چندی پیش و با اوج گرفتن بحران شوک افزایش نرخ ارز، مقاله ای با عنوان « «آدرسهای غلط و مسئولیت گریزیهای رندانه؛ نگاهی به نقش شوک درمانی در بحران سازی نقدینگی» از سوی دکتر عباس شاکری منتشر شد. دکتر مسعود نیلی اوایل هفته گذشته در واکنش، مقاله دیگری (پاسخ نیلی به مقاله انتقادی عباس شاکری) را منتشر کرد.
دکتر فرشاد مؤمنی، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که با موضوع «واکاوی یک دیالوگ مکتوب بین دکتر شاکری و دکتر نیلی» در نشست های هفتگی مؤسسه دین و اقتصاد سخن می گفت به تحلیل این مناظره مکتوب پرداخت.
و توضیح داد: در این دیالوگ نوشتاری یک طرف بحث جناب آقای دکتر شاکری بودند که در واکنش به اظهارات تنی چند از مسئولان اقتصادی کشور و از جمله جناب آقای دکتر نیلی مطلب به نسبت مفصّلی را مکتوب کردند و انعکاس عمومی پیدا کرد و با یک فاصلهی زمانی نه چندان طولانی جناب آقای دکتر نیلی هم پاسخی به آن مقاله ارائه کردند. از نظر من سنت مونولوگ که به طرز ویژهای بر همهی عرصههای حیات جمعی و یا حتی در نظام آموزشی ما جاری هست، ما را از ارتقاء اندیشهای در همهی سطوح محروم کرده است. به نظر میرسد این دیالوگ نوشتاری به نقطهی آغاز بسیار ارجمندی باشد با این امید که به تدریج تمرینهای ما در این زمینه بیشتر میشود عوارض و حواشی آن به حداقل برسد و امکان بهرمندی هر چه بیشتر نظام ملّی از گفت و شنودهای عالمانه فراهم شود. با وجود اینکه نظام آموزش حوزوی ما به طور نسبی و در افواه به عنوان یک نظام سنتی محسوب میشود اما از جهاتی کارآمدی نسبی آن از نظام مدرن آموزشی ما میتواند بالاتر هم باشد. ارزیابیهایی که از این زاویه صورت گرفته نشان دهندهی این است که شاید یکی از بزرگترین رموز موفقیت نسبی بیشتر آنها این است که در نظام آموزشی سنت مباحثه پیشبینی شده است. این سنت بسیار برای آموزش گیرندگان و آموزش دهندگان ارتقاء دهنده است.
وی درباره الزامات وقوع مباحثه و یک دیالوگ علمی گفت: برای اینکه این دیالوگ دستاوردهای ارزشمندتری داشته باشد طبیعتاً یکی از مهمترین آنها رفتن به سمت شفافیت هم در معرفی عملیاتی مفاهیمی که مورد بحث قرار میگیرد و هم در ارائهی یک صورتبندی نظری مشخص هست. طبیعتاً طرفین دیالوگ باید پایبندی مسئولانه هم دربارهی لوازم اتخاذ یک مبنای نظری و هم دربارهی پیامدهای آن داشته باشند که اگر رهنمودهای یک اسلوب نظری در دستور کار قرار گرفت و منجر به نتایجی شد باید مسئولیت آن نتایج هم پذیرفته شود. برای اینکه چنین مسیری جلو برود از جنبهی روششناختی شاید یکی از مهمترین لوازم آن وقوف روششناختی به نقص اطلاعات انسانها است. اگر وقوف روششناختی وجود داشته باشد یکی از مهمترین دستاوردهای آن برای جامعهی علمی ما این خواهد بود که متوجه میشوند رقابت بین نظریهها، رقابت بر سر حق و باطل نیست بلکه رقابت بین نظریهها رقابت دربارهی حدود توانایی آنها در زمینهی نزدیک شدن به واقعیت و دستیابی به هدف کوششهای علمی یعنی ادراک مطابق با واقع هست.
به گزارش جماران وی با انتقاد از نادیده گرفتن تفاوت میان تئوری و ایدئولوژی گفت: با کمال تأسف در نظام آموزش علم اقتصاد در ایران از آنجا که به تأملات و دقتهای روششناختی اهمیت بایستهای داده نمیشود ما شاهد این هستیم که بسیاری از اوقات تمایزهای بین تئوری و ایدئولوژی مورد توجه قرار نمیگیرد. زمانی هست که ما بازارگرایی یا نهادگرایی را به عنوان یک تئوری مورد اتکاء قرار میدهیم؛ کسانی که بلوغ روششناختی دارد میدانند تئوری بخشی از بدنهی علم است، همهی علم نیست. مسئلهی بسیار مهمتر این است که هیچ تئوری تاکنون نتوانسته این مقبولیت را پیدا کنند یا ادعا کند در موضوع مورد پژوهش کل واقعیت را پوشش میدهد. به همین خاطر وقتی رویکردهای مختلف را انتخاب میکنند در واقع معادل لغوی رویکرد به زبان انگلیسی «نزدیک شدن» میشود. بدین معنا که هیچ کسی ادعا نمیکند به گوهر علم دست پیدا کرده است. اگر این تمایز وجود نداشته باشد و ما انتظارات ایدئولوژی زده بر روی تئوریها بار کنیم خیلی از گرفتاریها پیش میآید که یکی از آنها این است که نوعی مطلق انگاری پدید میآورد. وقتی ما از تئوری انتظارات ایدئولوژیک بار کنیم تحمل و انگیزه برای گفتگو هم کم میشود
دکتر مؤمنی ادامه داد: من شخصاً دائماً در معرض لطف کسانی که برخورد ایدئولوژی زده با تئوریهای اقتصادی میکنند قرار داشتم و اینها گاه و بیگاه من را این گونه مورد لطف قرار میدادند که هم علم فلانی بسیار ناچیز است و هم از نظر اخلاقی مشکل دارد. برای خودم همیشه میتوانستم حمل بر صحت کنم و بگویم اینها آثار من را خواندهاند و دیدهاند که بضاعت علمی مندرج در آن به حد نساب نیست ولی برای من همیشه مایهی سؤال بود کسانی که حتی پنج دقیقه هم در تمام عمر خود از نزدیک با من صحبت هم نکردند چگونه از دور فهمیدند که من بیاخلاق هستم! تا اینکه به طور تصادفی به یک متن بسیار ممتاز در حیطهی روششناسی علم اقتصاد از کنت ارو Kenneth Arrow) ) برخورد کردم که در آن به شکل بسیار عالمانهای مسئله را توضیح داده بود.
