فلسفه ایجاد دولت، جبران شکست بازار است؛ یعنی زمانی که بخش خصوصی بعضی کارها که باید بشود را انجام نمیدهد. به مرور زمان و با رشد تکنولوژی، توانایی بخش خصوصی هم افزایش پیدا میکند و بنابراین به مرور زمان بسیاری از کارهایی که دولت انجام میدهد زائد خواهند بود، اما بروکراتهای دولتی مانع از تحویل فرمان به بخش خصوصی میشوند و نتیجتا بیتالمال صرف کارهایی میشود که نباید بشود!
امسال متأسفانه با عدم تحقق درآمدها، دولت در حال تأمین کسری بودجه از طریق افزایش پایه پولی است. بنا به آنچه از دوستان شنیدهام، مثلا در ماه گذشته برای پرداخت حقوق و دستمزد بیش از 10 هزار میلیارد تومان پایه پولی در بانک مرکزی خلق شده است(عدد دقیقتر را در آینده ارائه خواهم کرد)! حتی روش انتشار اوراق که برای ماههای آتی در حال پیگیری است بناست به روشی باشد که باز پایه پولی افزایش پیدا خواهد کرد.
تأمین کسری بودجه از پایه پولی به معنای تورم در دورههای بعدی است. یعنی یک دزدی آشکار از جیب همه مردم!
برای فهم بهتر موضوع تصور کنید که کسی دستگاه چاپ پولی درست کرده است که میتواند پولهایی واقعی چاپ کند. این آدم پولدار میشود، اما پولدار شدن او یک بازی جمع-صفر است. یعنی قدرت خرید او بشدت افزایش پیدا میکند، اما در عوض قدرت خرید دیگران کاهش پیدا میکند.
حالا بروکراتهای دولتی جمع شدهاند و یقه دولتمردان را گرفتهاند که اگر از جیب مردم دزدی نکنید (پول چاپ نکنید) و بما ندهید کاری میکنیم که پشیمان شوید!! واقعا چه تفاوتی بین یک شهروند عادی و یک کارمند وجود دارد که باید یکی با کار کردن در اسنپ امرار معاش کند و دیگری زیر کولر اداره لم داده باشد و حقوق و رانتهایی متعدد کسب کند؟!
مسئله به همین سادگی است: بروکراتهای دولتی به طور پیوسته در حال باجگیری از سیاستگذاران هستند و سیاستگذاران به طور پیوسته در حال تجاوز به حقوق سایر مردم!
کارمندی را تصور کنید که اول صبح کارت میزند، تا بعدازظهر در محل کار میماند و دوباره کارتش را کشیده و از اداره خارج میشود و از صبح تا عصر به کارهای شخصیاش رسیدگی میکند و فقط زمان بسیار محدودی را کار مرتبط و مفید انجام میدهد! در آخر ماه هم به او حقوق ماهیانه 6-7 میلیونی میدهند!
این بروکراتها برای اینکه وجود خودشان را مفید جلوه بدهند مانع هرگونه اصلاح در سازوکارها(مکانیزمها) هم میشوند، فرآیندها را بدون دلیل و تعمدا پیچیده میکنند و در کل، علاوه بر غارت بیتالمال، باعث تشدید بروکراسی و به هم ریختن تخصیص هم میشوند! شاید بتوان گفت «اثرتخصیصی»(Allocative Effect) ایشان بدتر از اثر توزیعی(Distributive Effect) ایشان (زورگیری از مردم) باشد. مثلا لطماتی که از طریق طولانی کردن فرآیند دریافت مجوزها به اقتصاد میزنند بسیار بیشتر از پولی است که به زور میگیرند.
⭕️⭕️حال چه باید کرد؟
مسئله ناکارآمدی دولت در همه کشورها وجود دارد. کاری که برخی از بروکراتها انجام میدهند را میتوان به خون مکیدن زالو تشبیه کرد. کم کردن شر این زالوها(کنهها)ی بیتالمال بسیار سخت و پیچیده است. اگر بخواهیم آنها را به زور بکنیم جامعه را زخم خواهند کرد. پس باید به فکر روشهایی ارگانیک بود! باید مشوقها، مکانیزمها و سقلمههایی را طراحی کرد که درصد بالایی از بروکراتها حاضر شوند به صورت داوطلبانه کار دولتی را رها کنند و ضرباتی که از منظر توزیعی و تخصیصی به اقتصاد وارد میکنند حداقل شود. البته باید توجه داشت که هرگاه بده-بستانی بین توزیع و تخصیص ایجاد کردند اهمیت تخصیص را بیشتر در نظر بگیریم. اصطلاح «اتاقهای شیشهای» که اخیرا رایج شده است اصطلاح بسیار خوبی است. از منظر شفافیت باید کاری کرد که بروکرات دولتی واقعا احساس کند در اتاقی شیشهای است. همچنین توجه شود که دولت حق ندارد خلاف قانون (و خلاف قراردادی که با کارمند بسته است) رفتار کند و برای همین روی جمله «باید کاری کرد که بروکرات به صورت داوطلبانه دولت را رها کند» دوباره تأکید میکنم. حتی میارزد اگر حقوق برخی از بروکراتها را پرداخت کنیم و بگوئیم «تو فقط نباش»!!
⭕️پ.ن.1: بسیاری از دوستان و عزیزان بنده کارمند دولت هستند و نباید آنچه نوشته شد توهین تلقی شود.
⭕️پ.ن.2: آدم خوب و بد وجود ندارد، بلکه «کار خوب» و «کار بد» وجود دارد!
منبع: https://t.me/Ecoevents