جواد صالحیاصفهانی میگوید: پایین نگه داشتن تورم به زور پول نفت یا بازگشت درآمدهای فریزشده ایران از خارج، مثل فشردن فنری است که دولت با برگشتن تحریمها مجبور میَشود دستش را از روی آن بردارد. اما من بازگشت تورم را به معنای اشتباه بودن سیاست کلی آقای روحانی نمیدانم، چون مشکلات با انتخاب آقای ترامپ و خروج آمریکا از برجام رخ داد که نوعی بدشانسی بود.
جواد صالحیاصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک آمریکا، میگوید: «افزایش نابرابری از ابتدای آغاز به کار آقای روحانی شروع شد. یک علت آن همان کاهش قدرت خرید یارانهها بود، که ایشان به علت مخالفتی که با پرداخت یارانهها داشت، حاضر به افزایش آنها نشد و در نتیجه نابرابری یا ضریب جینی بالا رفت. دلیل دوم آن هم بعد از برجام ورود ارز جدید به سیستم بود، که مثل پول نفت از بالا به پایین سرازیر شد و وقتی آمد به پایین برسد، برجام به هم خورد و بهجای ورود، خروج ارز شروع شد.» او در عین حال با بیان این نکته که رشد یک یا دو رقم اعشار در جینی نباید با ازدیاد شکاف طبقاتی اشتباه گرفته شود، میگوید: «نمیتوان گفت فاصله طبقاتی با دادن یارانه به فقیران کم شده است چراکه طبقهای که فرد به آن تعلق دارد با گرفتن یارانه تغییر نمیکند، بلکه فاصله طبقاتی با دسترسی بهتر به امکانات آموزشی و بهداشتی و این موارد تغییر میکند. تصمیماتی مثل دادن یارانههای نقدی میتواند توزیع درآمدها و جینی را تغییر دهد اما این تغییرات در درازمدت چندان مهم و اثرگذار نیست.»
بر اساس آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار ایران، در سالهای اخیر مقداری به ضریب جینی اضافه شده است. افزایش نابرابری عمدتاً ناشی از کدام سیاستها و تصمیمات دولت است؟
آمارهای بانک مرکزی برای درک تغییرات نابرابری در ایران مبنای خوبی نیست چون فقط از خانوارهای شهری نمونهگیری میکنند و تفاوتهای شهر و روستا در این آمار منعکس نمیشود. از این نظر آمارهای مرکز آمار ایران جامعتر است. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران در سال 1396 نسبت به سال 1395 کمتر از یکصدم به ضریب جینی اضافه شده است. درباره سوال شما، ابتدا باید این نکته را ذکر کنم که نابرابری با سیاستهای یکی دو سال یک دولت چندان تغییری نمیکند و مبنای اصلی آن متغیرهایی است که در طول زمان تغییر میکنند. یکی از این متغیرها توزیع مهارتها و توزیع تحصیلات افراد است و دیگری توزیع موقعیت خانوارهایی که افراد در آنها بزرگ شدهاند. تفاوت طبقاتی ناشی از تفاوتهایی است که در توزیع یارانه یا تغییرات پاداش به آموزش دیده میَشود. واقعیت این است که دولت نمیتواند توزیع خاصی از آموزش را که در جامعه وجود دارد، یکساله یا پنجساله تغییر دهد که فاصله طبقاتی تغییر کند، اما این امکان هست که در بازار کار پاداشی که به میزان آموزش و مهارتها داده میشود تغییر کند و این روی توزیع درآمد اثر میگذارد و در ضریب جینی دیده میشود. تغییراتی که ما در حال حاضر در ضریب جینی میبینیم جزئی است. ضریب جینی ایران در طول دو دهه اخیر عمدتاً بالای 40 /0 بوده است. تنها زمانی جینی به زیر 40 /0 رسید که دولت آقای احمدینژاد با اجرای هدفمندی یارانهها، یارانه نقدی زیادی را به طور یکسان تقسیم کرد که چون مقدار آن نسبت به درآمد خانوادههای کمدرآمد زیاد بود، توزیع درآمدها را بهبود داد و ضریب جینی را به کمتر از 40 /0 و حدود 36 /0 و 37 /0 رساند. اما بعد از مدتی به علت تورم اهمیت این یارانهها در درآمد خانوارها