پنج شنبه, 21 شهریور 1398 09:50

فرشاد مؤمنی : ماجرای واگذاری 150 میلیارد دلاری سهام عدالت بدون پشتوانه کارشناسی/چرا ایران زمانی بس اندک برای توسعه یافتن دارد؟

نوشته شده توسط

اگر یک برنامه‌ی حمایت توسعه‌گرا از بخش‌های توسعه‌گرا ی تولید ارائه نشود با فاجعه‌های بزرگ در فاصله‌ی نه چندان طولانی روبرو خواهیم شد

 

فرشاد مؤمنی که در مؤسسه دین و اقتصاد سخن می گفت، به انتقاد از سیاست های توسعه فناوری در ایران پرداخت و تأکید کرد واردات ماشین آلات، واردات فناوری نیست.

 

خلاصه:

وی با بیان اینکه در 70 سال گذشته 38 درصد واردات کشور ماشین آلات بوده است، از این که این سیاست نتوانسته است تا کنون زمینه توسعه ایران را فراهم کند، سخن می گوید و خواستار وقوع یک تحول در نگرش سیاست گذاران به توسعه فناوری می شود.

 

فرشاد مؤمنی در ادامه به یک پژوهش مؤسسه جهانی اقتصاد وابسته به دانشگاه ملل متحد، اشاره می کند که توضیح می دهد همه‌ی ناهنجاری و نارسایی‌هایی تشدید کننده‌ی توسعه نیافتگی یک سر در بی‌اعتنایی به برقرار پیوند بین عدالت اجتماعی و توسعه دارد . این گزارش همچنین می‌گویند دو متغیر ابر تعیین کننده می‌تواند سرنوشت توسعه و تشدید توسعه نیافتگی را رقم بزند. یکی از آن دو طرز نگاه به سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها است و دومی طرز نگاه به مسئله‌ی فناوری است.

 

این صاحب نظر توسعه تأکید می کند: وقتی به اسناد برنامه‌های توسعه‌ی قبل و بعد از انقلاب ایران، نگاه می‌کنید  به مفهوم توسعه‌گرای کلمه هیچ درکی از ارتقاء کیفیت سیاست‌ها در اسناد مشاهده می‌شود و هیچ درکی از مسئله‌ی فناوری مشاهده نمی‌شود.

 

مؤمنی در ادامه به نمونه هایی از تصمیم گیری های کلان از جمله تصمیم به واگذاری 150 میلیارد دلار سهام عدالت در دولت احمدی نژاد اشاره می کند، که حتی سه برگ گزارش پشتیبان کارشناسی درباره آن وجود نداشت.

 

وی با بیان اینکه این شیوه‌ی تصمیم‌گیری درباره‌ی مقدّرات کشور هر لحظه امکان دارد دوباره تکرار شود و به طور روزمره در حال اتفاق افتادن هست، می گوید: در دبیرخانه‌ی شورای اقتصاد ملاحظه کنید کل گزارش پشتیبانی که درباره  تصمیم‌گیری‌های چندین میلیارد دلاری در حیطه‌ی صنعت نفت وجود دارد چند صفحه است.

 

مؤمنی در ادامه به کتاب عبدالهادی حائری درباره نخستین رویارویی ایرانیان با دو رویه‌ی تمدن بورژوازی غرب اشاره می کند وی گوید در حالی که در موج اول انقلاب صنعتی تغییرات در بنیه‌ی تولیدی در مقایسه با امروز بسیار ناچیز بود به دلیل این که ایرانیان گرامی به هیچ وجه نتوانستند خودشان را با آن پدیده تطبیق دهند، هنوز چوب سهل انگاری‌ها و غفلت‌هایی که البته از آن زمان تا به امروز استمرار داشته را می‌خوریم. اما وی تأکید دارد که بر اثر انقلاب دانایی این شکاف‌ها به توان می‌رسد.

 

وی سپس به نقد تعریف از دانایی و تکنولوژی می پردازد و می گوید دانایی و پیوند آن با توانایی که تکنولوژی می‌شود یک نظام حیات جمعی است. هر نوع نگاهی که به طرز افراطی این مسأله را ساده کند می‌تواند فاجعه‌های غیر قابل جبران پدید آورد و متأسفانه ما این فاجعه‌ها را به طور روزمره تجربه می‌کنیم.

 

او با تأکید بر این که زمان برای توسعه ایران اندک است، می گوید: هزینه‌ی فرصت غفلت از این مسئله نسبت به هر دوره‌ی تاریخی دیگر افزایش بی‌سابقه پیدا کرده است.

