اما چرا اقتصاد ایران دست به گریبان تورم بالا شده و دست به گریبان باقی مانده است؟ ما اقتصادخوانده‌ها برای آنکه مختصر و مفید علت تورم ماندگار(نه شوک‌‌های موقتی تورمی) را توضیح دهیم، به رشد نقدینگی اشاره می‌‌کنیم. واضح است که ما اقتصادخوانده‌ها بی‌‌اطلاع از ریزه‌‌کاری عواملی که نهایتا تورم را شکل می‌دهند، نیستیم، اما معتقدیم اگر آن عوامل قرار باشد به تورم ماندگار منجر شود حتما خود را در رشد نقدینگی منعکس می‌‌کند. حال وظیفه دشوارتر آن است که ما اقتصادخوانده‌ها به زبانی بسیار ساده، اما حرفه‌‌ای برای عموم مردم و برای سیاستگذاران توضیح دهیم چه چیزی ورای تداوم رشد بالای نقدینگی است. واضح است که ممکن است برخی اقتصاددانان درگیر در مجادلات سیاسی باشند و درگیر شدن در مجادلات سیاسی ممکن است تحلیل حرفه‌‌ای آنها را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین ممکن است برخی از اقتصاددانان بر این عقیده باشند که تنها در صورتی تمایل به توصیه به سیاستگذاران دارند که آن سیاستگذاران از حزب و گروه سیاسی خودشان باشند. اما تعهد حرفه‌‌ای حکم می‌‌کند که ما اقتصادخوانده‌ها در تحلیل و توصیه‌های خود از عالم سیاست خارج شویم(همان‌طور که یک پزشک در امور درمان خود به این نگاه نمی‌‌کند که آیا سیاستگذاران حوزه بهداشت و درمان در گروه و حزب او قرار دارند یا خیر) و یادمان باشد که تحت هر شرایطی آنچه به کاهش مشقت مردم کمک می‌‌کند انجام دهیم و با تکرار و تکرار و تکرار آنچه را که به بهبود وضعیت اقتصادی می‌‌انجامد، در میان عامه مردم و در میان سیاستگذاران جا بیندازیم. یکی از موضوعات با اهمیت که گویی ما اقتصاد خوانده‌ها هنوز راه درازی برای پیمودن در آن داریم، شرح چگونگی ایجاد تورم و عوامل شکل‌‌دهنده رشد نقدینگی به عنوان عامل تورم ماندگار است.

 

اگر در گذشته تلاش کرده‌‌ایم که نشان دهیم رشد نقدینگی علت تورم است، به نظر می‌‌رسد در این بخش موفق شده‌‌ایم و امروزه حتی سیاستگذاران ناآشنا با علم اقتصاد نیز می‌‌دانند رشد بالای نقدینگی علت تداوم تورم بالا است، حتی اگر چگونگی اثرگذاری رشد نقدینگی بر تورم را ندانند. حال لازم است تلاش خود را معطوف این موضوع کنیم که چرا در کشور ما رشد نقدینگی بالا است و چرا با وجود آنکه می‌‌دانیم رشد بالای نقدینگی علت تداوم تورم است، در کنترل رشد نقدینگی ناتوان هستیم. به بیان دقیق‌‌تر، چرا قادر نیستیم روش کنترل رشد نقدینگی را به سیاستگذاران بیاموزیم و در مسیر اجرا قرار دهیم. اگر به زبانی ساده علت تداوم رشد بالای نقدینگی منجر به تورم بالا را بیان کنیم، می‌توان آن را به این موضوع نسبت داد که باور عمومی ما و از جمله سیاستگذاران این است که ناهار مجانی وجود دارد. به عبارت دیگر، عدم تردید در مورد اینکه «ناهار مجانی وجود ندارد» عامل اصلی ورای تداوم رشد بالای نقدینگی و بنابراین تورم بالا است. البته تحلیل اقتصاد سیاسی مساله به این سادگی نیست، اما در مجموع نوع نظام تصمیم‌گیری تخصیص منابع در بخش عمومی در شکل دادن به این باور موثر بوده است. این باور که ناهار مجانی وجود دارد، از شروع دهه 1350 با ما وجود داشته است و نباید فراموش کنیم که نخستین جهش تورمی شش دهه گذشته در سال 1356 رخ داد که در آن نرخ تورم به 25 درصد رسید و این در حالی بود که ایران از منابع ارزی فراوان برای واردات برخوردار بود و تحریم در کار نبود و نرخ ارز ثابت بود و هنوز اقتصاد ایران از نظر نظام مالی و پولی پیچیدگی بسیار کمتری نسبت به الان داشت. همان باور به ناهار مجانی که تورم سال 1356 را رقم زد، تورم بالای دهه 1370 را رقم زد و تورم‌‌های بالای بعدی را رقم زد.

