مصطفی نصر اصفهانی
دکترای اقتصاد مالی
سالهای ۹۸ و ۹۹ را میتوان سالهای ورود عموم مردم به بازار سهام دانست. تعداد کدهای معاملاتی جدید در این دوسال قابل مقایسه با سالهای پیش نیست. در این میان، نقش پویاییهای روانی و اجتماعی در تبیین نوسانات قیمتی در بازار سهام پررنگتر میشود. مطالعاتی که در دانش مالی رفتاری انجام شدهاند، نشان میدهند که تازهواردان، مستعد ناسازگاری رفتاری بیشتری نسبت به افراد خبره هستند(Andrey Kudryavtsev et. Al., ۲۰۱۳). این ناسازگاری رفتاری به این معناست که افراد تازهوارد، هنوز فرآیند یادگیری عملی را طی نکردهاند و تکلیف خودشان را در خصوص استفاده از روشهای یابندهگرایانه (Heuristic) و شهودی مشخص نکردهاند.
آنچه در مالی رفتاری تحت عنوان سوگیری رفتاری نامگذاری میشود، در واقع روشهای شهودی هستند که افراد بهکار میبرند. اگرچه گاهی ممکن است این روشها منجر به نتیجه نامطلوب شوند، اما در حالت کلی نمیتوان استفاده از روشهای سادهشده یابندهگرایانه را قضاوت ارزشی کرد و پیشاپیش برچسب «خطا» بر آنها چسباند. از قضا، مطالعات نشان داده است، امکان دارد افرادی که از روشهای شهودی و حسی سرمایهگذاری استفاده میکنند نسبت به یادگیری روشهای جدید پذیرش بیشتری داشته باشند در نتیجه عملکرد بهتری در بازار سرمایه از خود نشان بدهند. این مساله حتی در پژوهشی که بنده روی شرکتکنندگان در مسابقات لیگ ستارگان بورس انجام دادم هم نشان داده شد: کسانی که شاخص تصمیمگیری یابندهگرایانه در آنها بالاتر بود، بهطور معناداری در مسابقات مذکور عملکرد بهتری داشتند! (مالی رفتاری لیگ ستارگان بورس: مصطفی نصراصفهانی و همکاران، ۱۳۹۷)
از طرف دیگر، افرادی که تازه وارد بازار سهام شدهاند، ذهنیتهای ناپختهای نسبت به بازدهی بازار سرمایه دارند. اولین تجربههای بسیاری از ایشان در بازار سهام با بازدهیهای روزانه ۵ درصد همراه بوده است و این لنگر ذهنی اثرات متعددی در احساسات و رفتارهای ایشان دارد. از جمله این اثرات، افزایش صرفه ریسک است.
همچنین درصد عمدهای از تازهواردان با مفاهیم و تحلیلهای بازار سرمایه آشنایی ندارند، لذا مجبورند از دیگران پیروی کنند و این ریشه تقویت رفتارجمعی(Herd Behavior) در ایشان میشود.
یکی از ویژگیهای رفتاری نوع بشر در بازار سهام، عدم تمایل به شناسایی زیان و تمایل به شناسایی زودهنگام سود است. بعضی مطالعات نشان دادهاند که افراد خبرهتر و باتجربهتر کمتر از تازهکارها از این سوگیری که اصطلاحا به آن «اثر موقعیت» (Disposition Effect) هم گفته میشود دچار زیان میشوند. به بیان عامیانه، تازهواردها به محض کسب سودی مختصر اقدام به شناسایی سود و فروش سهام خود کرده و در عین حال، اگر در یک سهام دچار زیان شدند، تمایل دارند آن زیان را نپذیرفته و با سهم زیانده تا مدتها بمانند.
سوگیریهای تازهگرایی (Recency Bias) و دسترسیپذیری(Availability Bias) هم در تازهواردها به وضوح قابل مشاهده است. وقتی یک معاملهگر گرایش دارد وزن دادهها و اطلاعات تازه و اخیر را زیادتر در نظر بگیرد، گفته میشود که سوگیری تازهگرایی دارد. مثلا قیمت سهام یک شرکت در روزهای اخیر یا حتی طی روز، وزن بیشتری در تحلیل شخص پیدا میکند. سوگیری دسترسیپذیری هم به این معنا است که آنچه بیشتر در معرض دید و توجه فرد قرار میگیرد، فارغ از اینکه آیا شایسته ترتیب اثردادن هست یا نه، مبنای تصمیمگیری قرار میگیرد. مثلا اینکه اخبار یک صنعت خاص در رسانهها موردتوجه قرار میگیرند، اثرات معناداری روی معاملات افراد دارند.
