تنظیم رفتار بر مبنای پیشبینی رفتار رقبا و دشمنان و دوستان، پایه و اساس "نظریه بازی" است. مثال معروفش دستگیری دو نفر مرتبط به هم، به اتهام جرمی واحد است. جداگانه بازجویی میشوند. اگر هر دو انکار کنند، حداقل مجازات برای هر دو، اگر یکی اعتراف و دیگری انکار کند، حدکثر مجازات برای فرد منکر و حداقل مجازات برای دومی، اگر هر دو اعتراف کنند مجازاتی بیشتر از گزینه اول، برایشان صادر خواهد شد. پیشبینی رفتار دیگری، تعیینکننده رفتار خود و میزان مجازات است.
یکی از امیدها، از نظر برخی، برای رفع تحریمهای اخیر آمریکا و بازگشت به برجام، برنده شدن کاندید حزب دموکرات در انتخابات دو سال آینده آمریکاست. این امید موجب شکلگیری رفتاری با انعطاف کم در برخورد با شرایط نوین میشود.
اگر چنین اتّفاقی در آینده رخ ندهد و ترامپ دوباره انتخاب شود، در اینصورت امید شکلگرفته، نقش بر آب میشود و فرصتی برای بازنگری در سیاستها باقی نخواهد بود.
اگر در چارچوب گزینه مطلوبتر، کاندید دموکراتها برنده شود. در اینصورت دو سناریو پیشرو خواهد بود: اوّل، ناتوانی این حزب در بازگرداندن برجام بخصوص بخاطر لابی اسرائیل؛ دوم، توانایی این حزب در پیشبرد این پروژه، البتّه نه در زمانی کوتاه. در زمانی بلند که ممکن است ماهها طول بکشد، همانطور که با روی کار امدن دولت ترامپ، خروج از برجام دو سال طول کشید.
بنابراین، اگر امید مذکور، وزن مهمی در ارزیابی از تحولات آینده مربوط به رفع تحریمها داشته باشد، درگیر خطای در محاسبات استراتژیک است. چون حتی در بهترین حالت (انتخاب کاندید دموکراتها و تلاش برای بازگرداندن برجام)، حداقل چهارسال باید به انتظار نشست که ممکن است اقتصاد و اجتماع توان تحمل چنین زمانی را نداشته باشد.
اقتصاد ایران، یکبار در زمان جنگ آسیب جدی دید. طی سالهای بعد، در پرتو درآمدهای ارزی نفتی، امکانی فراهم شد تا کمر اقتصاد، کمی راست شود. با درگیر شدن دوباره در شرایط جنگی یا شبه جنگی بلندمدت، کمر راست کردن، سختتر از گذشته خواهد بود.
چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست، وقوع خطای جزیی در محاسبات استراتژیک، پیش میآید. برای مثال، در بازار انحصار چند جانبه، تصمیمات هر بنگاهی تحت تأثیر تصمیمات بنگاههای دیگر هم هست. معمولا هر بنگاهی از خود میپرسد اگر آنها دست به این نوآوری بزنند، من چه باید بکنم تا بازار را از دست ندهم؟ شرط لازم اتخاذ سیاست درست، پیشبینی درست یا کم و بیش درست رفتار رقباست. احتمال وقوع درصدی خطا در این پیشبینی برای همه وجود دارد که موجب قرار نگرفتن بازار در تعادل میشود. این درصد کم، تأثیری قابل توجه بر جابهجایی در جایگاهها، حداقل در کوتاهمدت، ندارد. امّا، اگر میزان خطا در حد بالایی باشد، پیامدش باختن قافیه به رقبایی است که خطای کمتری دارند؛بههمین صورت، اگر خطایی کوچک پشت سر هم تکرار شود پیامدش مشابه است.
در عرصه سیاست نیز چنین است. برای مثال، وقتی ترکیه در سال ۲۰۱۵، جت جنگنده روسیه را سرنگون کرد، دچار خطای در محاسبات استراتژیک شد. دولتمردان این کشور، واکنش شدید روسیه و پوتین را احتمالاً نمیدیدند. واکنشی که در نهایت موجب عذرخواهی رسمی ترکیه و بعدا همراهی این کشور با روسیه در امور منطقه شد. هزینه این خطا در همین حد بود. اگر ترکیه بار دیگر جنگدهای را سرنگون کند، با این حساب و کتاب که در نهایت تنش با یک عذرخواهی رسمی و دادن چند امتیاز حل میشود، به احتمال زیاد با واکنش تمام عیار نطامی هوایی روسیه مواجه میشود. اگر در سال ۲۰۱۵، به جای یک جنگنده، همزمان چند جنگنده را سرنگون میکرد، احتمالاً با همین واکنش روسیه مواجه میشد. یعنی یک خطای بزرگتر، یا تکرار یک خطای کوچکتر، میتواند هزینههای جدی در پی داشته باشد.
در نمونه اخیرتر، عربستان با قتل فجیع جمال خاشقچی، دچار خطای در محاسبات استراتژیک شد. هزینه این خطا، رسوایی عالمگیر و به هم خوردن نسبی برنامه داووس عربی این کشور بود. اگر چنین اتّفاقی دوباره رخ دهد، مشروعیت سیستم، در سطح جهانی و ملی چنان تضعیف میشود که اعمال حاکمیت آن را با چالش جدی مواجه میکند.
قدیمیتر از این، میتوان به اشتباه محرز صدام حسین در حمله به کویت و اشغال آن اشاره کرد که برخلاف پیشبینی صدام، با واکنش شدید نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا مواجه شد که فرجامش سقوط حکومت صدام و فروپاشی عراق بود.
امّا، چگونه میتوان چنین خطایی را حداقل کرد؟ رجوع به طیفی از کارشناسان و تحلیلگران با دیدگاههای مختلف، در چارچوب رویکردهای آیندهپژوهی، از جمله طوفان مغزی، راهکار اساسی است. یعنی در پرتو مشارکت اجتماعی حداکثری، امکان حداقلسازی خطای در محاسبات استراتژیک وجود دارد.
https://t.me/alidinee