 

در پی متن کامل این سخنرانی تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

 

فرشاد مؤمنی گفت: تقریباً از نخستین برنامه‌ی عمرانی قبل از انقلاب تا امروز، هفتاد سال این گونه فکر می‌کنند که اگر ما بتوانیم ارز و ریال بیشتری تخصیص دهیم و بخش بزرگتر این تخصیص‌ها به واردات ماشین آلات و تجهیزات معطوف شود کار ایران درست می‌شود. در این هفتاد سال تقریباً 38 درصد کل واردات ایران را ماشین آلات و تجهیزات به خود اختصاص داده ولی در اقتصاد ایران روندها همچنان روندهای ناپایدار و شکننده و بخش مهم آن روندهای قهقرایی هست. بنابراین جای این وجود دارد که ما یکبار بایستیم و یک نگاهی به گذشته کنیم بدانیم چه فکر می‌کردیم و چه شد و بعد با استفاده از حداکثر ذخیره‌ی دانایی موجود بدانیم از این به بعد چه کاری انجام دهیم. چه روندهایی باید متوقف شود؟ چه روندهایی باید ایجاد شود؟ چه روندهایی باید استمرار پیدا کند؟

 

تا زمانی که موج اول انقلاب صنعتی اتفاق نیفتاده بود، بنیه‌ی تولیدی قوی‌ترین کشور زمانی که با ضعیف‌ترین کشور مقایسه می‌شد حداکثر سه به یک بودند. اکنون بر اساس بعضی از برآوردها از مرز چهارصد به یک گذشته است. برای اینکه بخواهیم به خوبی نقش و منزلت فناوری را درک کنیم باید توجه کنیم که تمام آینده نگری‌ها می‌گویند این شکاف همین گونه رو به افزایش خواهد گذاشت.

 

این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: در دنیا مؤسسه‌ای به نام پژوهش‌های جهانی اقتصاد توسعه داریم که وابسته به دانشگاه ملل متحد است و جزو معتبرترین مؤسسه‌های تحقیقاتی دنیا در زمینه‌ی توسعه است. در سال 1999 به مناسبت پایان هزاره گزارشی تهیه کردند که مضمون و محتوای آن ارزیابی تجربه‌های توسعه در قرن بیستم و نگاه به مؤلفه‌های کلیدی توسعه در قرن بیست و یکم بود. در ارزیابی تجربه‌های قرن بیستم به شکل بدیع منحصر به فردی نشان داده بودند تقریباً همه‌ی ناهنجاری و نارسایی‌هایی تشدید کننده‌ی توسعه نایافتگی یک سر در بی‌اعتنایی به برقرار پیوند بین عدالت اجتماعی و توسعه دارد. به دلیل اینکه به مسئله‌ی عدالت اجتماعی به عنوان مسئله‌ی حیاتی نگاه نکردند تمام کارهایی که انجام دادند یا به ضد خودش شده یا فاقد کارکرد بوده است. زمانی که به آینده نگاه می‌کنند بر همین محور عنصر عدالت اجتماعی و رابطه‌اش با توسعه می‌گویند تمام پیش‌بینی و بررسی‌ها می‌گویند دو متغیر ابر تعیین کننده وجود دارد که می‌تواند سرنوشت توسعه و تشدید توسعه نیافتگی را رقم بزند. یکی از آن دو طرز نگاه به سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها است و دومی طرز نگاه به مسئله‌ی فناوری است.

 

وی گفت: این دو، تعیین کننده‌ترین متغیرها درباره سرنوشت توسعه و سرنوشت عدالت اجتماعی هستند. در فرایندی زمانی ای که دانایی به توانایی منجر می‌شود و به خلق فناوری‌های جدید می‌انجامد بخصوص مرحله‌ی دانایی، یکی از معجزه‌های خلقت رخ می دهد . زمانی که دانایی وارد تابع تولید می‌شود یک نهاده‌ی شگفت انگیز و معجزه سازی پدید می آید. این نهاده، نهاده‌ای هست که هر قدر بیشتر به کار گرفته می‌شود زاد و رشد بیشتر پیدا می‌کند. نه تنها در آن استهلاک وجود ندارد بلکه به شکل صعودی افزایش پیدا می‌کند و آن اینکه هر چیزی را که می‌خواهید خوب یاد بگیرید سعی کنید با دیگران در میان بگذارید. این جزو معجزه‌های خلقت است. از این زاویه حداقل یازده جنبه‌ی معجزه‌آسا بودن دانایی را احصاء کردند. با هر تعریفی که از آن داشته باشید اگر قدر و منزلت آن دانسته شود دستاوردهای قابل توجهی به بار خواهد آورد و دانسته شدن قدر منزلت آن، این است که به قاعده گذاری‌هایی که برای اداره‌ی کشور می‌شود راه پیدا کند، در این صورت می‌توانید جهش‌های بزرگ تجربه کنید. زمانی که از کانال فناوری آن دانایی به توانایی تبدیل می‌شود.