وی گفت: مضمون مقاله این بود کسانی که وقوف روششناختی به نقص اطلاعات انسانها ندارند و با فرض اطلاعات کامل کار میکنند به سمت برخوردهای تعصب آلود کشیده میشوند. آنچه را که خود باور دارند مطلق علم میانگارند و بنابراین هر کس که دربارهی برداشتهای آنها کوچکترین چون و چرایی کند به طور هم زمان هم فهم و هم اخلاق خود را زیر سؤال برده است. خواندن مقالهی ارو برای من خیلی خوب بود چون توانستم کسانی که به این شیوه برخورد میکنند را تا حدودی درک کنم. بنابراین تصورم این است که اگر ما بر روی موازین تلاش کنیم تا این دیالوگها ادامه داشته باشد میتواند به ارتقاء همهی ما کمک کند و هر کسی که فکر کند همهی علم را در یک حیطهی معین در اختیار دارد طبیعتاً حداقل استنتاجی که از چنین ادعایی میتوان کرد این است که او وقوف روششناختی به مسئلهی نقص اطلاعات ندارد.
دکتر مؤمنی با تأکید بر نیاز جامعه اقتصاددانان به فاصله گرفتن از برخوردهای تعصب آلود گفت: ما بر این باور هستیم که بر اساس روایت برخی از برجستهترین متفکران توسعه اگر بخواهیم به شکل عالمانه و با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد از چالشهای کوچک و بزرگی که در حیطهی اقتصاد به طور مشخص برای کشور ما وجود دارد بیرون بیاییم بایستی دو کار مهم را انجام دهیم که در واقع به نوعی دعوتی برای صاحبان رویکردهای مختلف فکری هم هست که انشاءالله با آرامش روی این موازین تأمل کنند و بابی برای گفتگوهای نوشتاری سالم پدید آید. من که تا این حد روی گفتگوهای نوشتاری تأکید میکنم بخاطر این هست که یکی از طرفهای عمدهی بحثها و مجادلههای اقتصادی بارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم اظهار داشتم که از مناظره مستقیم تا بتوانند پرهیز میکنند و آنها را مناسب نمیدانند و گفتهاند که اگر جنبهی نوشتاری این دیالوگ تقویت شود برای آنها خیلی مناسبتر است. بنابراین ما هم روی همان تأکید میکنیم و میگوییم از منظر دانش توسعه اگر بخواهیم برون رفتی از بحرانها را در حیطهی اقتصاد تجربه کنیم ناگزیر باید گام نخست ما روی این استوار باشد که بنیانهای اندیشهای شکلگیری وضع موجود را خوب بشناسیم.
این صاحب نظر اقتصاد ایران با اشاره به این که هیچ بنیان اندیشهای در طی سه دههی گذشته در اقتصاد ایران به اندازهی بنیان اندیشهای حاکم بر برنامهی تعدیل ساختاری در دستور کار مدیریت اقتصادی کشور ما نبوده است، گفت: برنامهی تعدیل ساختاری مثل هر برنامهی دیگری خاستگاههای تاریخ، پایههای نظری، ابزارهای سیاستی اجرایی مشخصی دارد. این حرف درستی هست که کل بستهی تعدیل ساختاری به طور هم زمان و یک جا در هیچ سالی از سه دهة کشور ما به طور هم زمان و همه جانبه اجرا نشده است. اما کسانی که کار عمیق جدّی دربارهی برنامهی تعدیل ساختاری کردند روی این مسئله اذعان دارند که در این برنامه چهار سیاست اجرایی مشخص وجود دارد که هر کدام از آنها یک رکن جدّی آن برنامه محسوب میشوند و ادعا میکنیم و شواهد به اندازهی کافی وجود دارد که طی سه دههی گذشته همواره بیش از نیمی از مهمترین ارکان اصلی اجرای این برنامه در دستور کار مدیریت اقتصادی کشور بوده است. بنابراین نسبت دادن آنچه بر سر کشور ما آمده به برنامهی تعدیل ساختاری به این اعتبار خیلی فاقد منطق نیست. وی افزود: محور دیگری که متفکران بزرگ در این زمینه در دانش توسعه مورد تأکید قرار دادند این است که بعد از فهم بنیانهای اندیشهای شکل دهندهی وضع موجود ما باید تلاش کنیم تا بنیانهای اندیشهای شکلگیری وضع مطلوب هم در دستور کار قرار گیرد و تلاشی برای هویت جمعی یافتن آنها صورت بپذیرد. طبیعتاً مانند همه جای دنیا در ایران هم دو آموزهی فکری بسیار مهم یعنی بازار گرایی و نهادگرایی مهمترین نظریههای رقیب هستند و به شرحی که اشاره کردم اگر پایبندی مسئولان به لوازم هر یک از اینها و پایبندی مسئولانه به پیامدهای آنها در دستور کار قرار گیرد میتوانیم امیدوار باشیم گره فکری برون رفت از مشکلات و حرکت به سمت وضعیت بهتر در ایران هم انشاءالله موضوعیت پیدا کند.
