فرجام بورس این روزها مهمترین معادلهای است که در محافل گوناگون اقتصادی در خصوص آن بحث و تبادل نظر میشود؛ موضوعی که از یک طرف دولتمردان اعلام میکنند
فرجام بورس این روزها مهمترین معادلهای است که در محافل گوناگون اقتصادی در خصوص آن بحث و تبادل نظر میشود؛ موضوعی که از یک طرف دولتمردان اعلام میکنند که بر ابعاد و زوایای گوناگون آن مسلط هستند و از سوی دیگر تحلیلگران اقتصادی و دانشگاهی نشستهاند که با صدای بلند اعلام میکنند روشی که در شرایط فعلی در خصوص بورس دنبال میشود با اصول و روشهای اقتصادی منطقی سازگار نیست و چشمانداز یک چنین اقبال گستردهای بدون اینکه سرفصلهای آموزشی و اطلاعاتی آن به درستی برای گروههای مختلف مردمی تبیین شده باشد، چندان روشن نخواهد بود. گفتوگوی جعفر خیرخوهان از اعضای انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی ؛ چهرهای که آماده است همواره درباره مهمترین موضوعات اقتصادی به بحث و تبادل نظر بپردازد. خیرخواهان با واکاوی شرایط این روزهای بازار و کنکاش در خصوص این بخش اقتصادی، بورس را در همه جای دنیا واجد 2چهره متفاوت و 2 شخصیت مجزا تصویر میکند که در شرایط مختلف ظهور و بروز پیدا میکند. چهرهای روشن که باعث رشد پایدار اقتصادی و بهبود شاخصهای تولید در کشورها شده و دیگری چهرهای تیره و تاریک که در نهایت باعث افزایش سفتهبازی و دلالی در فضای عمومی اقتصادی میشود. در این میان اما زمانی چهره تیره و تاریک بورس ظهور و بروز بیشتری پیدا میکند که سرفصلهای سرمایهگذاری در بورس از سوی تصمیمسازان و نظارم سیاسی بدون پیوستهای آموزشی مناسب محقق شده باشد و افراد در اتمسفری مبهم و با هدف کسب سود صرف وارد این قلمروی اقتصادی شده باشند. بر اساس این اولویتهاست که خیرخواهان معتقد است نظام سیاسی هرچه سریعتر باید در زمینه اطلاعرسانی شفاف و آگاهی بخشی به آندسته از افرادی که بدون شناخت وارد این بازار شده اند؛ گام بردارد. گامهایی که باید هرچه سریعتر نسبت به برداشتن آن اقدام کرد چرا که از منظر این تحلیلگر اقتصادی فردا ممکن است دیر باشد.
بحث بورس و هدایت نقدینگی به بازارهای مولد یکی از سوژههای روز اقتصادی امروز جامعه ماست؛ این روزها تحلیلگران نسبت به چشمانداز آینده بورس و خطراتی که در کمین این بازار نشسته است؛ هشدار میدهند و در سوی مقابل دولتیها هم اعلام میکنند که متوجه اقداماتشان هستند، دیدگاه شما در خصوص اقبال عمومی اخیر به بورس چیست؟
در این مورد خاص همزمانی که صحبت از بورس میشود باید توجه داشت که بورس ابعاد و زوایای گوناگونی دارد که در ایران کمتر به آن توجه میشود. یعنی در همه جای دنیا بورس 2 بخش دارد؛ 2چهره دارد، در 2شمایل نمایان میشود؛ یکی اینکه در همه جای دنیا بنگاههای اقتصادی و کارتلهای اقتصادی برای اینکه بزرگ بشوند و بتوانند جای پای خود را در فضای اقتصاد داخلی و فضای اقتصادی بینالمللی محکم کنند به بورس روی میآورند. این فرآیند برای اغلب شرکتهای چند ملیتی مثل سامسونگ؛ ال جی و...به همین شکل که عرض کردم تحقق پیدا میکند.یعنی یک بخش مهمی از سرمایه این شرکتها که امروز در فضای اقتصاد بینالمللی از آنها ذیل عنوان شرکتهای چند ملیتی یاد میشود از طریق انتشار سهام در بورس محقق شده است. از سوی دیگر مردم این کشورها هم چشمانداز پیش روی این شرکتها را مطلوب میدیدند و این شرکتها را سودآور میدیدند و بنابراین از این سهام استقبال شده و در نهایت این شرکتها توانستهاند سرمایه مورد نیاز خود برای توسعه را از این بازار سرمایه قابل اعتماد تامین کند. این اساسا یکی از ویژگیهای مثبت بورس است که میتواند دامنه وسیعی از افراد را با کمترین مبلغ اندخته در یک ساختار بزرگ مالی شریک کند. در این معادله هر دو طرف احساس خوشایندی دارند؛ یعنی هم شرکتی که چشمانداز مشخصی از پیشرفت را پیش روی خود میبیند از اینکه توانسته منابع مالی مورد نیاز خود را تامین کند خوشحال است؛ هم افراد حقیقی و حقوقی که توانستهاند در توسعه و پیشرفت یک شرکت حتی به صورت جزئی مشارکت داشتهاند این حس خوشحالی را دارند. اینگونه است که رشد اقتصادی، افزایش ثروت و در نهایت رفاه عمومی در این جامعه و این ساختار اقتصادی محقق میشود.