اما منظور ما چیست از اینکه ما هنوز باور نداریم که «ناهار مجانی وجود ندارد» عامل رشد بالای نقدینگی و در نتیجه عامل تورم بالا است. موضوع ساده است. اگر برنامه‌های توسعه و بودجه‌های سالانه و اظهارنظرهای مقامات سطح بالای تصمیم‌گیری در دولت‌ها و مجلس‌‌های مختلف را مورد دقت قرار دهیم، انبوهی از توقعات و تصورات ناممکن برای ایجاد رفاه را مشاهده می‌‌کنیم که غالبا با نیت خیر هم بیان می‌شود. به عنوان نمونه‌های متعدد تامین مسکن ارزان برای آحاد مردم، تامین محصولات مصرفی ارزان برای آحاد مردم، رفع محرومیت و فقر با تزریق انواع یارانه، تصویب و اجرای پروژه‌های بزرگ با قصد ایجاد رشد بالای اقتصادی و ارتقای استاندارد زندگی و... را مشاهده می‌‌کنیم. اما بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که کجای این موضوعات معنی ناهار مجانی را می‌دهد. اصل موضوع مورد نظر ما ایجاد توقع سطح رفاه برای جامعه است در شرایطی که اصل بنیادین علم اقتصاد کمیابی منابع است و در نتیجه تلاش برای ایجاد رفاه در شرایطی که منابع کمیاب موجود چنین امکانی را نمی‌دهد، خود را در قالب رشد بالای نقدینگی نمایان می‌‌کند.

به عنوان نمونه، هنگامی که با نیت خیر به شخصی که فاقد توانایی فعالیت اقتصادی است از طریق اعطای تسهیلات ارزان تلاش می‌‌کنیم او را قادر به فعالیت اقتصادی کنیم، در اصل تصور کرده‌‌ایم که ناهار مجانی وجود دارد و نتیجه آن تلاش ما رشد نقدینگی نامتناسب با پتانسیل تولید کالاها و خدمات است. هنگامی که مصرف‌کنندگان‌(چه خانوار و چه بنگاه‌های کوچک و بزرگ) را عادت می‌‌دهیم که در مصرف آب و برق و گاز زیاده‌روی کنند، در اصل باور داشته‌‌ایم که ناهار مجانی وجود دارد و البته نتیجه آن موضوع آن است که ناچاریم برای تداوم تولید آب و برق و گاز، بانک‌ها را وادار به اعطای وام و امهال آن به شرکت‌های مهیا‌کننده آب و برق و گاز کنیم که به معنای رشد نقدینگی نامتناسب با پتانسیل تولید کالاها و خدمات است. هنگامی که تلاش می‌‌کنیم با پایین نگه داشتن نرخ ارز، برخی کالاها و خدمات وارداتی را ارزان به دست مصرف‌کنندگان برسانیم، آنگاه دولت دچار ناترازی می‌شود و آن ناترازی با رشد نقدینگی حل‌وفصل می‌شود. هنگامی که اجازه می‌‌دهیم ده‌ها سازمان و موسسه دولتی فاقد هیچ ضرورت و دارای تعداد زیادی پست مدیریتی با هزینه‌های فراوان به فعالیت ادامه دهند و به تعداد آنها افزوده شود، در اصل باور داریم که ناهار مجانی وجود دارد و هزینه‌های تحمیل شده از سوی آنها نه‌تنها مانع انجام هزینه کافی برای وظایف پایه دولت می‌شود، بلکه با شکل دادن ناترازی برای بخش دولتی اسباب رشد نقدینگی است. هنگامی که به تعداد زیاد منطقه آزاد و ویژه اقتصادی درست می‌‌کنیم که هم تشکیلات دولت را گسترده می‌‌کند، هم تجارت خارجی را مختل می‌‌کند و هم اسباب انواع محروم‌شدن دولت از کسب درآمد می‌شود، در اصل باور داشته‌‌ایم که ناهار مجانی وجود دارد و نتیجه ناترازی حاصله برای دولت نهایتا با رشد نقدینگی خود را نمایان می‌‌کند. می‌توان فهرست چند جلدی از این‌گونه مثال‌‌ها ارائه کرد.


واضح است که این باور مربوط به سال یا دهه اخیر نیست، بلکه طی دهه‌ها شکل گرفته است و به همین دلیل وارونه کردن مسیر نیز کاری نیست که طی زمان کوتاهی امکان‌پذیر باشد. آنچه ما اقتصاد‌خوانده‌ها بر عهده داریم، تلاش برای آشنا کردن عموم و به ویژه سیاستگذاران با سرچشمه‌های اصلی تداوم رشد بالای نقدینگی است و جا انداختن این موضوع که «ناهار مجانی وجود ندارد.» به‌‌طور طبیعی، اگر موفق شده‌‌ایم بقبولانیم که رشد بالای نقدینگی علت تداوم تورم بالا است، موفق خواهیم شد که بقبولانیم رشد بالای نقدینگی ناشی از نادیده گرفتن اصل بنیادین علم اقتصاد یعنی کمیابی منابع است و اینکه ما دهه‌ها است اصرار داریم که کمیابی منابع را با خلق نقدینگی می‌توانیم کنار بزنیم. فریدمن چند دهه تلاش کرد تا اهمیت پول در ایجاد بی‌‌ثباتی و تورم را بقبولاند و گرچه امروزه هیچ بانک مرکزی از قاعده فاقد انعطاف او برای سیاستگذاری پولی استفاده نمی‌‌کند، اما از روح تحلیل او که خلق نقدینگی نمی‌تواند کمیابی منابع را برطرف کند، استفاده می‌‌کند.

منبع: دنیای اقتصاد