وی افزود: البته در کشور در این زمینه با یک چالش بسیار بزرگ هم روبرو هستیم و آن چالش این هست که منافع در جهتگیریها گاهی نقش بسیار مؤثرتری از هر بنیان اندیشهای بر عهده میگیرد و بنیانهای اندیشهای هم به صورت ابزار گرایانه و در کادر تفسیرهای مبتنی بر منافع خاص مورد استفاده قرار میگیرد. از آنجا که در اقتصاد سیاسی ایران توزیع قدرت، ثروت، منزلت و اطلاعات هم به طرز غیر متعارفی نابرابر هست ما همواره در معرض پدیدهای قرار میگیریم که ژان بودریار با عنوان هایپر ریالیتی (hyper-reality) مطرح میکند که اگر ما بخواهیم نقل به مضمون کنیم و برای آن معادلسازی کنیم واقعیتهای دستکاری شدهای هست که در راستای برخی منافع مشخص وجوهی از واقعیت به طرز غیر متعارفی بزرگ میشوند یا به طرز غیرمتعارفی کوچک میشوند. این پدیده هم پیوند خیلی نزدیکی برقرار میکند با آنچه در عمل در اقتصاد ایران به جریان میافتد.
استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: شخصاً به سهم خود در کتاب اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز در فصل پایانی این کتاب توضیح دادم که لااقل در سه دهة گذشتهی ایران به طرز عریانی شاهد این هستیم که یک اتحاد سه گانهی ضد توسعهای شکل گرفته که در این اتحاد سه گانه رویکردهای مربوط به بازارگرایی به عنوان ابزاری برای تأمین منافع رانتی مورد استفاده قرار میگیرد و بعد در آنجا توضیح دادم که چگونه بخشهایی از دانشگاهیان ما هم با این مسیر همدلانه یا غافلانه همراهی میکنند و برای آنچه منافع کوته نگرانهی قطبهای قدرت و ثروت و منزلت ایجاب میکند یک بزک به ظاهر تئوریک هم فراهم میکند. من این را در کتاب مبسوط توضیح دادم و آمادگی دارم به صورت حضوری و مکتوب دربارهی مفاد آن و آنچه در اقتصاد سیاسی ایران در سه دهة گذشته جریان داشته از این زاویه بحثهای بسیار روشنگری را داشته باشیم.
وی در ادامه به توضیح درباره کلیات مقاله دکتر شاکری با عنوان « آدرسهای غلط و مسئولیت گریزیهای رندانه؛ نگاهی به نقش شوک درمانی در بحران سازی نقدینگی » پرداخت و افزود: اگر بخواهیم بگوییم در مقالهای که جناب آقای دکتر شاکری نوشته بودند مهمترین نکات چه بوده است، میتوانیم این گونه بگوییم که بعد از یک تلاطم حاد چند ماهه در بازار ارز ایران که نیروی محرکهی اضطراب و آشفتگی عمومی و احساس بیپناهی و بیاطمینانی در حیطهی حیات اقتصادی ایرانیان پدید آمد از جناب آقای دکتر نیلی مطلبی انعکاس عمومی پیدا کرد که ایشان در آن مطلب مسئلهی نقدینگی را به عنوان یک تهدید بسیاری جدّی و مهم مطرح کرده بودند و هشدار داده بودند که اگر به اعتبار جهشهای چند برابری قیمتها به خصوص در زمینهی مایحتاج گروههای متوسط و محروم، حقوق بگیران سابق تحریک شوند به اینکه بخواهند متناسب با قدرت خرید از دست رفتهی خودشان در معرض مطالبهی ترمیم دستمزد قرار گیرند، این کشور را در معرض خطر مارپیچ تورمی قرار میدهد.
وی افزود: برداشت آقای دکتر شاکری از این سخن در آن مقطع تاریخی خاص این بود که گویی همهی رانتها و اضافه ثروتهایی که این آشفتگی برای گروه جمعیتی خاص فراهم کرده اند در آن سخنرانی مباح تلقی شده و اکنون فقط کسانی که هیچ پناهی جز دستمزد برای ادارهی معیشت خود ندارند در معرض این نصیحت قرار میگیرند که نکند شما بخواهید بخشی از قدرت خرید از دست رفتهی خود را مطالبه کنید. بر این اساس ایشان مقالهای نوشتند و در آن مقاله گفتند اینکه مسئلهی رشد غیرمتعارفی نقدینگی در ایران یک مسئلهی جدّی و مهمی هست حرفی است که هیچ اقتصاد خواندهای نمیتواند آن را رد کند. اما اینکه عامل اصلی جهشهای بیسابقهی نقدینگی در اقتصاد ایران در طی سه دههی گذشته چه بوده، مسئلهی بسیار حیاتی است. در مسیر توضیح دادن عاملهای اصلی و تعیین کنندهی رشد نقدینگی آقای دکتر شاکری پنج مسئله را برجسته کرده بودند.که هیچ عاملی به اندازهی وارد شدن شوکهای بزرگ و کوچک به قیمت ارز در جهش نقدینگی در دورهی بعد از جنگ در ایران نقش نداشته است.