کم شد و در نتیجه ضریب جینی به همان 40 /0که قبلاً بود رسید. تقریباً در پنج سال اخیر که تورم افزایش داشته ولی هیچ تغییری در مقدار اسمی یارانه رخ نداده و ضریب جینی در حال افزایش بوده است. به ویژه با توجه به اینکه آقای روحانی با این نوع یارانه مخالف بود، سعی کرد تا این یارانهها را بردارد یا به آن اضافه نکند و این بر افزایش جینی تاثیرگذار بوده است. آمار بودجه نشان میدهد که در زمان رشد اقتصادی درآمد دهکهای بالاتر سریعتر افزایش پیدا میکند و درآمد دهکهای پایین کندتر. سال 1395 نیز که ضریب جینی بیشتر شد، اقتصاد در حال رشد بود اما بخشهایی مثل بخش ساختمان که بیشتر افراد با تحصیلات کمتر را استخدام میکنند در حال رکود بودند. اینکه پاداش به تحصیلات بالاتر افزایش یابد ولی درآمد افراد با تحصیلات کمتر رشد نکند، خود نابرابری را زیاد میکند و باعث تغییر در جینی میشود. یک نکته جنبی را هم اینجا مطرح کنم. رشد یک یا دو رقم اعشار در جینی را نباید با ازدیاد شکاف طبقاتی اشتباه کرد. فاصله طبقاتی بیشتر به تفاوتها در فرصتها و کیفیت خانواده و محلهای که فرد در آن بزرگ میشود ربط دارد تا به درآمد. افرادی که در خانوادههای کمسواد و کمبضاعت بزرگ میشوند و ساکن روستاها و شهرهای کوچکی هستند که کمبود امکانات عمومی آموزشی و بهداشتی دارند، مشکل طبقاتی دارند که با ازدیاد درآمد یکی دو سال، مثلاً با اعطای یارانه از بین نمیرود، هر چند که افزایش درآمد آنها ضریب جینی را کاهش دهد. فاصله طبقاتی بیشتر در رابطه با نابرابری فرصت است تا ضریب جینی. نمیتوان گفت فاصله طبقاتی با دادن یارانه به فقیران کم شده است چراکه طبقهای که فرد به آن تعلق دارد با گرفتن یارانه تغییر نمیکند، بلکه فاصله طبقاتی با دسترسی بهتر به امکانات آموزشی و بهداشتی و... تغییر میکند. تصمیماتی مثل دادن یارانههای نقدی میتواند توزیع درآمدها و جینی را تغییر دهد اما این تغییرات در درازمدت چندان مهم و اثرگذار نیست.
منتقدان دولت میگویند در دولت احمدینژاد اعطای یارانه نقدی، ساخت مسکن مهر و اعطای وامهای خوداشتغالی باعث کاهش نابرابری در سالهای 89 و 90 شده بود، اما با بیتوجهی دولت روحانی به این سیاستها، شکاف درآمدی دوباره زیاد شده است. به نظر شما کدام سیاستهای دولت فعلی نابرابری در توزیع درآمدها را تغییر داده است؟
در این سالها نابرابری پایین آمده اما این بیشتر در ارتباط با یارانه نقدی است. ما شواهد خوبی نداریم که نشان دهند مسکن مهر یا وامهای زودبازده توزیع درآمد را بهبود داده یا فاصله طبقاتی را کمتر کرده است. موضوع یارانه نقدی متفاوت است چون ما با آمار خانوار کار میکنیم و دقیقاً میبینیم که وقتی هر ماه به هر فرد از یک خانواده چهارنفره که درآمدشان 200 هزار تومان در ماه بوده 45 هزار تومان میدهید درآمد این خانواده دو برابر میشود و شکی نیست که توزیع درآمد بهبود مییابد. ولی ما نمیدانیم مسکن مهر یا وامهای زودبازده به چه کسانی و با چه شرایطی داده شده و از آنها چه استفادهای شده است چون درباره آنها آماری نداریم یا حداقل من مطالعهای ندیدهام. این اشکال این طرحها بوده که بدون توجه به بنیان علمی و آماری انجام شدهاند. البته در سطح تئوری میتوان گفت طرحهای پایهای که وضع مسکن افراد کمبضاعت را بهتر میکند، در بهبود توزیع درآمد در آینده موثر خواهد بود چراکه ایجاد مسکن برای این افراد به کیفیت زندگی آنها و بهبود درآمد نسل بعد کمک میکند، ولی ما چیزی درباره تاثیر مسکن مهر نمیدانیم چون اطلاعات آماری از آن نداریم.