یعنی بورس ما الان در یک چنین بستر امیدبخشی قرار دارد؟
همانطور که گفتم این سکه دو روی دارد؛ روی دیگر سکه بورس آن است که به آن فعالیتهای سفتهبازی یا سوداگری صرف میگویند. فضایی که در اثر آن فرد تصور میکند که خب حالا جوی در جامعه ایجاد شده است و زمین و زمان و رسانهها و شبکههای اجتماعی از بورس و سودهای کلان در این بازار میگویند که ای مردم اگر میخواهید سریع پولدار شوید و به سرعت سودهای هنگفت را تجربه کنید به سمت بازار بورس بشتابید. آن هم نه اینکه حرف از سودهای بلندمدت و مثلا یکساله و چند ساله زده شود بلکه سودهای یک ماهه و دو ماهه و کوتاهمدت مدنظر قرار میگیرد. خب، طبیعی است که این اتمسفر اقتصادی آشوبناک، نه کمکی به اقتصاد میکند و نه قادر است برای بنگاههای اقتصادی ظرفیتهای تازهای را ایجاد کند. خطری که این روزها، کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی از آن صحبت میکنند ناظر بر این روی سکه بورس است.
برخی از تحلیلگران از این فضایی که شما هم به آن اشاره کردید از اصطلاح قماربازی در بورس استفاده میکنند؛ یعنی آرام آرام بر اثر غلبه روی سیاه سکه بورس شرایط به گونهای پیش میرود که دامنه وسیعی از مردم بازنده و طیف انگشت شماری از دلالان و سفتهبازان برنده میشوند؛ شما در این زمینه چطور فکر میکنید؟
بحث قماری که شما اشاره کردید ناشی از این وجوه ماجراست؛ قمارخانه یا کازینو چه جایی است؟ جایی است که افراد همراه با آوردهای وارد آنجا میشوند، بعد آورده خود را وسط میگذارند تا اگر شانس و اقبال یا هر عامل دیگری؛ یاریاش کنند، برایش افزوده بیشتری به دنبال داشته باشد. فرد در یک چنین شرایطی امیدوار است که تقدیر به نفع او رقم بخورد و بتواند آوردهاش را چند برابر کند. اما واقعیت به گونهای دیگر است. افرادی که با فکر پیروزی و ثروت راهی قمارخانه یا ساختارهایی که شبیه قمارخانهها عمل میکنند شدهاند ممکن است؛ اموال و داراییهایشان را هم مجبور شوند بفروشند تا از بار ناکامی هاشان کم کنند. بخشی از فعل و انفعالی که در حال حاضر در خصوص بازار سهام به وجود آمده ناظر بر شکلگیری یک چنین بستری است.
این در حالی است که اقتصاد ایران هنوز از آسیبهایی که موسسات غیرمجاز در جامعه ایجاد کردهاند خارج نشده است. آیا به نظر شما دلیل اینکه ما تجربیات قبلا تکرار شده را دوباره میآزماییم چیست؟
جدای از بحث موسسات غیرمجاز اگر در خاطرتان مانده باشد چند سال پیش هم در زمان افزایش قیمت ارز هم شایعاتی در شبکههای اجتماعی راه افتاده بود که مردم بهتر است هرچه سریعتر داراییهای مالی خود را به دلار تبدیل کنند و مسابقهای عمومی برای خرید ارز در کشور به راه افتاده بود. فرد از اطرافیانش از برادر از مادر از پدر از دوستش پول قرض میکرد تا دلار بخرد و از این طریق سود کند اما در ادامه زمانی که قیمت دلار در آن مقطع خاص عقبنشینی کرد بسیاری از افراد دچار زیانهای مالی فراوان شدند. موضوع اساسا همین است؛ اینکه حضور در بورس زمانی واجد ویژگیهای مثبت خواهد بود که قبل از هر اقدامی آگاهی لازم در افکار عمومی ایجاد شده باشد و در مرحله بعد هم بستر اقتصادی لازم برای تجمیع و به کارگیری این سرمایهها لحاظ شده باشد. اینکه دولت برای جبران کسری بودجه یا هر دلیل دیگری اقدام به فضاسازی کاذب در خصوص هدایت سرمایهها به بورس کند گمان نمیکنم نتایج مطلوبی به دنبال داشته باشد.
فکر میکنید تبعات این وضعیت نامتقارن برای خود بورس چه باشد؛ به هر حال بستر اصلی این فعل و انفعال اقتصادی در بورس است. مردم با امید وارد این فضا شدهاند تا ارزش افزوده بیشتری کسب کنند؛ اگر این فواره رشد بورس به سمت پایین تغییر جهت بدهد؛ چه تاثیری را در افکار کسانی که وراد بورس شدهاند خواهد داشت؟
به هر حال این ضرر و زیان عمومی اگر رخ دهد؛ خاطره بعدی از بورس در اذهان عمومی ایجاد خواهد شد؛ ممکن است خانوادههای ایرانی که این روزها تلاش میکنند از زمین و زمان پول برای ورود به بورس پول قرض کنند، بعد از سقوط منحنیهای رشد بورس، دیگر اگر کلاهشان هم سمت بورس افتاده باشد به سمت بورس نخواهند آمد.
فکر میکنید؛ نتیجه این قهر عمومی با بورس چه باشد؟
نتیجهاش این است که ما یکبار دیگر فرصتهای پیش روی اقتصادمان را بدل به تهدید کردهایم. یعنی به قول شما فرصتی را که با یک برنامهریزی درست میتوانستیم از آن برای تامین مالی بنگاهها و رشد شرکتها استفاده کنیم؛ بدل به یک تهدید اقتصادی کردیم. تفاوتش با موضوع موسسات غیرمجاز آن است که در آن ماجرا دولت خسارات مردم را در نهایت مجبور بود که جبران کند؛ اما اینبار در صورت بروز مشکل در سرمایههای مردمی هیچکس هم پاسخگو نخواهد بود.
نظام سیاسی در این شرایط بهترین عملی که میتواند نشان دهد چیست؟
متاسفانه دولت فکر کنم به هیچوجه به این حباب فکر هم نمیکند. اینکه این حباب در حال بزرگتر شدن است و ممکن است که در ادامه بترکد و تبعات عمومی آن همه اقتصاد را درگیر کند. دولت اعلام کرده در شرایط وخیم فعلی که نرخ تورم 30 الی 40 درصدی را پشت سر میگذاریم؛ تصمیم گرفته که سود سپردههای بانکی را 15 درصد اعلام کند. در این شرایط مردم منابع خود را از بانکها بیرون میکشند و وارد سایر بازارهای کاذب دلار و طلا و... خواهد شد. این در حالی است که در شرایط فعلی اقتصادی که رشد اقتصادی منفی، تورم 40درصدی و بیکاری افسارگسیخته را شاهد هستیم و دولت کسری بودجه و مشکلات دیگری را دارد. این تصمیم درست در نقطه مقابل ضرورتهای اقتصادی ماست.
فکر نمیکنید که دولت تمام تخممرغهایش را در سبد بورس گذاشته است؟ یعنی تصور میکند از طریق نقدینگی برآمده از استقبال مردم در بورس میتواند مشکلات اقتصادی خود را ساماندهی کند؟
این گزاره اساسا اشتباه است. فکر میکنید رشد بورس چه زمانی معنا پیدا میکند؟ رشد بورس جایی معنا میدهد که شما رشد تولید حداقل 10درصدی را داشته باشید، از یک نرخ رشد اقتصادی مستمر و رو به بالا برخوردار باشید و اقتصاد شما به یک ثبات رسیده باشد. اینکه در شرایط تحریمی و در حالی که بنگاهها امکان رشد مستمر را ندارند و مشکلات کوچک و بزرگ بسیاری پیش روی اقتصاد ماست به دنبال حرکات ایذایی در بورس باشند به نظرم نتیجه بخش نیست. منطق ریاضی و اقتصادی به ما میگوید که این دمیدن در آتش استقبال از بورس در ادامه مشکلات دیگری را برای اقتصادی ایران به بار خواهد آورد و صلاح نیست که اینقدر در مورد بورس بزرگ نمایی شود.
شما به بحث کاهش سود سپردههای بانکی اشاره و از تصمیم دولت در این خصوص انتقاد کردید؛ فکر نمیکنید دولت از طریق کاهش سود سپرده به دنبال آن است که نقدینگی باقی مانده در دست مردم را به سمت بورس بکشاند؟
نتیجهاش که خروج سرمایههای عمومی از بانکها خواهد بود اما اینکه مردم بعد از خروج از بانک پول خود را مستقیما به بورس ببرند، بحث دیگری است به هر حال ممکن است این نقدینگی گرفتار همان بخش تاریک بورس که سفتهبازی و دلالی است شود، ممکن است راهی بازار ارز و..شود و احتمالات دیگری که وجود دارد. دولت از همه ابزارهایش استفاده میکند تا جهتگیری نقدینگی را به سمت بورس ببرد.
فکر کنم در این شرایط فضای کار و کاسبی دلالان وام هم حسابی سکه میشود، چرا که نرخ سودبانکی از نرخ تورم در جامعه کمتر است؟
دقیقا؛ این تصمیم به ضرر سرمایهگذاریهای بانکی هم میشود، چرا که تورم 40 درصدی است؛ دولت سود بانکی را 15درصد تعیین کرده است؛ چرا که نرخ پول واقعی در کشور ما منفی است و پایینتر هم میرود. یعنی وامگیرنده نه تنها بهرهای نمیدهد بلکه 25 درصد هم سود میکند. این فضا راه را برای جولان دلالان باز میکند.
برخی تحلیلگران اقتصادی مثل آقایان مومنی و لیلاز اعلام کردهاند که دولت به جای قرض از بانک مسکن و چاپ پول بهتر است که از سپردههای بانکی و سود سهام مالیاتهایی اخذ کند. نظر شما چیست؟
این یک اصل پذیرفته شده جهانی است. در فضای بینالمللی در گذشته نقل و انتقال پول در سطح بینالمللی بدون سود بود؛ اما بعد از مشکلاتی که در جنوب شرقی آسیا افتاد و بعد از دورهای که سرمایهگذاران بینالمللی به بورس این کشورها اقبال نشان دادند؛ با خروج این سرمایهها، اقتصاد این کشورها سقوط کرد. بعد از بروز این مشکلات کشورها تصمیم گرفتند که هم بر سود سپردههای بانکی و هم بر سود سهام بورسی مالیات تعلق بگیرد تا جابه جایی سرمایهها باعث تکانههای منفی در اقتصادها نشود. در شرایطی که دولت نیازمند یافتن ظرفیتهای تازه مالی است و در شرایطی که بر اساس آمارها هر سال حدود 360هزارمیلیارد تومان سود سپرده در ایران پرداخت میشود دولت میتواند با اتخاذ یک سازوکار قانونی از این ظرفیتها هم مالیات بگیرد. این تصمیم یک تصمیم درست اقتصادی است که میتواند منشأ اثرات مناسبی در آینده باشد.
شما یکی از اعضای انجمن اقتصاددانان ایران هستید که چند ماه قبل در قالب نامهای از دولت و شخص رییسجمهوری خواسته بودند تا نسبت به ضرورتهای اقتصادی توجه بیشتری نشان دهند. آیا دولت به این مطالبات پاسخ مناسبی نشان داد؟
پاسخ مناسب که خیر داده نشد؛ اما در ادامه برخی از اعضای این انجمن از طرف چهرههای اقتصادی دولت دعوت شدند و مطالبی مطرح شد. انجمن اقتصاددانان ایران تلاش میکند تا به سهم خود دولتمردان و اساسا نظام سیاسی کشور را متوجه خطراتی کند که تصمیمسازیهای غیرکارشناسی بر اقتصادی و معیشت کشور به جای میگذارد؛ اینکه تا چه اندازه این هشدارها و تذکارها پذیرفته میشود بحثی است که قضاوت نهایی آن با مردم است و البته رسانهها باید ابعاد گوناگون آن را کنکاش کنند.
تعادل