وی افزود: محور دیگری که ایشان توضیح داده بودند این بود که در مرتبهی بعدی در کنار همهی عوامل سنتی شکل دهنده به تحولات نقدینگی در ایران آنچه عارض شده و در گذشته وجود نداشته بعد از شوک نرخ ارز مسئله راه افتادن بانکهای خصوصی در کشور بوده است. ایشان بدون اینکه هیچ یک از عوامل سنتی مؤثر بر نقدینگی را نفی و انکار کنند و بدون اینکه اهمیت نقدینگی غیر متعارف را هم انکار کنند گفتند در شکلگیری پدیدهی نقدینگی افسار گسیخته طی سه دههی گذشته این دو عامل نقش بسیار تعیین کنندهای داشتند.
دکتر مؤمنی ادامه داد: ایشان سه نکته را در ارتباط با شیوهی اجرای شوک درمانی در مورد نرخ ارز و سایر قیمتهای کلیدی و همین گونه بنیهی کارشناسی کسانی که قائل به ضرورت افزایشهای مستمر در نرخ ارز بودند را مطرح کردند. در این زمینه به این اعتبار کسانی که با افزایشهای مستمر و گاه و بیگاه نرخ ارز موافق بودند همواره مزیت خودشان را نسبت به دیدگاه رقیب خود در این میدانند که ریاضی یا مدلسازی خیلی خوب بلد هستند، حرفها و برنامههای مشخص دارند و قائل به قوائد جهان شمول در قلمروی علم اقتصاد هستند. بعد از اینکه اینها را توضیح دادند گفتند بررسی کنیم این ادعا در مقام عمل چگونه ظاهر شده است. در اینجا ایشان به دورهی زمانی پنج سالهی اول پس از جنگ تحمیلی استناد کردند که این طیف اقتصاددانها کلیددار تقریباً کامل مدیریت اقتصادی کشور بودند و باور به معجزه آسا بودن دستکاری نرخ ارز را هم بیمهابا ترویج میکردند و در مدلسازی که برای برنامهی اول توسعهی بعد از انقلاب کرده بودند که دورهی زمانی 1368 تا 1372 را پوشش میدهد از همهی ابزارهایی که درباره آن سخن می گویند و معتقدند خیلی روی آن تسلط دارند، بهره برده بودند. آقای دکتر شاکری در این مقاله نشان داده بودند که در برخی از سالهای برنامهی اول فاصلهی بین آنچه اینها به عنوان نرخ رشد نقدینگی به اعتبار دستکاری نرخ ارز پیشبینی کرده بودند با آنچه عملاً اتفاق افتاده، به اندازهی خیلی غیر متعارفی زیاد است. از این زاویه همهی تواناییها، صلاحیتها و ادعاها را به چالش کشیدند. با جزئیات سال به سال در جداولی که در مقالهی خود گذاشته بودند این را نشان دادند و بعد نشان دادند که در یکی از سالها فاصلهی بین آنچه عزیزان با مدل خودشان تهیه کرده بودند با آنچه اتفاق افتاده به اندازهی فاصلهی نسبت یک به بیست است. بدین معنا تورش بین واقعیت و پیشبینی که عزیزان کرده بودند نه 10 درصد و 100 درصد و 200 درصد بلکه رقمی حدود 1900 درصد تورش آنچه آنها پیشبینی کرده بودند و آنچه عملاً اتفاق افتاده، قابل مشاهده است.
این صاحب نظر اقتصاد ایران دادامه داد: آن ها همین مسیر را در برنامهی دوم هم دنبال کردند. وقتی اینها به تجربهی برنامهی اول برخورد کردند در برنامهی دوم تدابیر احتیاطی اندیشیدند که شکاف بین پیشبینی و واقعیت تا این ابعاد نجومی تکان دهنده نباشد. اما با این وجود دوباره نشان دادند بین آنچه ارقام معین شده کمّی در برنامهی دوم در نظر گرفته شده بود دربارهی نقدینگی و آنچه عملاً اتفاق افتاده تورشهای چند صد درصدی همچنان وجود دارد.
دکتر مومنی افزود: نکتهی دیگری که دکتر شاکری در ارتباط با ادعاهای این گروه ، مطرح کردند، این بودکه اگر شما متون کلاسیک اقتصاد کلان را خوانده بودید دربارهی ماجرا اقدام به وامگیری خارجی در شرایط دستکاری پیدرپی نرخ عرض به چیزهای بدیهی هم در این زمینه توجه نکردید. از جمله این که توجه نکردید که نرخ ارز در زمان اقدام به وامگیری خارجی به یقین با نرخ ارز در زمان فرا رسیدن سر رسید اقساط وامهای خارجی متفاوت خواهد بود و بعد در آنجا با استناد به گزارشهای رسمی که بانک مرکزی و سازمان برنامه منتشر کرده بودند اندازههای کمّی تحولاتی که در نقدینگی کشور ما در اثر این بیاحتیاطی صورت گرفته را هم مطرح کردند و گفتند چون به این نکتهی اجرایی توجه نکرده بودند فقط برای 4 میلیارد دلار بدهی سر رسیده شده در سال 1372 ناگریز شدند چیزی حدود 672 میلیارد تومان به پایهی پولی اضافه کنند که با لحاظ کردن ضریب فزایندهی پول در آن ایام نشان دادند که فقط در اثر این ندانم کاری چیزی حدود 1794 میلیارد تومان فقط در سال 1372 به حجم نقدینگی کشور افزوده شده و بعد برای اینکه مخاطبها تصوّری داشته باشند که این رقم که یکی از اجزای آن کوتاهیها و سهلانگاریها و ندانم کاریها بوده، گفتند فقط به این نکته توجه داشته باشید که مدیریت اقتصادی کشور در دوران جنگ تحمیلی به گونهای بوده که با وجود گذر از هشت سال اقتصاد جنگی کل نقدینگی کشور در سال 1368 یعنی چیزی که تحویل عزیزان داده شده است چیزی حدود 1568 میلیارد تومان بوده است. بنابراین فقط سهلانگاری ناشی از نادیده گرفتن تفاوت نرخ ارز در زمان وامگیری و زمان باز پرداخت اقساط آن، نقدینگی که برای کشور اضافه کرده از کل نقدینگی کشور در پایان دورهی جنگ تحمیلی بیشتر بوده است. آقای دکتر شاکری نشان دادند که فقط در اثر این ندانم کاریها و دلبستگی افراطی به جهشهای کوچک و بزرگ نرخ ارز طی ده سالهی برنامهی اول و دوم بعد از جنگ اندازهی نقدینگی در ایران 12 برابر شده است.
