ستاره ای در آسمان بی منظومه اندیشه ورزی توسعه
سلام بر یاران و حاضران گرامی
اندیشهورزان و اندیشناکان توسعهی ایران
گردِ هم آمدهایم تا در دیاری که فقط سرزمینش کویری نیست بلکه سیاست و علم و آموزش و ایدئولوژیهایش نیز کویری است، درباره مردی که همچون کویر، گاه، وسیع است و سربهزیر و سخت، و گاه، خودکامه است و بیرحم و خوفناک، سخن بگوییم. نخبه ای که درباره «نخبه کشی» مینویسد و «خودکامهای» که بر نقش خودکامگی بر توسعه نیافتگی ما انگشت میگذارد. مردی دقیقا همچون تاریخ ایران، پر تلاطم، وگاه، پر تناقض و پر تضاد. استاد علی رضاقلی را میگویم، والا مردی که هم در اندیشه و هم در پیشه، از دور میبرد دل و نزدیک زهره را. خون دل خورده ای که مدارج علمیاش را با عرق جبین و با دستمزد شاگردی و رانندگی کسب کرده است نه با بورسیههای دولتی و حمایتی؛ و در مسیر علم، دانسته و اندیشیده گام برداشته است نه از روی تصادف و رقابتهای عهد جوانی. سوال داشته است و آنگاه به وادی علم پانهاده است. و ۵۰ سال برای پاسخ به سوالش دویده است و عرق ریخته است؛ و خوانده است و باز هم خوانده است؛ و مشاهده کرده است و باز هم مشاهده کرده است.
از او بپرسید که همین چند وقت پیش چه مدت به دل کوههای مرکزی ایران زده بود و با عشایر همراه شده بود تا شواهد بیشتری برای نظریهاش درباره نقش ایلات و عشایر، در تحت تاثیر قراردادن فرایند توسعه ایران، فراهم آورد. از او بپرسید تا به شما بگوید که کتاب سخت و پیچیده «نهادها، تحولات نهادی و عملکرد اقتصادی» داگلاس نورث را بیش از بیست بار خوانده است تا دقیق تر بفهمد و امکانپذیری کاربست نظریات آن را برای فهم تحولات تاریخی ایران، بسنجد. از او بپرسید تا بگوید که دانشجوییاش را با علوم سیاسی آغاز کرده است؛ و وقتی دیده است کافی نیست، کارشناسی ارشدش را در جامعه شناسی ادامه داده است؛ و وقتی دیده است کافی نیست، جامعه شناسی اقتصادی را هم خوانده است؛ و وقتی دیده است کافی نیست، متدلولوژی را عمیق و دقیق مطالعه کرده است؛ و وقتی دیده است کافی نیست تاریخ ایران را از اول تا آخر و دقیق و موبهمو خوانده است، و هنوز هم، هر شب میخواند و پنجاه سال است که تاریخ ایران را میخواند؛ و وقتی دیده است کافی نیست به سراغ ادبیات ما رفته است تا اسرار مگوی تاریخ و فرهنگ ایران را از دل آنها بیرون بکشد و با همین نگاه شاهنامه را مکرر در مکرر مرور کرده است؛ و وقتی دیده است کافی نیست، پیرانهسر به دانشجویی در علم اقتصاد روی آورده است و از اقتصاد نهادگرای جدید هر چه را یافته است چند بار خوانده است به گونه ای که اکنون به جرات می توان گفت درک حضرت والا از اقتصاد نهادی از خیلی از اقتصاددانان رسمی عمیقتر است.
دکتر رضاقلی از نظریه پردازانی است که خیلی خیلی میخواند، و خیلی فکر میکند اما خیلی نمینویسد و آنچه نوشته است را کم تنقیح می کند و کمتری از آن را منتشر میکند و خیلی اندک خودش را در چارچوب قواعد نظام آکادمیک محدود می کند و به همین خاطر متاسفانه دیالوگ مستمر و موثری بین او و جامعه علمی ایران برقرار نشده است. گرچه او با روان نویسی و ساده نویسیاش توانسته است ذهن بخش بزرگی از روشنفکران و دانشجویان و علاقه مندان به مباحث توسعه و کنشگران مدنی را تسخیر کند، اما در فرایندها و نظامات رسمی علمی، جای پایش کمرنگ است، چون خودش را به سازوکارهای نهادی آکادمیک محدود نمی کند. این، هم حُسن بزرگی است و هم عیب بزرگی. حُسن بزرگی است چون توانسته است با گروه های گسترده ای از جامعه ارتباط برقرار کند. این که کتابهایش چهل و چند چاپ خورده است نشانه آن است که در برقراری ارتباط با جامعه کامیاب بوده است، و البته کماند اندیشمندان اجتماعی و روشنفکرانی که از این مهارت برخوردار باشند. اما عیب این روش آن است که جامعه علمی او را جدی نمی گیرد و بنابراین اندیشه های او را ترویج نمیکند و حتی گاه سرکوب میکند و این موجب می شود که فرصت تعمیق این اندیشه ها در یک نظام آکادمیک فراهم نشود و نظریات او برای نسلهای بعد بسط نیابند و نقد نشوند و بنابراین باز در کویر اندیشهورزی توسعه ایران، با تک ستارگانی مواجه می شویم که برای زمانی کوتاه آسمان اندیشه را زینت می دهند اما تبدیل به ستارهای دنباله دار و منظومهای ماندگار نمیشوند.