 

ستاد هماهنگی اقتصادی که اکنون به قدری توانایی پیدا کرده‌اند که راحتی می‌توانند مجلس را دور بزنند. در این زمینه من پیشنهادی ارائه کردم تا حتی سران سه قوه ملزم شوند به اینکه هر تصمیمی که در حیطه‌ی اقتصاد می‌گیرد یک توجیه کارشناسی ضمیمه‌اش باشد و بعد به ما بگویند انتظار دارند در اثر این تصمیم چه دستاوردهایی حاصل شود تا بعداً بتوانیم از خطاهایی که اتفاق می‌افتد درس بگیریم. این‌ها با عدم شفافیت و عدم التزام نهادمند راه را بر روی یادگیری در عرصه‌ی سیاستگزاری اقتصادی بسته‌اند.

 

فرشاد مؤمنی گفت: اساس ماجرای توسعه یافتگی در برابر عقب ماندگی به این عامل برمی‌گردد،  تا زمانی که موج اول انقلاب صنعتی اتفاق نیفتاده بود، بنیه‌ی تولیدی قوی‌ترین کشور زمانی که با ضعیف‌ترین کشور مقایسه می‌شد حداکثر سه به یک بودند. اکنون بر اساس بعضی از برآوردها از مرز چهارصد به یک گذشته است. برای اینکه بخواهیم به خوبی نقش و منزلت فناوری را درک کنیم باید توجه کنیم که تمام آینده نگری‌ها می‌گویند این شکاف همین گونه رو به افزایش خواهد گذاشت. پس اگر ما می‌خواهیم تمدن سازی کنیم یک رکن آن به برمی‌گردد به اینکه برای اداره‌ی کشور چقدر فسفر می‌سوزانیم. دومی اینکه درباره‌ی درون زا کردن و اعتلاء بخشی به فناوری چه فکری کرده‌ایم.

 

وی گفت: از این زاویه وقتی به اسناد برنامه‌های توسعه‌ی قبل و بعد از انقلاب ایران، نگاه می‌کنید تصادفاً دو مورد چیزهایی هستند که مطلقاً درباره‌اش بحثی وجود ندارد. به مفهوم توسعه‌گرای کلمه هیچ درکی از ارتقاء کیفیت سیاست‌ها در اسناد مشاهده می‌شود و هیچ درکی از مسئله‌ی فناوری مشاهده نمی‌شود.

 

وی گفت: چند سال پیش یک دوره‌ی آموزشی برگزار کردم، به توسعه نیافتگی ایران از منظر دانایی نگاه کردم و گفتم تا به حال هر بار که درباره‌ی مسئله‌ی گرفتارهای جامعه‌ی ایران می‌رسیم درباره‌ی اینکه نفت و تحریم و عواملی از این قبیل پرداخته می شود، پیشنهادم این بود که یکبار از منظر دانایی به سرنوشت کشور نگاه کنیم که برای انتخاب جهت‌گیری‌های کلیدی چقدر فسفر سوزانده‌ایم و انتظار داریم از این کوزه چه بیرون تراود. یافته‌هایی که آنجا مطرح شد خیلی تکان دهنده بود. من یک مثال می‌زنم تا بدانید چقدر موضوع تکان دهنده است.

 

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در دولت احمدی نژادی یکی از اولین مصوبه‌ها، مصوبه‌ی سهام عدالت بود. در آنجا پیش‌بینی کرده بودند که به هفتاد میلیون ایرانی نفری دو میلیون تومان سهام دهند. هفتاد میلیون را ضربدر دو میلیون کنید صد و چهل هزار میلیارد تومان می‌شود. به قیمت دلار بازار سیاه در آن زمان محاسبه کنید اندازه‌ی این تصمیم معادل بیش از صد و پنجاه میلیارد دلار بود. این‌ها درباره‌ی چنین رقمی تصمیم گرفته بودند. همان زمان در دانشکده یک جلسه‌ی نقد سهام عدالت گذاشته‌ بودیم. البته ما از نماینده‌ی دولت دعوت کردیم ولی نیامد، از نماینده‌ی مرکز پژوهش‌ها دعوت کردیم. جلسه‌ پنج نفره بود. توجه کنید در آنجا  گفتم شما درباره‌ی جابجایی صد و پنجاه میلیارد دلار دارایی‌های بین نسلی تصمیم‌ می‌گیرید، اگر امکان دارد برای آن سه صفحه گزارش پشتیبان رو کنید. شما رقم آن دارایی را نگاه کنید و محتوای آن که بین نسلی هست. بدین معنا که هم نسل‌های پیشین و هم نسل‌های آتی در آن حق دارند. سه صفحه گزارش پشتیبان برای آن وجود نداشت ولی در این ابعاد تصمیمی گرفته شده بود و برای اینکه بدانید نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی در ایران چقدر سست بنیاد و ضعیف هست باید دقت کنید در این تصمیم‌گیری هیچ الزام قانونی برای اینکه حداقل هماهنگی با مجلس کنند هم وجود نداشت. به دلیل اینکه آن سه صفحه را مطالعه نکرده بودند و هرگز طول و عرض مسئله را ندیده بودند زمانی که می‌خواستند اجرا کنند متوجه شدند این میزان سهام دولتی برای واگذاری اصلا وجود ندارد.