دکتر مؤمنی در ادامه توضیح خود درباره مقاله دکتر شاکری در نقد دکتر نیلی گفت:
دکتر شاکری در ادامه نکتههای دیگری را هم مطرح کردند از جمله اینکه گفتند وقتی شما یکباره نرخ ارز را از 7 تومان به 100 تومان افزایش دادید با سازوکارهایی که در آن زمان مفصّل به کرّات توضیح می دادید ادعای شما این بود که نرخ ارز تعادلی در افق میان مدت از 100 تومان نزول خواهد کرد و به حول و حوش 20 تومان خواهد رسید و روی آن نقطه به تعادل میرسد. آقای دکتر شاکری از این زاویه دربارهی کیفیت پیشبینیهای عزیزان و اعتبار علمی آن پیشبینیها هم چون و چرا کردند و گفتند در عمل نشان دادید که کارنامهی شما در این زمینه به هیچ وجه اعتبار علمی و ارزش اجرایی نداشته است.
وی افزود: دکتر شاکری مکرر در متن خود تصریح کردند وقتی ما نقش بسیار تعیین کنندهی جهشهای نرخ ارز را در افزایشهای چشمگیر نقدینگی برجسته میکنیم به هیچ به معنا نفی سایر عوامل هم نیست. در ادامه آقای دکتر شاکری روی نقش بانکهای خصوصی هم در این زمینه تمرکز کردند. طیف اقتصاددانهایی که ما به آنها نئوکلاسیکهای وطنی میگوییم ادعا میکنند برنامهی سوم بعد از انقلاب که کاملاً در اختیار عزیزان بوده با کیفیتترین برنامهی بعد از انقلاب است. آقای دکتر شاکری وارد جزئیات این ادعا و انواع استدلالهایی که در نقد این ادعا میتوان کرد و حتی دقیقاً میتوان خلاف آن را نشان داد، نشدند ولی با اشاره به اینکه برنامهی سوم سرآغازی برای شکلگیری بانکهای خصوصی بوده، آسیبهایی که نظام ملّی و اقتصاد ایران فقط از این ناحیه از دورهی زمانی 1378 تا به حال متحمل شده به اندازهای هست که هر خیر احتمالی دیگری هم در برنامهی سوم وجود داشته که حتماً وجود داشته و ما هیچ برنامهای نداریم که شرّ یا خیر ذاتی باشد، اما آسیبی که بانک های خصوصی به ارکان جامعهی ایران وارد کردند قابل مقایسه با هیچ آسیب دیگری نبوده است. در مورد نقش بانکهای خصوصی در تحولات نقدینگی این نکته را مطرح کردند که از سال 1378 به بعد که به تدریج و به صورت فزاینده بانکهای خصوصی نقش فعالتری را به عهده گرفتند و جایگاه مستحکمتری در اقتصاد ایران پیدا کردند، ایشان توضیح دادند که ما با بیسابقهترین سطوح تجربه شدهی شدت بخشی به رشد نقدینگی همراه با تخریب کیفیت نقدینگی روبرو هستیم. بعد در این زمینه شواهدی را ارائه کردند در چارچوب همان تحلیلی که من گفتم اتحاد سه گانهای هست که این آش را در کادر برنامهی تعدیل ساختاری برای ایرانیان و اقتصاد ایران پخته است.
وی افزود: آقای دکتر شاکری تعریضی به این شکل کردند که شما میگفتید در اثر تعدیل ساختاری ما قدرت واکنشهای مساعد و به موقع خود به خودی و خودکار را پیدا خواهیم کرد و دست نامرئی در اثر اجرای این سیاست در ایران فعال خواهد شد این در حالی هست که خودتان میگویید اوضاع و احوال تا این حد بحرانی هست و ما با انبوه چالشها و بحرانها و ابر چالشها و از این قبیل روبرو هستیم.
این صاحب نظر اقتصاد ایران با انتقاد جدی از همسویی ساختار قدرت و اتحاد سه گانه گفت: در چارچوب اتحاد سه گانه ساختار قدرت در ایران به خصوص در قوهی مجریه و مجلس هم با این افراد همدلی کرد که این بلاها بر سر اقتصاد ایران آمده است. ایشان تصریح میکنند وقتی امتیاز خلق پول از هیچ، به مثابه بزرگترین رانت قابل تصور تحت عنوان بانکهای خصوصی به کانونهایی از قدرت و ثروت به نام بخش خصوصی اعطا شد، اینها جهشهای بزرگ در نقدینگی شکل گرفت. آقای دکتر شاکری به طور مشخص به سال 1387 اشاره میکنند که چگونه بانک مرکزی با اینها برخورد همدلانه کرد و ذخایر مورد نیاز پولهای خلق شده از هیچ را تأمین مالی کرد و به عنوان شاهدی بر این قضیه به مستندات رسمی ای اشاره کردند که در آن نشان داده شده در سال 1387 در حالی که رشد نقدینگی چیزی حدود6/ 15 درصد را نشان میدهد، رشد پایهی پولی چیزی حدود 47 درصد بوده است.