علی رضاقلی نمونه اصیل یک انسان ایرانی است. او در حوزه علم، غنیمت پیشه ای غارتگر است. برای فهم نظریه غارتی- غنیمتی او، کافی است به خود او بنگرید. او خود گواه صادقی بر درستی نظریه اش می باشد. رضاقلی وقتی می خواند، غنیمتبرانه می خواند و وقتی نقد می کند غارتگرانه نقد می کند. او فراوان می خواند و دقیق می خواند و از بسیاری از جملهها یا دادههایی که ما به راحتی از آنها میگذریم، ایدههایی مرواریدی و شواهدی جواهرآسا استخراج میکند. در مقابل، او در نقد بی رحم است و گاه نیز اگر تیغ حجتش نبرید، دیکتاتوروشانه سرکوب می کند و حجم عظیم پیشینه و تلاش علمی خود را به رخ می کشاند. گاهی با خود می گویم اگر قرار بود در حوزه علم، سلطان محمودی پدیدار میشد، به هیبت دکتر رضاقلی ظاهر می شد.
به گمان من استاد رضاقلی در حوزه اندیشه ورزی توسعه ایران به درخت تناوری میماند که گرفتار بادهای موسمی و گردوغبار روزگار شده است. اما اگر شرایط مساعد شود مستعد آن است که میوه هایی تازهتر و آبدارتر و شیرینتر به طالبانِ فهمِ مساله توسعه نیافتگی ایران بدهد. او اکنون سرشار از ایده ها و فرضیهها و تحلیلهایی است که فرصت و احتمالا حوصله ثبت و بسط آنها و تبدیل آنها به نظریهای منسجم و فراگیرنده را ندارد. اندیشه رضاقلی اکنون دستکم یک ربع قرن از «جامعه شناسی نخبه کشی» فراتر رفته است اما جامعه ما هنوز به ایده های همان کتاب مشغول است و البته این شکاف باید جبران شود.
شاید لازم باشد که گروهی یا نهادی پا پیش بگذارد و تیمی علمی را بسیج کند تا به طور منظم با دکتر رضاقلی در حوزه توسعه گفتوگو کند و آن گفتوگو ها را منتشر کند و به نقد بگذارد تا بتوانیم به تصویر تازهتری از نظریه رضاقلی در حوزه توسعه ایران دست یابیم. ما در «پویش فکری توسعه»، یک دور گفتوگو را به استخراج «روایت والا از مساله توسعه نیافتگی ایران» اختصاص داده ایم، اما چون روایت استخراجی متکی به نوشته های پیشین ایشان است تصویری که در آن روایت به دست داده ایم همچنان یک تصویر قدیمی از اندیشه های حضرت والاست. به گمان من رضاقلی را باید از نو استخراج کرد. او اکنون با اِشرافی که به تاریخ ایران دارد و با عمقی که در مطالعه جامعه شناسی اقتصادی و اقتصاد نهادی یافته است حرفهای بسیاری برای توسعه ایران خواهد داشت که شایسته است برای آن وقت وانرژی ویژه ای بگذارد و بر ماست که بکوشیم سامانی برای استخراج این اندیشه ها برقرار کنیم. اگر ایشان موافقت داشته باشند دوستان «پویش فکری توسعه» آماده اند تا این کار مهم را بر عهده بگیرند.
از «مجله بخارا» و سردبیر فرهنگدوست و فرهیخته آن سپاسگزاریم که در این روزهای بخارآلود که همه چیز در آن گم میشود و به فراموشی میرود، «شبهای بخارا» را روشن نگاهداشته است تا چهرهها و ستارههای این دیار در غربت خویش غروب نکنند و سرمایهها نمادین ما بیش از این از دست نروند.
محسن رِنانی / ۲۳ فروردین ۱۳۹۷