 

با قیمت‌های روی پایه‌ی دلار سه هزار و پانصد تومان بخش بزرگی از جمعیت در ایران قادر به تأمین نیازهای اساسی خود نبودند. راه حل هم راه‌ حل‌های سفله پرورانه نیست که گفته شود در سال سه بار مواد غذایی می‌دهم و کالاهای اساسی تأمین می‌کنم بلکه اجازه دهید این‌ها با عزّت نفس از طریق اشتغال مولد خودشان مسئله‌ی خودشان را حل کنند. توجه کنید چقدر طنز تلخی هست که فقط ژست بازارگرایانه می‌گیرند ولی می‌خواهند این گونه پدر سالارانه و البته در این حد از ناکارآمدی و فساد زایی کارها را اداره کنند.

 

وی گفت: تصمیم گرفته بودند بعد که می‌خواستند تصمیم را عملی کنند متوجه شدند اصلاً امکان پذیر نیست به دلیل اینکه اصلاً این میزان سهام قابل واگذاری وجود ندارد. ماجرای لغو کردن اصل 44 قانون اساسی از اینجا پیدا شد. آن‌ها مجوز ویژه ای گرفتند برای اینکه حفظ آبرو شود بتوانند از واحدهای تولیدی مشمول اصل 44 استفاده کنند. زمانی که آن مجوز را گرفتند متوجه شدند باز هم امکان ندارد. بدون اینکه مطالعه کنند چگونه گره باز می‌شود اول مجوز را گرفتند ولی باز نتوانستند. نتیجه این شد که آن هفتاد میلیون را چهل میلیون کردند و آن دو میلیون تومان را پانصد هزار تومان کردند. ما با آن‌ها صحبت کردیم و گفتیم گزارش‌های رسمی وزارت اقتصاد می‌گوید برترین شرکت‌های دولتی ای که می‌خواهید سهام آن‌ها را واگذار کنید، در بهترین حالت سه درصد سود داشتند. شما می‌خواهید با پانصد هزار تومان عدالت برقرار کنید! فرض کنید تمام سهامی که واگذار می‌کنید مربوط به شرکت‌های برتر باشد و فرض می‌کنیم تمام آن شرکت‌ها همیشه از این به بعد در قله‌ی کارنامه‌ی خودشان عملکرد داشته باشند و سه درصد سود دهند. شما می‌خواهید به اندازه‌ی سه درصد ضربدر پانصد هزار تومان سالی پانزده هزار تومان به خانوارهای ایران دهید و از این طریق عدالت برقرار کنید؟ گفتیم شما عدالت را لجن مال می‌کنید و نهاد دولت را بی‌اعتبار می‌کنید که سطح دانایی که در آن وجود دارد حتی در حد چهار عمل اصلی هم نمی‌توانند محاسبه کنند و بعد تصمیم کلیدی بگیرند.

 

وی گفت: من می‌خواهم بگویم این شیوه‌ی تصمیم‌گیری درباره‌ی مقدّرات کشور هر لحظه امکان دارد دوباره تکرار شود و به طور روزمره در حال اتفاق افتادن هست. در دبیرخانه‌ی شورای اقتصاد ملاحظه کنید کل گزارش پشتیبانی که در تصمیم‌گیری‌های چندین میلیارد دلاری در حیطه‌ی صنعت نفت وجود دارد چند صفحه است. از این کوزه همان چیزی بیرون می‌آید که مشاهده می‌کنیم. بنابراین یک مسئله‌ی خیلی حیاتی اینکه قباحت و هزینه‌ی فرصت بسیار بالای بی‌اعتنایی به دانایی در عرصه‌ی سیاستگزاری برای عزیزان مشخص کنیم و روی آن‌ها کار فرهنگی انجام دهیم و اینکه بهترین تصمیم‌گیری‌ها به لزوم شتابزده‌ترین تصمیمات نیستند. ما می‌توانیم از آن‌ها بپرسیم چند مثال بزنیم متقاعد می‌شوید فاجعه سازترین شیوه‌ی قاعده گذاری این است که شتابزدگی در آن وجود داشته باشد. مسئله، مسئله‌ی این شخص و آن شخص، این گروه و آن گروه هم نیست. به معنای دقیق کلمه این یک مسئله‌ی ملّی است. در نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی هیچ الزام نهادمندی در زمینه کار بست علم و دانایی برای تصمیم‌گیری وجود ندارد. در این حد پایبند نیستیم که هر تصمیم کلیدی که می‌خواهد گرفته شود تبدیل به قانون شود یا مصوبه‌ی هیئت وزیران شود بگوییم حتماً باید یک پیوست کارشناسی داشته باشد که به این ده پرسش پاسخ‌های مشخص داده شده باشد.  بنابراین هر لحظه ممکن است تصمیم‌های غیر عادی و فاقد بنیه‌ی کارشناسی گرفته شود.