دکتر مؤمنی در ادامه توضیحات خود درباره مقاله دکتر شاکری افزود: دکتر شاکری توضیح می دهد پس از اعطای رانتی تحت عنوان بانکداری خصوصی که امکان خلق پول از هیچ را برای صاحبان قدرت و ثروت در ایران فراهم میکنند؛ علاوه بر اینکه بیشمار عارضه مثل تعمیق نابرابریهای گسترده و گسترش فساد مالی و سیطرهی غیر مولّدها بر مولّدها در ساختار نهادی ایران را شاهد هستیم؛ همچنین به دنبال این تمهید و فرصتهای رانتی و قدرت بیسابقهای که اینها برای جریان سازی در اقتصاد ایران پیدا کردند ما با این پدیده روبرو هستیم که ایران همیشه طی دورهی پس از شکلگیری بانکهای خصوصی با پدیدهی پول داغ روبرو بوده و این داغی هرگز رو به سردی نگذاشته است. در انتها یکسری توصیههایی در این راستا مطرح کردند ضمن اینکه تحولات ضد توسعهای رخ داده در کیفیت نقدینگی را هم با جزئیات توضیح دادند.
دکتر فرشاد مؤمنی که در مؤسسه دین و اقتصاد و درباره مقاله دکتر شاکری در نقد دکتر نیلی سخن می گفت: ادامه داد: در واکنش به این مطالب در ابتدای هفتهی جاری جناب آقای دکتر نیلی مطلب نسبتاً مفصلی را انتشار دادند و در این مطلب مفصّل اظهار کردند منحصراً هدفشان پاسخگویی به مقالهی آقای دکتر شاکری است. آقای دکتر نیلی در مسیر پاسخگویی به مطالبی که آقای دکتر شاکری، فرمودند در متنی که تقریباً بیست صفحهی A4 اندازهاش بوده به بیشمار مسأله اشاره کردند که طبیعتاً امکان رسیدگی به همهی آنها وجود ندارد. البته اگر زمان و مجالی باشد خیلی خوب است که دربارهی آنها هم بحثهای بایستهای صورت بپذیرد. اما در جریان پاسخی که ایشان مطرح کردند، نکته کلیدی آن است که با اینکه ایشان خیلی عتاب آلود و عصبانی و خیلی پرخاشگرانه واکنش نشان دادند، اما در عین حال وقتی شما وارد جزئیات مطالبی که ایشان مطرح کردند میشوید، ملاحظه میکنید که در عمل تمام مفاد مقالهی آقای دکتر شاکری را تأیید کردند. یکی از مجموعهی نکات کلیدی که آقای دکتر شاکری مطرح کردند در مقام توضیح اینکه کانونهای اصلی جهشهای بزرگ در نقدینگی در درجهی اول افزایشهای گاه و بیگاه نرخ ارز و شیوهی مدیریت بدهیهای سر رسید شده و ماجراهای بانکهای خصوصی بوده حتی یک مورد از کل مطالبی که دکتر شاکری مطرح کردند را ایشان رد نکردند. نه تنها رد نکردند بلکه با سکوت کامل دربارهی آنها عملاً گویی صحه هم گذاشتند متنها روی عوامل دیگری هم که در این زمینه نقش دارد اشارههایی کردند و در مسیر اشارهها به شرحی که توضیح دادم وارد چیزی حدود 140 موضوع متفرقهی دیگر هم شدند. به نظرم در عین حال آقای دکتر نیلی در توضیحاتی که ارائه دادند خیلی نکات جذاب و مهم دیگری را مطرح کردند؛ به طور مثال نکتههایی دربارهی درک خود در مفهوم بازار مطرح کردند و نکتههایی دربارهی درک خود از مسئلهی برنامهی تعدیل ساختاری مطرح کردند، شرح مبسوطی دادند دربارهی اینکه در ادبیات اقتصاد کلان ماجرای نوسانات نرخ ارز را چگونه باید تحت کنترل قرار داد و بحثهایی از این قبیل... اما در حال آقای دکتر شاکری را دعوت کردند به اینکه شما باید در کار خود مستندات و یکسری نصیحتهای دیگری ارائه میکردید و نسبتهای خیلی پر تنوعی هم به طیف همفکران آقای دکتر شاکری دادند. در قسمت پایانی شرح مبسوطی از صلاحیتها و تواناییها و کیفیت کارهای خودشان ارائه کردند و بعد یکسری نصحیتها مجدداً طیف همفکران آقای دکتر شاکری را کردند.
وی افزود: در این زمینه چیزی که من میتوانم به ایشان و دوستان و همفکران ایشان هدیه کنم، این است که در مطلبی که ایشان مطرح کردند بدون اینکه تصریح کنند، عملاً گفته اند که قلمروی مباحث علم اقتصاد به اقتصاد خرد و کلان منحصر است. نکتهی این است که بدون اینکه تصریح کنند به لحاظ مضمونی روی این مسئله تأکید داشتند که قواعد علم اقتصاد، قواعد جهان شمول هستند. دوباره به تلویح این بحث را مطرح کردند که گویی بین روششناسی علوم انسانی و اجتماعی مثل اقتصاد و روششناسی علوم دقیق هیچ تفاوتی وجود ندارد.
