1️⃣ فرض کنید در یک اقتصاد 10 بانک وجود دارد. حال هر 10 بانک در یک روز یک مبلغ مشخص مثلا یک میلیارد تومان وام می دهند. مبالغ این وام ها به حساب های سپرده مشتریان واریز می شود و مشتریان بلافاصله مبالغ دریافتی را به حساب دیگری نزد بانک مجاور انتقال می دهند. در این حالت حجم پول در اقتصاد معادل ده میلیارد تومان (10 * یک میلیارد) افزایش می یابد. اما از آنجا که دریافت و پرداخت همه بانک ها یکی است پس خالص دریافت ها و پرداخت ها صفر بوده و نیازی به تزریق پایه پولی در بازار بین بانکی نیست. پس در این حالت نظام بانکی بدون کوچکترین نیازی به دخالت بانک مرکزی خلق پول کرده و چرخ های اقتصاد را به گردش درمی آورد. (ضریب فزاینده: بی نهایت)
2️⃣ حال فرض کنید همه آن ده میلیارد تومان وام را تنها یک بانک ایجاد کند و مبالغ حاصل سپرده شده و انتقال یابد. در این حالت به میزان ده میلیارد تومان نقدینگی خلق شده، پایه پولی برای تسویه بین بانکی نیاز خواهد بود. در این حالت رابطه بین خلق پول نظام بانکی (نقدینگی) و خلق پول بانک مرکزی (پایه پولی) یک به یک است. (ضریب فزاینده: واحد)
3️⃣ حالت دو را مفروض بگیرید اما این بار بانک مرکزی به بهانه کنترل تورم از خلق پایه پولی اجتناب می ورزد. واکنش مدیریت بانکی که ده میلیارد تومان تسهیلات ایجاد کرده چیست؟ بله درست حدس زدید مدیر بانک برای جلوگیری از ورشکستگی می بایست از خروج منابع جلوگیری کند. پس نرخ سود سپرده ها تا حد مورد درخواست سپرده گذار بالا می رود. این سود موهومی بوده و از هیچ به وجود آمده است. پس علی رغم کنترل پایه پولی، نقدینگی رو به فزونی خواهد گذاشت. ضمنا افزایش نرخ سود در جامعه موجب بروز رکود و افزایش نمایی معوقات می شود. معوقات فرآیند بازگشت وام های پیشین را مختل می سازد. در این اقتصاد خلق پول داریم ولی از حذف پول خبری نیست. پس از دو محل (1) سود موهومی به سپرده ها (2) اختلال در حذف پول (افزایش معوقات بانکی)، نقدینگی مرتبا افزایش می یابد.
? درونزایی پول به این معنا نیست که شبکه بانک های تجاری بدون توجه به حجم ذخایر خود نزد بانک مرکزی (پایه پولی) نقدینگی به وجود می آورند. هم چنین بدین معنی نیست که افزایش پایه پولی تورم زا نیست یا به ابرتورم منجر نمی شود. و نیز بدین معنی نیست که سیاست گذاری پولی بی تاثیر است.
? درونزایی پول بدین معنی است که رابطه میان پایه پولی و حجم پول در جامعه (نقدینگی) یک رابطه مبهم است که کاملا وابسته به شرایط است. چه بسا رشد پایه پولی رشد نقدینگی را افزایش دهد و کاهش رشد پایه پولی پس از آن نیز به رشد نقدینگی منتهی شود. درونزایی پول یعنی ساده انگاری در سیاست گذاری پولی خسارت بار است. در شرایط عادی که رشد اقتصاد درنبود معضل هماهنگی اتفاق می افتد (حالت 1)، شبکه بانکی قادر است با دخالت حداقلی سیاست گذار پولی نقدینگی مورد نیاز اقتصاد را فراهم کند. در شرایط معضل هماهنگی (حالت 2) که رکود حکم فرماست اقدامات مستقل بانک ها قمار بزرگی است چرا که به میزان خلق پول نیاز به تزریق منابع به بازار بین بانکی هست و در صورت کمبود، بانک به سمت اعسار می رود. در این شرایط ابتکار عمل بانک مرکزی در تزریق پایه پولی در صورت نبود هماهنگی ابتر خواهد ماند. پس سیاست گذاری پولی که در شرایط عادی کاملا موثر است بی فایده می شود. چاره این است که تزریق مستقیم به بازار بین بانکی در ازای خرید دارایی های ریسکی در بخش واقعی صورت گیرد. یعنی معادل تزریق پایه پولی، نقدینگی ایجاد می شود. به این نوع دخالت قوی و موثر بانک مرکزی در اقتصاد «تسهیل کمی» یا «تسهیل کیفی» گفته می شود. در امریکای 2014-2008 در ازای رشد 4 برابری پایه پولی نقدینگی 50 درصد افزایش یافت تا اقتصاد از رکود به در آمد.