کاهش درآمدهای نفتی و کاهش رشد اقتصادی چه تاثیری بر ضریب جینی گذاشته است؟
تجربه ایران درباره رشد اقتصادی و توزیع درآمد این طور است که در سالهای رکود اقتصادی توزیع درآمد بهتر میشود، اما این موضوع مایه خرسندی نیست چون ناشی از افت شدید درآمد دهکهای خیلی بالاست نه حاصل افزایش درآمد دهکهای پایین. این هم یکی از معایب ضریب جینی است که در چنین مواردی انسان را به اشتباه میاندازد. تجربه من از بررسی آمارهای ایران نشان میدهد که تقریباً هر بار قیمت نفت بالا رفته و اقتصاد رشد کرده، توزیع درآمد بدتر شده است. وقتی درآمد نفت بالا میرود و رشد اقتصادی ایجاد میشود، دهکهای بالا زودتر و بیشتر استفاده میکنند. در سالهای رکود نیز احتمال افت درآمد دهکهای بالا بیشتر از دهکهای پایین است چون درآمدهای آنها به درآمد نفت و هزینههای جاری و عمرانی دولت وابستهتر است. همینطور نسبت به تحریمها هم ضربهپذیرتر است. البته در نهایت رکود اقتصادی بر دهکهای پایین هم تاثیر دارد چون باعث کاهش اشتغال و کاهش درآمد این دهکها میشود. ضمن اینکه اگر 10 درصد از درآمد یک فرد بسیار ثروتمند را کم کنیم فشار زیادی به او وارد نمیشود ولی اگر 10 درصد از درآمد یک فرد فقیر کم کنیم، فشار شدیدی به او وارد میشود. بنابراین ممکن است در دوران رکود ضریب جینی بهبود یابد، ولی فشاری که به خانوارهای دهکهای پایین درآمدی وارد میشود به مراتب بیشتر از دهکهای بالا خواهد بود.
چرا دولت آقای روحانی که تمام توان خود را بر مهار نرخ تورم متمرکز کرده بود، هم در این امر شکست خورد و هم گرفتار افزایش نابرابری در توزیع درآمدها شد؟
افزایش نابرابری از ابتدای آغاز به کار آقای روحانی شروع شد. یک علت آن همان کاهش قدرت خرید یارانهها بود، که ایشان به علت مخالفتی که با پرداخت یارانهها داشت، حاضر به افزایش آنها نشد و در نتیجه نابرابری یا ضریب جینی بالا رفت. دلیل دوم آن هم بعد از برجام ورود ارز جدید به سیستم بود که مثل پول نفت از بالا به پایین سرازیر شد و وقتی آمد به پایین برسد، برجام به هم خورد و بهجای ورود، خروج ارز شروع شد. افزایش تورم در دولت آقای روحانی با شکست برجام شروع و به از بین رفتن برنامه کلی ایشان منجر شد. هدف این برنامه این بود که با تعامل با دنیای خارج و بازارهای جهانی و جذب سرمایه خارجی ایجاد اشتغال کند. بعد از انتخاب شدن آقای ترامپ و خروج آمریکا از برجام این برنامه ایشان بینتیجه ماند. آن برنامه هم این بود که نرخ ریال به دلار را برای چند سال ثابت نگه داشت تا سرمایهگذاران ترغیب شوند پولشان را به ایران بیاورند به این امید که وقتی سود حاصل را بیرون میبرند، نرخ ریال خیلی فرق نکرده باشد و بتوانند سودی را که از طریق سپردهگذاری بانکی یا سرمایهگذاری در ایران کسب کردهاند به دلار تبدیل کنند. البته این سیاستی که ایشان اتخاذ کرده بود در ایران جدید یا عجیب نیست. درواقع تقریباً همه دولتها همین کار را میکنند؛ یعنی وقتی پولی به دست میآورند سعی میکنند نرخ تبدیل ریال به ارزهای خارجی را ثابت نگه