 

سال 2015 بانک جهانی گزارشی با این موضوع منتشر کرد که چرا با وجود اینکه چند صد میلیارد دلار به اقتصاد یونان تزریق شده ولی این کشور نمی‌تواند روی پای خود بایستد؟ پاسخی که به این پرسش داده بودند این بود که یونان در حساب باز کردن روی گردشگری افراط کرده و از تولید صنعتی مدرن غفلت کرده است. تولید صنعتی مدرن می‌تواند فقر و عقب ماندگی را برطرف کند. در غیاب بنیه‌ی تولیدی ارتقاء یافته رونق دهی به گردشگری فاجعه‌ها، عقب ماندگی‌ها و فقر را بیشتر خواهد کرد.

 

وی گفت: درست به همین دلیل است که بعضی وقت‌ها مقاماتی که پست‌های کلیدی دارند حرف‌هایی می‌زنند که به ویژه‌ی در حیطه‌ی اقتصاد زمانی که می‌شنوم خجالت می‌کشم. یکی از مسئولان کلیدی اقتصادی کشور سه روز پیش این گونه اظهار فضل فرمودند که در سال 1398 قیمت‌ها را باد پایین نیاورد. این سطح کیفیت کارشناسی آن عزیز است! اگر کسانی را با این حرف استهزاء می‌کند شرافت حرفه‌ای ایجاب می‌کند به ما بگوید مگر کسی گفته بود جهش‌های شکنندگی‌آور و فاجعه ساز قیمت‌ها در سال 97 را باد ایجاد کرده است؟ اگر شما راهنمایی می‌کنید و می‌گویید این اقدامات دولت بود، آن جهش‌های فاجعه ساز اقدامات چه کسی بود؟ مسئله‌ی مهم اینکه آن چیزی که واقعاً پایین آمده، قیمت‌ها هستند؟ واقعاً تصوّری که مبنای اداره‌ی اقتصاد کشور می‌شود این است؟ از همه مهمتر اینکه ادب کارگزاری برای مردم این است که با مردم این گونه صحبت شود؟ در فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع افراد و مسئولان گرامی اجازه دارند هر چیزی به ذهنشان خطور کرد بلافاصله به زبان جاری کنند و متوجه نیستند با این کار با حیثیت حکومت بازی می‌کنند و این گونه چیزی را که استهزاء می‌کنند نهاد علم، اخلاق و ادب است.

 

فرشاد مؤمنی گفت: یک رکن بسیار مهم دیگر، مسئله‌ی فناوری است به شرحی که اشاره کردم، مسأله این است که چگونه فناوری می تواند فاصله‌های عظیم و البته قدرت و توانایی بی‌سابقه در تاریخ بشر در زمینه‌ی خلق ارزش افزوده را پدید آورد. ماجرای دانایی و پیوند آن با توانایی که تکنولوژی می‌شود یک نظام حیات جمعی است. هر نوع نگاهی که به طرز افراطی این مسأله را ساده کند می‌تواند فاجعه‌های غیر قابل جبران پدید آورد. متأسفانه ما این فاجعه‌ها را روزمره تجربه می‌کنیم. آن چیزی که عنصر جدید موسوم به عصر دانایی و انقلاب دانایی را برجسته می‌کند این است که تمام کسانی که در این زمینه کار کردند با هر رویکردی که هستند می‌گویند هزینه‌ی فرصت غفلت از این مسئله نسبت به هر دوره‌ی تاریخی دیگر افزایش بی‌سابقه پیدا کرده است.

 

زمانی که 300 درصد قیمت ارز بالا رفته و بعد 15 درصد پایین می‌آید و اسم آن را موفقیت می‌گذارید خیلی غم انگیز است و توهمی است که می‌تواند فاجعه ساز باشد. مسئله‌ی بعدی اینکه اگر این آرامش به بازگرداندن اعتماد تولیدکنندگان توسعه‌گرا و ایجاد انگیزش‌های کافی برای ارتقاء بنیه‌ی تولیدی کمک نکند ما را به قهقراء خواهد برد و این وسط فقط صدای غیر مولدها و فرصت طلب‌ها را بلندتر می‌کند که می‌گویند ثبات ایجاد کردید اما آبی از آب تکان نخورد و هیچ دستاوری برای کشور حاصل نشد.

 

وی گفت: بنابراین ما باید یک جنبش مدنی مطالبه‌ی دانایی در فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع راه بیندازیم. کتاب عبدالهادی حائری به نام نخستین رویارویی ایرانیان با دو رویه‌ی تمدن بورژوازی غرب را نگاه کنید. در این کتاب می‌گوید در حالی که در موج اول انقلاب صنعتی تغییرات در بنیه‌ی تولیدی در مقایسه با امروز بسیار ناچیز بود ایرانیان گرامی به هیچ وجه نتوانستند خودشان را با آن پدیده تطبیق دهند. بخاطر آن ناتوانی آن چنان لطمه‌هایی وارد شده که تا امروز نتوانسته‌ایم کمر راست کنیم و هنوز چوب سهل انگاری‌ها و غفلت‌هایی که البته از آن زمان تا به امروز استمرار داشته را می‌خوریم. بحث بر سر این است که بر اثر انقلاب دانایی فاصله‌ها خصلت نمایی پیدا می‌کند و شکاف‌ها به توان می‌رسد.