? حالت 3 وضعیت ایران در سالهای 1393-1396 بوده است. اگر سیاست گذاری پولی در آن زمان اقدام به تزریق پایه پولی می کرد نرخ بازار بین بانکی کاهش می یافت. پس بانک ها لزومی به حبس سپرده ها نمی دیدند و نرخ بهره واقعی افزایش نمی یافت. پس اقتصاد به رکود نمی رفت و بحران معوقات و اعسار، کشور را فرا نمی گرفت. پس در آن شرایط تزریق پایه پولی موجب کاهش رشد نقدینگی می شد نه افزایش آن. اگر پول برونزا تعیین می شد کاهش رشد پایه پولی از سرعت رشد نقدینگی می کاست!
? درس امروز این است که رابطه پایه پولی و نقدینگی رابطه ای کژدار و مریز و غیر خطی است. سیاست گذاران پولی به تجربه دریافتند که هدفگذاری حجم پول برای کنترل تورم بی فایده و چه بسا زیان بار است (مثال ایران). در مقابل، هدف گذاری نرخ سود و توجه ویژه به نرخ بازار بین بانکی و رابطه آن با نرخ های بهره کوتاه مدت و بلندمدت نتایج درخشانی در بر داشته است (مثال آمریکای پس از بحران مالی).
? تاجری را در نظر بگیرید که برای تامین مواد اولیه از چک به عنوان "ابزار پرداخت" در آینده و نیز "تضمین" استفاده می کند. هر برگ چک این تاجر بر حجم اعتبارات او و نیز حجم اعتبارات کل جامعه می افزاید. در یک کلام چک های تاجر "سند بدهی" یا IOU: I OWE YOU است. لازم به ذکر است که همه پول ها اعتبارند ولی همه اعتبارات پول نیستند. حال ممکن است این اعتبار جدید پول باشد یا نباشد. باید دید آیا برای پذیرنده چک حفظ ارزش می کند یا خیر؟ باید دید آیا چک مبادله پذیر (Negotiable) هست یا نه؟
? هر برگ چک این تاجر در بازار دست به دست می شود؛ بنابراین "وسیله مبادله" است. برخی افراد چکهای این تاجر را تا سررسید در گاوصندوق خود نگه می دارند؛ بنابراین "ابزار حفظ ارزش" است. پس با کشیدن هر برگه چک، این تاجر اقدام به "خلق پول" کرده است. در این ارتباط باید بدانیم که:
1️⃣ خلق پول از طریق چک توسط این تاجر موضوع عجیب و پیچیده ای نیست. همین که فردی از حسن اعتبار برخوردار باشد و فعالان اقتصادی بپذیرند که چک بی محل نمی کشد برای اعطای امتیاز خلق پول (دسته چک) به او کافی است.
2️⃣ خلق پول توسط تاجر (چک) یک امتیاز برای وی محسوب می شود که فرآیند تجارت را تسهیل می کند. اما داشتن دسته چک به هیچ وجه به معنای "خلق ثروت" نیست. اینکه از هیچ با کشیدن یک قلم بر کاغذ پول خلق می شود درست است اما لزوما به معنای پولدار شدن فرد نیست بلکه به معنای انباشت مطالبات تاجر است.