دارند در عین اینکه در کشور تورم هست. در نهایت این فشار تورمی خاموش با ضربههایی مثل افت قیمت نفت یا خروج آمریکا از برجام یا بازگشت تحریمها ناگهان بیدار میشود. بیدار شدن این تورم کاملاً قابل پیشبینی است چون پایین نگه داشتن تورم به زور پول نفت یا بازگشت درآمدهای فریزشده ایران از خارج، مثل فشردن فنری است که دولت با برگشتن تحریمها مجبور میَشود دستش را از روی آن بردارد. اما من بازگشت تورم را به معنای اشتباه بودن سیاست کلی آقای روحانی نمیدانم، چون مشکلات با انتخاب آقای ترامپ و خروج آمریکا از برجام رخ داد که نوعی بدشانسی بود. برنامه آقای روحانی در درازمدت میتوانست موفق شود چراکه دسترسی به سرمایه و تکنولوژی خارجی و برقراری ارتباط با جهان برای صادرات غیرنفتی کارهایی است که باید انجام میشد تا بتوانیم برای این سه میلیون بیکاری که اکثراً جوان و تحصیلکرده هم هستند، کار ایجاد کنیم. در این صورت میتوانستیم و در آن صورت در طول چندین سال بعد شاهد کاهش فاصله طبقاتی و بهبود توزیع درآمد میبودیم، اما متاسفانه این امر محقق نشد.
در شرایط فعلی افزایش دستمزدها و اعمال سیاستهایی مثل توزیع سبد کالا و کوپن الکترونیک چقدر میتواند در کاهش فشار بر طبقات فقیر موثر باشد؟ آیا ممکن است این سیاستها خود به عواملی برای تشدید تورم و فشار بر طبقات فقیر منتهی شوند؟
در این مورد باید دو مطلب را از هم جدا کرد. موضوع اول حمایتهای اجتماعی برای خانوادههای ضربهپذیر به عنوان یکی از وظایف دولت است. باید به نحوی از افرادی که تحت تاثیر سیاستهای داخلی و خارجی دچار مشکل شدهاند حمایت کرد در غیر این صورت ممکن است زندگی این افراد و نسل بعد از آنها مختل شود. افزایش سهبرابری درآمد یا یارانه افراد تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد از برنامههای آقای روحانی بود که من آمار دقیقی از تحقق آن ندارم، ولی فکر میکنم اعمال چنین برنامههایی بهویژه با توجه به وضعیت فعلی، ضروری است. موضوع دوم مساله دستمزدهاست. در این زمینه متاسفانه باید اذعان کرد دولت نمیتواند از افت واقعی دستمزدها جلوگیری کند. علت این است که این فشار اقتصادی که از خارج آمده لزوماً اقتصاد ایران را شاید تا 10 درصد کوچک میکند و هیچ راهی وجود ندارد که ما بتوانیم در کوتاهمدت خود را کاملاً در مقابل ضربه ناشی از شرایط جدید و تحریمها بیمه کنیم. در یک یا دو سال آینده هدف باید مدیریت این کاهش و جلوگیری از بیعدالتی در افت سطح زندگی گروههای مختلف باشد. بعد میتوان با سیاستهای خوب به شرایط قبلی برگشت. اما نکته مهم این است که اگر دولت بخواهد در این یکی دو سال از این افت غیرقابل اجتناب جلوگیری کند، حتماً کار را بدتر خواهد کرد. اگر بگویند فرضاً تورم امسال 50 درصد است و همه حقوقها را 50 درصد افزایش دهند، سیاستی مشابه دون کیشوت در مقابله با چرخش آسیابهای بادی است. چراکه چنین افزایش مزدی خود یک شوک جدید وارد میکند. یعنی اگر دلار با شوک فعلی به 14 هزار تومان رسیده باشد، در صورتی که همه حقوقها را 50 درصد