایرانی بود و با همین رویکرد به تمام اصول و فصول برنامه نگاه شده بود، به عبارتی تمام بخش های این برنامه برآیندی از یک تفکر مشخص بود که اصلاح نظام تدبیر به شیوه خاص احمدی نژاد و دولتش را دنبال میکرد.
در واقع به نظرم این برنامه به دنبال نوعی بدعت تازه در نظام تدبیر کشور بود.
این برنامه فاقد یک چارچوب برنامه توسعه ای بود مثلا مشخص نشده بود که قرار است در طول این پنج سال چند کیلومتر آزادراه ساخته شود، قرار است در پایان برنامه تولید صنعتی کشور به کجا رسیده باشد، سرمایه گذاری در بخش های مختلف تولید، کشاورزی و غیره چگونه خواهد بود و بسیاری از این دست ابهامات. برنامه تعریف مشخص خود را دارد. به طور کلی من این شیوه برنامه ریزی در دولت قبل را تشبیه میکنم به تعمیر یک هواپیمای در حال پرواز. هواپیمایی که با 75 میلیون مسافر در حال پرواز است و تصمیم می گیرند آن را در همان حالت تعمیر و اصلاح کنند.
منبع: خبرآنلاین