3️⃣ اصولا خلق پول در اقتصاد بعید است مشکلی ایجاد کند به شرط آنکه "محو پول" هم به سهولت امکان پذیر باشد. در مثال ما، فعالان اقتصادی به امید اینکه چک های تاجر در موعد مقرر پاس می شود این چک ها را پذیرفته و میان خود مبادله می کنند. پس تاجر به پشتوانه دارایی نقد خود که در حساب بانکی اش قرار دارد ( یا خواهد داشت) می تواند اقدام به خلق پول کند. در سررسید که چک به عنوان "دستور پرداخت" به بانک ارائه می شود چنانچه وجه لازم در حساب تاجر باشد چک مذکور باطل شده و وجه چک پرداخت می شود. پس امید به "محو پول" است که خلق پول را ممکن و پول را جهان روا می کند.
4️⃣ اگر چک تاجر پاس نشده و برگشت بخورد بر حجم "معوقات" جامعه افزوده می شود. مجموعه "چک های برگشتی میزان الحراره سلامت تجاری جامعه است. با انباشت چک های برگشتی این مزیت بی بدیل دنیای تجارت بی اعتبار شده و از گردونه خارج می شود.
5️⃣ همانگونه که تاجر به پشتوانه حساب خود نزد بانک "خلق پول" می کند، بانک های تجاری نیز به پشتوانه حساب خود نزد بانک مرکزی (ذخایر، سپرده قانونی، سپرده مازاد، بازار بین بانکی) اقدام به خلق پول (پرداخت سود به سپرده ها، اعطای تسهیلات، پرداخت حقوق و دستمزد) می کنند. خلق پول توسط بانک ها پدیده عجیب و مزیت خاصی برای بانک نیست به شرط آنکه بانک در حساب خود نزد بانک مرکزی ذخایر کافی برای جبران تعهدات داشته باشد.
6️⃣ در صورت افزایش معوقات بانکی یا پرداخت سودهای موهومی به سپرده گذاران و سهامداران، بانک چاره ای ندارد مگر آنکه از حساب خود نزد بانک مرکزی "اضافه برداشت" داشته باشد. پس دیر یا زود این بانک محتاج یاری بانک مرکزی می گردد. تفاوت میان خلق پول توسط تاجر و خلق پول توسط شبکه بانکی در این است که در صورت برگشت خوردن چک، تاجر مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد. در حالی که اگر حجم معوقات واضافه برداشت های یک بانک افزایش یابد بانک مرکزی چاره ای ندارد به جز آنکه در حالت "انفعال" به خواسته های بانک تجاری تن دهد. در اینجاست که نقش ناظر بانکی و ضرورت رعایت "مقررات کفایت سرمایه" پر رنگ می شود. بدون نظارت موشکافانه و سخت گیرانه بانک مرکزی، ونزوئلایی شدن اقتصاد یک کشور دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
? درس امروز این است که خلق پول به معنای خلق ثروت نیست و آنچه اهمیت ویژه دارد این است که خلق پول بر مبنای واقعیات بخش حقیقی اقتصاد صورت گیرد و گر نه صدور چک بی محل یا اعطای تسهیلات مرتبط یا پرداخت سودهای موهومی یا ایجاد دارایی های موهومی همگی از مصادیق کلاهبرداری است. پس وای بر کشوری که ناظر بانکی از میان بانکداران تجاری انتخاب شود.
? و اما نکته ویژه اینکه خالق پول های بانک مرکزی و نظام بانکی ناشناس می ماند در حالی که پدیدآورنده چک مشخص است. بنابراین شما نمی دانید که پولی که امروز در جیب شماست حاصل احسان محسن نوربخش بوده یا همت عبدالناصر همتی یا اینکه پول در حساب بانکی شما را عقیلی ایجاد کرده یا انصاری. اما چکی که در دستان شماست نام دار است. این مزیت بزرگ خلق پول توسط چک نسبت به خلق پول بانکی را دست کم نگیرید. سیاست های اخیر بانک مرکزی در تضعیف جایگاه حقوقی چک محل سوال است و نیز قانون جدید چک که از سوی برخی جوانان مستعد و وطن دوست تهیه شده شایان تقدیر است. دست مریزاد.
https://t.me/Neekgoftaar