 

مؤمنی گفت: دلیل اینکه مسئله‌ی عدالت اجتماعی در شرایط کنونی تبدیل به یک مسئله‌ی جهانی شده و بیشترین کوشش‌های فکری روی طول و عرض مسئله‌ی عدالت اجتماعی متمرکز هست به همین مسئله برمی‌گردد. بخاطر اینکه حتی در کشورهای صنعتی و مبتنی بر دانایی، هم بین بخش‌ها و فعالیت‌هایی که دستاوردهای انقلاب دانایی را درونی کردند با بخش‌هایی که نتوانستند این کار را انجام دهند فاصله‌های نجومی پدید آمده و نابرابری های شکنندگی آور وجود دارد که پایداری نظام حیات جمعی را به چالش می‌کشد. این مسئله‌ای بسیار حیاتی هست که ما باید درباره‌اش توجه داشته باشیم.

 

وی گفت: همان آقایی که می‌گوید قیمت‌ها را باد پایین نیاورد و همکارانش در فاصله‌ی کمتر از سه سال اجازه دادند به اینکه قیمت ارز حتی در بازار سیاه چهار برابر افزایش پیدا کرده بعد در قله‌ای که افزایش پیدا کرده چند درصد پایین آمده و روی آن تثبیت شده، و آنگاه  اسم آن را موفقیت می‌گذارند! من باید صمیمانه و مشفقانه هشدار دهم اگر این عزیزان نامه‌ی دوم اقتصاددان‌ها را خوانده بودند متوجه می‌شدند ما شواهدی بسیار تکان دهنده از گزارش‌های رسمی نشان دادیم که مرکز آمار و بانک مرکزی منتشر کردند. در آن جا نشان داده می شود که گستره و عمق فقر در ایران به اندازه‌ای رسیده که بی‌سابقه‌ترین جهش در موجودی انبار بنگاه‌های تولیدی در ایران در شرایطی اتفاق افتاده بود که قیمت ارز هنوز جهش‌های فاجعه ساز را تجربه نکرده بود.

 

مؤمنی گفت: با قیمت‌های روی پایه‌ی دلار سه هزار و پانصد تومان بخش بزرگی از جمعیت در ایران قادر به تأمین نیازهای اساسی خود نبودند. راه حل هم راه‌ حل‌های سفله پرورانه نیست که گفته شود در سال سه بار مواد غذایی می‌دهم و کالاهای اساسی تأمین می‌کنم بلکه اجازه دهید این‌ها با عزّت نفس از طریق اشتغال مولد خودشان مسئله‌ی خودشان را حل کنند. توجه کنید چقدر طنز تلخی هست که فقط ژست بازارگرایانه می‌گیرند ولی می‌خواهند این گونه پدر سالارانه و البته در این حد از ناکارآمدی و فساد زایی کارها را اداره کنند.

 

این صاحب نظر توسعه گفت: اخیراً مرکز پژوهش‌های مجلس گزارشی منتشر کرد که آمار بسیار تکان دهنده‌ای به نقل از مرکز آمار در آن ارائه شده است. در آنجا گفته می شود 59 درصد فقرا در ایران شاغل هستند و 30 درصد از فقرا بازنشسته هستند. بدین معنا 89 درصد کل فقرای ما را شاغلین گذشته و حال تشکیل می‌دهند. این بدان معناست که به دلیل اینکه تولید توسعه‌گرا در این کشور جایگاه ندارد طرف کار می‌کند ولی بازدهی ندارد. بازدهی که بتواند فقر خود را برطرف کند. تا زمانی که طرز نگاه ما به دانایی و فناوری تغییر نکند این روند قهقرایی فاجعه ساز استمرار خواهد داشت. این یک مسئله‌ی بسیار حیاتی هست و واقعاً چقدر جای دریغ و تأسف است که چنین داده‌های تکان دهنده‌ای منتشر می‌شود ولی اصلاً برانگیزاننده نیست که عزیزان برگردند و سیاست‌ها و جهت‌گیری‌های خودشان را اصلاح کنند.

 

وی گفت: در این شرایط حتی به تجربه‌های جهانی هم توجه نمی‌کنند. سال 2015 بانک جهانی گزارشی با این موضوع منتشر کرد که چرا با وجود اینکه چند صد میلیارد دلار به اقتصاد یونان تزریق شده ولی این کشور نمی‌تواند روی پای خود بایستد؟ پاسخی که به این پرسش داده بودند این بود که یونان در حساب باز کردن روی گردشگری افراط کرده و از تولید صنعتی مدرن غفلت کرده است. تولید صنعتی مدرن می‌تواند فقر و عقب ماندگی را برطرف کند. در غیاب بنیه‌ی تولیدی ارتقاء یافته رونق دهی به گردشگری فاجعه‌ها، عقب ماندگی‌ها و فقر را بیشتر خواهد کرد.