به وفور پیش میآید که صف خرید یا صف فروش بودن یک نماد ملاک تصمیمگیری ایشان در مورد نگهداری یا ورود به آن نماد قرار میگیرد. نمادهایی که بیشتر بر سر زبانهاست یا در صفحه اول سایتهای مرجع به چشم میآیند، بیشتر موردتوجه ایشان قرار میگیرند و بر معاملات ایشان اثرگذاری جدی دارد. البته بعضی شرکتها (مثل تبرک) از این مساله غافل نبوده و مدتها برای جذب سرمایهها به سهامشان صراحتا در رادیو و تلویزیون تبلیغ میکردند. استفاده از این روش توسط شرکت مذکور نکته بسیار مثبتی است که صحبت در مورد آن مجالی جداگانه میطلبد. تازهگرایی وقتی با اثر موقعیت ترکیب شود منجر به وقوع و تشدید صف فروش در نمادهایی میشود که اخیرا رشد خوبی داشتهاند و تازهواردان در آن نماد در سود هستند. همین رفتار مورد سوءاستفاده بعضی از دیگر بازیگران قرار گرفته و برای تحریک تازهواردان به فروش شرکتهای ارزشمند و با چشمانداز روشن بهکار گرفته میشود. افراد تازهکار با دیدن نشانههایی از کاهش قیمت، به سرعت اقدام به شناسایی سود و خروج از نماد میکنند.
موارد فوقالذکر منجر به معاملات پرتکرار و از این شاخه به آن شاخه شدن، در نتیجه کاهش بازدهی درصد عمدهای از تازهواردان به بازار سهام میشود. صفنشینی را میتوان بهعنوان یکی از ویژگیهای رفتاری تازهواردان دانست. این استراتژی معاملاتی شبیه همان چیزی است که در روش تکنیکال بهعنوان استراتژی مومنتوم (Momentum) از آن یاد میشود. اگرچه اثر منفی این صفنشینی و شاخه به شاخه شدن روی بازدهی سرمایهگذار بزرگ و غیرقابل انکار است، اما وقتی درصد بزرگتری از سرمایهها به این شکل مدیریت شوند، اثر آن روی کلیت و روند بازار هم جدی، مهم و قابل بررسی خواهد بود. به بیان دیگر، اثراتی که این قواعد رفتاری معاملهگران بر کلیت بازار، بهعنوان یک سیستم پیچیده، میگذارند ممکن است بسیار بزرگ باشد. میتوان انتظار داشت که این صفنشینی منجر به تشدید سیکلهای رونق و رکود در بازار بشود. تشدید رفتارهای هیجانی در بین معاملهگران منجر به افزایش تلاطم(Volatility) قیمت سهام شرکتها و شاخصهای بازار سهام میشود. بنابراین ورود افراد تازه به بورس به راحتی میتواند بر بازدهی افراد باتجربهتر هم اثرگذاری جدی داشته باشد و از طرف دیگر، شناخت رفتار این سرمایههای جدید میتواند منجر به کسب بازدهیهای بهتر شود.
جمعبندی اینکه، تازهواردان به بازار سهام به این خاطر که هنوز سیستم معاملاتی شکلیافتهای ندارند، در سطح خرد و فردی ممکن است رفتارهایی پیشبینی ناپذیر داشته باشند. از طرف دیگر، شدیدتر بودن بعضی سوگیریها در این گروه از معاملهگران، بهخصوص وقتی که اکثریت بازار را تشکیل بدهند، منجر به اثراتی معنادار و بزرگ در سطوح کلانتر (مثل بازار)، میشود. یکی از اثراتی که رفتار معاملهگران تازهوارد به بازار سرمایه بر بازار میگذارد، افزایش تلاطم قیمتها و تشدید دورههای رونق و رکود است. طبعا آنچه که گفته شد همه ماجرا نیست و برای پیشبینیها و تبیینهای دقیقتر باید بررسیهای میدانی و مورد به مورد صورت بگیرد. سختی پیشبینی رفتار در سطح فردی وقتی با سختی پیشبینی سیستمهای پیچیده مثل بازار ترکیب شود تبدیل به مساله بسیار پیچیدهای میشود.
منبع: دنیای اقتصاد