دیوید فریدمن - استاد اقتصاد و حقوق در دانشگاه سانتا کلارا
دلیل وجود قوانین و مقررات عموما تغییر رفتار مردم است. مثلا جریمه رانندگی برای سرعت بالا را در نظر بگیرید. یک دیدگاه این است که جریمه رانندگی نوعی مالیات است با هدف درآمدزایی برای دولت، اما عملا دولت راه های دیگری برای دریافت پول دارد، بنابراین دلیل وجود این نوع جریمه تغییر رفتار مردم به رانندگی آهسته تر است.
حال میتوان این دیدگاه را توسعه داده و به کل سیستم قانونی بعنوان روش هایی برای تنظیم رفتار مردم نگاه کرد، خصوصا با این هدف که اگر من دست به اقدامی بزنم که برای شما هزینه زا باشد، مسئولیت آن هزینه ها بر دوش من باشد.
علم اقتصاد رفتار انسان های منطقی در واکنش به انگیزه ها را مطالعه می کند. بنابراین اگر بخواهیم به دستگاه قانونی به شکل مجموعه ای از انگیزه ها برای تغییر رفتار انسان ها نگاه کنیم، طبیعی ترین روش استفاده از اقتصاد خواهد بود و تلاش برای درک اینکه تاثیر یک قانون بخصوص چه خواهد بود.
یک مثال خوب برای درک بهتر موضوع تصور یک دستگاه قانونی است که در آن بالاترین مجازات حبس ابد باشد. حال کسی می گوید که بنظر من سرقت مسلحانه جنایت بزرگی است و باید مرتکبان را به حبس ابد محکوم کنیم. حال یک فیلسوف حقوقی خواهد پرسید آیا این مجازات منصفانه است؟ یک استاد حقوق خواهد پرسید که آیا این مجازات بیش از حد تند و بیرحمانه نیست؟ ولی اقتصاددان خواهد گفت آیا واقعا میخواهید که سارقین مسلح قربانیان خود را به قتل برسانند؟
زیرا وقتی که مجازات سرقت مسلحانه، و مجازات سرقت مسلحانه بعلاوه قتل هر دو یکی باشد، پس مجازات اضافی بابت قتل صفر است، خصوصا که با کشتن قربانیان، احتمال اینکه آنها بعدا شما را شناسایی کنند نخواهد بود، بنابراین سارقین مسلح انگیزه قوی برای به قتل رساندن قربانیان خود خواهند داشت. تحلیل اقتصادی به ما کمک می کند بدانیم عواقب یک قانون می تواند بسیار متفاوت از آنچه باشد که در ذهن داریم.
یک دیدگاه دیگر در مورد مبنای قانون از منظر عدالت است. ما مشخصا حس شهودی از اینکه عدالت چیست داریم، و اتفاقا در بسیاری مواقع آن شهود ما از مفهوم عدالت با آنالیز اقتصادی قانون همخوانی دارد (که ممکن است نتیجه تبدیل شدن آنالیزهای اقتصادی منطقی بمرور زمان به هنجارهای اجتماعی و در نهایت تشکیل حس اخلاقی باشد)، اما عملا ما هیچ تئوری اخلاقی قوی و قابل توافق عمومی نداریم که بتواند به سوالات واقعی ما که بر سر آن ها اختلاف وجود دارد در این حوزه پاسخ دهد.
حال هدف آنالیز اقتصادی قانون هم درک و هم تغییر آن است. با توجه به پیچیدگی زیاد دستگاه قانونی، ما مطمئن نیستیم که هدف تک تک قوانین چیست، اما وقتی از این ابزار تحلیل اقتصادی استفاده کنیم، بهتر می توانیم انگیزه قانون گذار را درک نماییم، و در عین حال قادر خواهیم بود بگوییم چه قوانینی واقعا ما را به نتایج مطلوب نمیرسانند و باید تغییر کنند.
منبع: https://t.me/economistfarsi