 

مؤمنی گفت: در سال 2016 OECD گزارشی منتشر کرد. یونان فکر کرده بودند در غیاب تولید ارتقاء کیفی یافته با گردشگری می‌توان کشور اداره کرد. اما آن گزارش می‌گوید یونانی‌ها در سال به طور متوسط هفتصد ساعت از آلمانی‌ها بیشتر کار می‌کنند اما درآمد سرانه‌ی آن‌ها کمتر از یک سوم آلمانی‌ها است؛ بدین معنا یک روند قهقرایی را در پیش گرفته اند. شما به جایگاه یونان در گردشگری دنیا نگاه کنید و سپس ملاحظه کنید چقدر بنیه‌ی اندیشه‌ای توسعه‌ای باید در نظام تصمیم‌گیری ما غریب و ضعیف باشد. روند بسیار نگران کننده‌ی فروپاشی بنگاه‌های تولیدی صنعتی موجود و روند رو به تزاید تولید زیر ظرفیت بنگاه‌های صنعتی برای شما دغدغه نباشد اما در تمام اسناد برنامه‌ها کوچک سازی دولت در دستور کار هست و در این زمینه عجله و شتاب را محور قرار می‌دهید و می‌گویید یک وزارتخانه‌ی جدید تحت عنوان وزارت گردشگری ایجاد کنیم.

 

مؤمنی گفت: اگر یک راهی باز نشود تا کیفیت قاعده‌گذاری‌ها در ایران بالاتر برود و یک التزام نهادمند ایجاد شود برای اینکه حتماً از یک سطح حداقل از دانایی استفاده کنند و تصمیم‌گیری‌های بی‌کیفیت و بی‌خاصیت نگیرند. ما دچار مشکلات بس عمیقی خواهیم شد. اکنون موجی راه انداخته‌اند تحت عنوان اینکه خدا را شکر آرامش در بازار ارز برقرار شده است. من می‌گویم اگر به همه‌ی مسائل دیگر مربوط به این حیطه توجه نکنند این آرامش هم خصلت گورستانی پیدا می‌کند و هم حکم آرامش قبل از طوفان را  خواهد داشت. درست مثل اینکه ما برجام را تصویب کردیم اما برنامه‌ای نداشتیم تا از فرصت‌هایی که برجام ایجاد کرده استفاده کنیم. کارکرد برجام برای ما این بود که یک جهش بزرگ در واردات لوکس و تجملی ایجاد شود نه اینکه برنامه‌ای باشد تا از این فرصت استفاده کنیم بنیه‌ی تولیدی را بالا ببریم.

 

وی گفت: اولاً زمانی که 300 درصد قیمت ارز بالا رفته و بعد 15 درصد پایین می‌آید و اسم آن را موفقیت می‌گذارید خیلی غم انگیز است و توهمی است که می‌تواند فاجعه ساز باشد. مسئله‌ی بعدی اینکه اگر این آرامش به بازگرداندن اعتماد تولیدکنندگان توسعه‌گرا و ایجاد انگیزش‌های کافی برای ارتقاء بنیه‌ی تولیدی کمک نکند ما را به قهقراء خواهد برد و این وسط فقط صدای غیر مولدها و فرصت طلب‌ها را بلندتر می‌کند که می‌گویند ثبات ایجاد کردید اما آبی از آب تکان نخورد و هیچ دستاوری برای کشور حاصل نشد. اگر دولت به معنای کل ساختار قدرت و بوِیژه ستاد هماهنگی اقتصادی که اکنون به قدری توانایی پیدا کرده‌اند که راحت می‌توانند مجلس را دور بزنند در این زمینه هوشمندی بایسته نشان ندهند و به سمت سیاست‌هایی بروند که تا به حال اتخاذ کرده‌اند، نباید انتظار نتیجه مثبتی داشت.

 

مؤمنی با بیان اینکه متأسفانه تصمیمات این ستاد شفاف نمی‌شود، گفت: اگر این غفلت ادامه پیدا کند و یک برنامه‌ی حمایت توسعه‌گرا از بخش‌های توسعه‌گرا ی تولید صورت نگیرد با فاجعه‌های بزرگ در فاصله‌ی نه چندان طولانی روبرو خواهیم بود. در این زمینه من پیشنهادی ارائه کردم تا حتی سران سه قوه ملزم شوند به اینکه هر تصمیمی که در حیطه‌ی اقتصاد می‌گیرد یک توجیه کارشناسی ضمیمه‌اش باشد و بعد به ما بگویند انتظار دارند در اثر این تصمیم چه دستاوردهایی حاصل شود تا بعداً بتوانیم از خطاهایی که اتفاق می‌افتند. این‌ها با عدم شفافیت و عدم التزام نهادمند راه را بر روی یادگیری در عرصه‌ی سیاستگزاری اقتصادی بسته‌اند. مسئله‌ی حیاتی بعدی اینکه تولیدی که می‌تواند فقر و عقب ماندگی را برطرف کند تولید فناورانه است. بنابراین ما باید یک گفتگوی ملّی جدّی در زمینه‌ی فناوری هم در دستور کار قرار دهیم و سطح دانایی‌هایی درباره‌ی فناوری و کل ماجرا را به شرحی که اشاره کردم، در این موضوع خلاصه کرده‌اند که ماشین آلات و تجهیزات وارد کنیم. باید این موضوع را هم ارتقاء ببخشیم و بعد به سمت تمهیدات نهادی پشتیبانی کننده‌ از تولید فناورانه برویم.