افزایش دهیم، مجدداً دلار بالا میرود و این به یک نوع راه بیانتها تبدیل میشود که ممکن است کشور ما را به ونزوئلا تبدیل کند. در حال حاضر در جامعه ما برای کنار آمدن با این شوک به صورتی که شوک بزرگتری به ما وارد نشود، همفکری وجود ندارد. دعواهای درونی بر سر مسائل اصلی مثل اینکه سیاست اقتصادی درباره بازارهای جهانی چه باشد، سیاست اقتصادی داخلی چه باشد در ایران بسیار تند شده است حتی در میان اقتصاددانان. من میشنوم و میخوانم که بعضی اقتصاددانان میگویند باید نرخ بهره را پایین بیاوریم، یا باید نرخ دلار را کاهش دهیم. در ایران در این موارد خیلی اختلاف سلیقه هست، در حالی که در علم اقتصاد درباره این امور این همه اختلاف سلیقه نداریم. مساله دیگری که برای من به یک نگرانی دائمی تبدیل شده این است که ما مهمترین منبع ثروت خود یعنی نفت و گاز را در داخل کشور به بدترین نحو توزیع میکنیم. توزیع بنزین و گاز بسیار ارزان باعث شده ما نتوانیم توزیع درآمد را به کمک ثروت ملی یک مقدار بهبود بدهیم. در ابتدای صحبتهایم گفتم که توزیع درآمد، توزیع آموزش و شرایط خانواده در فاصله طبقاتی تعیینکننده است. باید این را هم اضافه کنم که چون ما یک کشور نفتخیز هستیم، شیوه توزیع درآمد نفتی نیز در این زمینه بسیار موثر است. من فکر میکنم به اندازه کافی به این مساله توجه نشده است. یارانه نقدی نیز با یارانه ناعادلانه انرژی ارتباط مستقیم دارد چراکه دولت نمیتواند بدون برگرداندن مقداری از درآمد حاصل از بالا بردن بهای حاملهای انرژی به مردم عادی، قیمت این حاملها را افزایش دهد و یارانه انرژی را از بین ببرد. به نظر من این درسی بود که آقای روحانی از واقعیتهای ایران نگرفت. ایشان تصور کرد که میتواند همزمان یارانه نقدی را از بین ببرد و قیمت حاملهای انرژی را در سطحی عادلانه نگه دارد ولی در این مورد شکست خورد. گواه این شکست هم این است که فکر میکنم الان قیمت بنزین در ایران بعد از ونزوئلا از همه دنیا پایینتر است و اکثر این بنزین را هم دهکهای بالا استفاده میکنند. این وضعیت درباره سایر حاملهای انرژی نیز کم و بیش صادق است. باید جامعه و همه دولتها متوجه این باشند که اگر قیمت این ثروت ملی را که در حال حاضر ناعادلانه توزیع میشود، به سطح بینالمللی بالا ببرید، طبقات پایین متضرر میشوند و به همین دلیل و اگر به مردم یارانه نقدی نپردازید نمیتوانید این افزایش قیمت را اعمال کنید. چون در سالهای اخیر ارتباط میان این دو موضوع را ندیدهاند، امروز ما در مقایسه با زمانی که در سالهای 90 و 91 شوک تحریمها به ایران وارد شد، در شرایط بسیار دشوارتری قرار داریم. در آن دوره دولت به خاطر یارانه نقدی حداقل توانست تقاضا برای بنزین را مقداری پایین بیاورد و در عین حال با همین یارانهها یک نوع سیستم حمایتی هم برای طبقات پایین ایجاد کرده بود، ولی الان که دوباره شوک تحریمها وارد شده چنین حمایتی نیست چون یارانه نقدی که پرداخت میشد، تقریباً هیچ شده است. قیمت بنزین هم از همیشه پایینتر است.
منبع: تجارت فردا