اگر به ساختار بودجه نگاه کنید دولت دارد از مردم میگیرد تا بتواند گذران امور کند. بهعبارت دیگر بد جوری منابع از سمت مردم بهسمت دولت روانه شده است.
بودجه سرویس اصلی را به حاکمیت میدهد. نسبت سرمایهگذاری بهکل تولید ناخالص داخلی در چند سال گذشته منفی بوده است. پیشبینی میشود که این فرآیند ادامه یابد و سطح تولید کماکان پایین بماند. زمان آن رسیده است که چرخشی پارادایمی در ارتباط با جایگاه اقتصاد در کشور داشته باشیم. مردم نمیتوانند، همچون سربازان باشند و همه مشکلات اقتصادی را بپذیرند. مردم از صبح که بیدار میشوند کالا، بازار، بنزین، سیستم تاکسی رانی، شهر تمیز و... میخواهند و حق طبیعی مردم است. اقتصاد باید به گونهای اداره بشود که نیازهای مردم را تأمین کند اما دولت خود را در جایگاهی قرار داده است که باید حاکمیت این نیازها را تأمین کند نه اقتصاد که این یعنی مرگ بخش خصوصی. این باعث به حاشیه رفتن مردم در اقتصاد شده است و سرمایه اجتماعی افول میکند و در نهایت بسترهای لازم را برای توسعه از دست میدهیم.
5 نکته :
اول: در شرایط بروز مشکلات شدید اقتصادی بستر برای ظهور پوپولیسم فراهم میشود و بهدلیل اینکه بخش زیادی از سیاستمداران مسأله قدرت را دارند بنابراین، این افراد میتوانند با زبان مشکلات مردم حرف بزنند اما قدرت شناخت حل مشکلات مردم را ندارند.
دوم: دریک سال اخیر، اتفاقهای مثبت در سیاستهای ارزی افتاد و ثبات نسبی در بازار ایجاد شد اما همان ثبات نسبی با اعمال سیاستهای قدرتمند ادامه دار نشد.
سوم: دلیل اینکه اقتصاد در ایران ضعیف شده این است که کارکرد اقتصاد در دولت اشتباه بوده است و اینکه اقتصاد بهعنوان یک سیستم مستقل به رسمیت شناخته نشده و سیاستهای مالی، پولی، صنعتی و اقتصادی مستقل نیست.
چهارم: برای قدرتگیری حاکمیت ایران در عرصه جهانی لازم است اقتصاد قوی و قدرتمند شود و برای اینکه اقتصاد قدرتمندی داشته باشیم باید آن را واگذار بکنیم که خودش رشد کند.
پنجم: دو سناریو در آینده اقتصاد ایران وجود دارد. نخست اینکه سیاست داخلی اقتصادی تغییرات قابل توجهی بکند و نگاهش بهکارکرد و جایگاه اقتصاد تغییر کند سناریوی دوم، این است که در شرایط بینالملل نگاه نسبت به اقتصاد ایران عوض شود که این مربوط به مسأله تحریمها میشود.
منبع: اقتصاد بازار