 

مؤمنی گفت: زمانی که می‌خواهیم درباره‌ی مسائل حیاتی و سرنوشت ساز تصمیم بگیریم اولین کاری که باید انجام دهیم اینکه تکلیف خودمان را با مفاهیم کلیدی و سرنوشت‌ساز روشن کنیم. زمانی که ما در این زمینه سهل انگاری می‌کنیم به تدریج مشکلات بسط پیدا می‌کند و در مراحل بعدی حتی کسانی که سیاستگزاری می‌کنند اگر حسن نیّت داشته باشند هم می‌تواند فاجعه بسازد. بعد از اینکه تکلیف شما با مفهوم روشن شد نوبت به صورت بندی نظری می‌رسد. در آنجا زمانی که می‌دانید درباره‌ی چه چیزی صحبت می‌کنید باید مشخص کنید آن چیزی که مورد نظر هست تحت تأثیر چه عامل‌هایی هست و تحت تأثیر چه عامل‌هایی نیست. اگر ما فهم نظری روشن نداشته باشیم هرج و مرج حاکم می‌شود. آن چیزی که در ایران به ویژه طی سه دهه‌ی گذشته ملاحظه می‌کنید اینکه آشفتگی و هرج و مرج در عرصه‌ی سیاستگزاری بیداد می‌کند.

 

وی گفت: به طور مثال در پیوست شماره یک قانون برنامه‌ی اول توسعه‌ی بعد از انقلاب گفتند در دوره‌ی جنگ در ایران واردات زیاد بوده و ریشه‌ی آن مسئله نرخ ارز ارزان است. بعد به یکباره در اوایل 1370 نرخ ارز را 15 برابر کردند، اما واردات جهش پیدا کرد. تجربه‌ی تاریخی سی‌ ساله‌ی گذشته‌ی ما می‌گوید بالاترین جهش‌ها در واردات در ایران دقیقاً در دوران‌هایی اتفاق افتاده که بالاترین جهش‌ها در نرخ ارز اتفاق افتاده است. اما هنوز هم نظام تصمیم‌گیری ما همان توهم اولیه را دارد. یک روزی در این مملکت دلار هفت تومانی دلار ارزان تلقی می‌شد اکنون دلار چهارده هزار تومانی دلار ارزان تلقی می‌شود. دلار دو برابر افزایش پیدا کرده هنوز هم ارزان تلقی می‌شود. بنابراین فهم نظری خیلی حیاتی هست

 

وی گفت: بعد از اینکه تکلیف با مفهوم و فهم نظری روشن شد نوبت سنجش و اندازه‌گیری فرا می‌رسد. ما باید شاخص‌هایی داشته باشیم تا بتوانیم با دقت روندهای مورد نظر را زیر ذره‌بین قرار دهیم. کتاب‌هایی داریم که یک چیزی حدود 30 سال قبل از فروپاشی اتحاد شوروی پیش‌بینی فروپاشی این کشور را کرده بودند، محور استدلال این بود که این‌ها برای سنجش عملکرد خودشان شاخص‌های سرمایه سالارانه انتخاب کردند ولی شعارها و داعیه‌های سوسیالیستی مطرح می‌کنند. بر اساس این مسئله در آن کتاب پیش‌بینی شده بود فروپاشی اتحاد شوروی، فروپاشی از درون خواهد بود. به دلیل اینکه حکومتگرها شعارهای دیگری می‌دهند ولی کارهایی دقیقاً معارض با آن انجام می‌دهند. این کتاب می‌گوید آن ها مشروعیت خود را از دست خواهد داد. زمانی این پیش‌بینی صورت گرفته بود اتحاد شوروی در مسابقه‌ی تسلیحاتی و مسابقه‌ی فضایی از آمریکا جلو زده بود. خیلی جرأت می‌خواست که کسی چنین حرفی را بزند ولی در جایی که بحث کارشناسی است خیلی شفاف پیش‌بینی کرده بودند و بعد همین اتفاق دقیقاً در همان چارچوبی که آن‌ها پیش‌بینی کرده بودند رخ داد.

 

استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد. برای ما به عنوان یک کشور در حال توسعه‌ی رانتی مسئله‌ی اساسی این است که چگونه می‌توانیم از دورهای باطل باز تولید کننده‌ی توسعه نیافتگی بیرون بیاییم.

منبع: جماران

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: