یک مغلطه رایج، خطرناک و گاهی نه چندان آشکار این است: وقتی استدلال میکنی که «مقدمات» یک گزاره اشتباه است، ادعا میکنند که پس تو با «نتیجه» گزاره مخالفی. در حالی که میتوان، مستقلا، با نتیجه یک گزاره موافق بود (یا نبود) ولی به صحت مقدمات یک استدلال خاص باور نداشت.
مثال یک: مطالب بسیار نادقیقی برای مقایسه مصرف سرانه بنزین ایران و ترکیه نوشته میشد که تذکر میدادیم این مقایسه مستقیم درست نیست چون در ترکیه خودروها دیزلسوز هستند و اصولا ساختار فضایی کشورها با هم فرق دارند و الخ. میگفتند پس تو طرفدار «شکل فعلی مصرف بنزین در ایران» هستی! در جالی که من مطالب فراوانی در نقد سیاست مصرف بنزین در ایران نوشته بودم. با این همه، این دلیل نمیشود که مقایسه نادرست بین کشوری را نقد نکرد.
مثال دو: در دو سه مطلب قبلی به خطاهای جدی مقایسههای نادرست بین قیمت مسکن ایران و آمریکا (یا بازار جهانی) اشاره کردم. بعد از آن چند نفر ازم پرسیدند که پس تو مدعی هستی مسکن در ایران مشکل ندارد؟ یا مسکن متناسب با قدرت خرید مردم است؟ باز در اینجا میتوان به معضل مسکن در ایران معتقد بود ولی صحت گزارههایی مثل «قیمت مسکن در تهران معادل شهرهای بزرگ کشورهای توسعهیافته هست» را با اعداد و ارقام و روش علمی نقد کرد.
مطمئنم خود خوانندگان دهها مثال از این نوع در سطوح مختلف در ذهن خواهند داشت.
جمع بندی: صحتسنجی مقدمات میتواند مستقل از باور به نتیجه استدلال حاصل شود. میتوانیم در مورد یک نتیجه با مدعی مخالف یا موافق باشیم و همچنان مقدمات را به عنوان یک ادعای مستقل نقد و آزمون کنیم. روحیه حقیقتجویی و روش علمی و فروتنی در مقابل شواهد هم همین را به ما توصیه میکند.
حدس میزنم شاید مساله یک جنبه - احتمالا ناخودآگاه - روانی/ذهنی هم داشته باشد: وقتی به درستی یک نتیجه اطمینان داریم، ممکن است به نظرمان برسد که از هر استدلالی (ولو با دقت پایین) برای رسیدن به آن استفاده کنیم.
و البته در برخی موارد هم منشاء این خطا و مغلطه ناآشنایی یا بیتوجهی به اصول منطق صوری است: چون میدانیم (یا فرض میکنیم یا اطمینان داریم) نتیجه درست است پس فرض میگیریم مقدمات خود به خود درست است، که خب به لحاظ منطقی سیر غلطی است.
منبع: https://t.me/hamedghoddusi