دکتر فرشاد مؤمنی در ادامه توضیح خود درباره دکتر نیلی گفت: ایشان در مطلبی که ارائه کردند چیزی حدود 124 بار به حالتهای مختلف طعنه زدند، اهانت و تحقیر کردند، نسبتهای خلاف واقع دربارهی طیف بسیار متنوعی از مسائل اقتصادی به آقای دکتر شاکری و همفکران داشتند ولی از همه جذابتر در نسبتهایی که دادند این است که ادعا کردند دیدگاههای امثال آقای دکتر شاکری و طیف همکاران ایشان به طرز خارقالعادهای مقبول طبع اصحاب قدرت سیاسی در ایران است. به نظرم این یکی از جذابترین و شگفت انگیزترین قسمتهای 124 موردی بود که عرض کردم و واقعاً برای من هم خیلی جالب بود، تا به حال چنین چیزی نشنیده بودم. برای من این جذاب است که طیف آقای دکتر شاکری و همکاران ایشان خیلی مقبول هستند اما مقامات سیاسی با همهی تفاوت در دیدگاهها و جهتگیریهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خود دارند هرگز به سراغ اینها نیامدند تا به عنوان همکار خودشان انتخاب کنند. گویی مسئولان سیاسی ایران آدمهای بسیار فداکار و اهل تساهل و تسامح هستند که با وجود اینکه دیدگاههای امثال آقای دکتر نیلی مخالفت شدید دارند ولی دو سوم ایام 30 سالهی گذشته منحصراً اینها را به کار گرفتند. به هر حال حتماً لطایفی در این وجود دارد که ایشان بعداً توضیحاتی خواهند داد و ما متوجه خواهیم شد.
وی افزود: چیزی که من میخواهم به آن اشاره کنم این است که در 124 بار میگویند شما حرف و برنامهی مشخص ندارید، مفهوم را روشن نکردید و پایهی نظری مشخص نکردید و امثال این چیزها و به خصوص روی رفرنس هم خیلی حساسیت نشان دادند که آقای شاکری در مقالهی رفرنس نداشته، من میتوانم بیش از 10 مورد مقالههای بسیار طولانی که برای حیطهی عمومی خود آقای دکتر نیلی منتشر کردند را آدرس دهم که در آنها هم هیچ رفرنسی وجود نداشته است. به هر حال چیزهایی را مطالبه کردند که در بسیاری از موارد خودشان هم رعایت نکردند، اما در عین حال من هم فکر میکنم آن توصیه، توصیهی خیلی خوبی است و باید مطالبه را بسط دهیم. هر کسی مطلبی در حیطهی اقتصاد مینویسد حتماً رفرنسهای آن را هم بیاورد. هرچند تا من دوباره بعد از تذکرات ایشان مقالهی دکتر شاکری را دیدم، در چنین نوبت بخصوص دربارهی عدد و رقمهایی که میتوانست محل مناقشه باشد، آقای شاکری رفرنس داده بودند ولی شاید منظور ایشان از رفرنس همان گونه که چند بار تصریح کردند به یک کتاب مرجع نظری منظورشان بوده است؛ بدین معنا که علی الظاهر ایشان رفرنس را فقط آن تلقی کردند.
وی افزود: ادعای ایشان که برای من مایهی شگفتی شد این است که حرفهای ما خیلی باب طبع مقامات سیاسی هست در ماجرای دستکاری قیمت حاملهای انرژی یا دربارهی دستکاریهایی که دربارهی نرخ ارز مطرح میشود حرفهایی که ما میزدیم خود مقامات سیاسی و اجرایی کشور ناراحتیهای خود را اصلاً پنهان نمیکردند. ما عقیده داشتیم قبل از اینکه نوبت به دستکاری قیمت برسد باید طیفی از اقدامات مبتنی بر برنامه برای تغییراتی ساختاری و نهاد اتفاق بیفتد و تغییر قیمت باید آخرین حلقهی اقدامات باشد. دکتر نیلی در پاسخ نسبتهایی عجیب و غریبی به ما دادند که دربارهی قیمت چگونه فکر میکنیم و چقدر طعنه واقعاً دون شأن زدند. نسبت ها و ادعاهایی که خدا را شکر برای هیچکدام از آنها هیچ رفرنسی وجود ندارد و ایشان آنچه خودشان از دیگران مطالبه کردند در این زمینه رعایت نکردند.
دکتر مؤمنی افزود: فرض کنید وقتی ما بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی مطرح بود میگفتیم در بحث های فنی و تمام مطالعههایی که در ایران دربارهی قیمت بنزین شده کشش پذیری قیمتی آن بسیار ناچیز است و بنابراین اهدافی که مورد توجه سیاستگزار هست را محقق نخواهد کرد. بنابراین برای اینکه کشش پذیری قیمتی تقاضا موضوعیت پیدا کند قبل از آن باید الگوی تولید خودرو را اصلاح کنید؛ الگوی تولید مسکن خود را از نظر اتلاف انرژی اصلاح کنید؛ الگوی پر اتلاف فرآیندهای تولید، انتقال و توزیع حاملهای انرژی را اصلاح کنید و اگر همهی اینها را انجام دادید و باز نیاز بود تغییر قیمت اتفاق بیفتد حتماً این کار انجام شود. ایشان با تعابیری که خیلی ناشایست و تأسف بار است نسبتهای عجیبی دادند و تحریفهای غیرمتعارفی را دربارهی دیدگاه رقیب خودشان مطرح کردند .
وی ادامه داد: وقتی اینها میخواهند به سمت دستکاری نرخ ارز یا سایر قیمتهای کلیدی بروند؛ مهمترین توصیهی ما این است که شما ابتدا ساختار هزینههای بسیار ناکارآمد خودتان را اصلاح کنید، اگر این کار را انجام دهی، لااقل بخشی از ساختار انگیزشی که شما را به سمت دستکاری قیمتهای کلیدی میکشاند از آن منتفی شود. از نظر ایشان تمام توصیههایی که ما میکنیم برای مقامات اجرایی کشور بسیار مطلوب است اما عملاً حرف عزیزان را گوش میدهند؛ اما آن ها هیچ کدام از کارها مورد نظر ما را انجام نمیدهند و به اندازههای متفاوت در طول زمان قیمت حاملهای انرژی را افزایش میدهند.
دکتر مؤمنی سپس گفت: نکتهی دیگری که به نظرم خیلی جالب هست ناقضهایی است که در متن وجود دارد و متأسفانه تعداد تناقضها هم خیلی زیاد است. من چند مورد را برای شما اشاره میکنم. در صفحهی یک با طعنه امثال آقای دکتر شاکری را کسانی معرفی میکنند که روی عامدانه بودن افزایش نرخ ارز از سوی دولت تأکید میکنند. ایشان در متن ادعا میکنند اقتضای متغیرهای کلان اقتصادی است و به کلی عامدانه بودن را رد میکنند. اما در صفحهی 19 گزارش در مقام طعنه به ما میگویند من میدانم که اینها میدانستند در ماجرای تغییر ارادی نرخ ارز از 7 تومان به 100 تومان در دورهی پس از جنگ جزو موافقها نبودم. پس بالأخره اگر عامدانه و ارادی نیست و تابعی از متغیرهای اقتصادی است پس چگونه می گویید افزایشی که یک شوک 1400 درصدی به نرخ ارز آورده کاملاً هم ارادی بوده و شما با آن مخالف بودید بالأخره معلوم نمیشود که کدامیک درست است. اینکه میفرمایند نقشی ندارید مایهی شگفتی است. آقای دکتر شاکری باید توضیح دهند آن گونه که ایشان ادعا کرده میدانستند که ایشان نقشی ندارند یا دارد؛ ولی چیزی که من میخواهم بگویم این است که چقدر خوب است آقای دکتر نیلی و همکاران ایشان به یک کتاب مراجعه کنند. عنوان این کتاب اقتصاد ایران تدوین و تنظیم دکتر مسعود نیلی از انتشارات مؤسسهی عالی پژوهش و برنامهریزی و توسعه در سال 1376 است. به نظرم مهمترین مقالهای که در این کتاب آمده مقالهی آقای دکتر نیلی هست که در فصل 7 تحت عنوان تحلیل عملکرد سیاستهای تعدیل اقتصادی جا گرفته است. در اینجا ایشان با اینکه گزارشی دربارهی تحول از 7 تومان به 100 تومان دادند ولی مطلقاً در این مقاله که در سال 1376 نوشته شده هیچ اشارهای به اینکه نادرست میدانستند یا مخالف بودند و از این قبیل، نکردند. بخش قابل توجهی از این مقاله مطرح کردن استدلالهایی است که بر اساس آن استدلالها ایشان از این نکته دفاع میکنند که باید حتماً نرخ ارز افزایش چشمگیر پیدا میکرد. ایشان که آقای شاکری را به اخلاق و رعایت موازین ادب آکادمیک توصیه کردند چه اشکالی داشت که بگویند آن زمان من این گونه فکر میکردم و چون اکنون به آثار سوء و فاجعهآمیز شوکهای قیمتی پی بردم نظرم تغییر کرده است. آن زمان مطلقاً در مقالهای که عرض کردم از این عبارتها وجود ندارد و ایشان کاملاً در این زمینه همدلی کردند.
دکتر مؤمنی در ادامه به متن یک سخنرانی از دکتر نیلی اشاره کرد و گفت: من میخواهم به شما عرض کنم زمانی که در دورهی مسئولیت جناب آقای احمدینژاد ماجرای افزایش قیمتهای حاملهای انرژی مطرح شد، ایشان در تیر ماه سال 1390 در یک همایش بینالمللی نطقی کردند و در آنجا ایشان به صراحت خطاب به دولت آقای احمدینژاد گفتند که افزایش قیمت حاملهای انرژی به تنهایی نمیتواند شما را به اهدافی که دارید دنبال میکنید برساند. بنابراین گفتند که شرط موفقیت کاری که دنبال میکنید این است که حتماً به طور هم زمان شوک نرخ ارز را هم در دستور کار قرار دهید. چه اشکالی دارد که افراد بگویند ما قبلاً این گونه فکر میکردیم اکنون متوجه شدیم که اشتباه کردیم. در مقالهای که ابتدای این هفته منعکس کردند توجه کنید چه عبارت جذابی را مطرح کردند؛ ایشان فرمودند یکی از زیانبارترین اتفاقات اقتصاد کلان که صدمات بلند مدت و فراگیری به بار میآورد جهشهای بزرگ نرخ ارز است. نقش بزرگ تخریبی این جهشها بر هم زدن ثبات اقتصاد کلان و تحمیل عدم قطعیت به اقتصاد است. به نظرم این خیلی یافتهی خوب و ارزشمندی است ولی چرا به جای اینکه بگوییم در گذشته به گونهی دیگری فکر میکردیم ولی اکنون به این نتیجه رسیدیم، چنین سخن می گوییم، به نظرم این از اعتباری علمی فرمایشات ایشان هیچ کم نمیکند. این کپی آن سخنرانی است که ایشان در تیر ماه 1390 در کنفرانس صنعت بانکداری و اقتصاد جهانی ارائه کردند و در آن به صراحت گفتند که حلقهی تکمیلی شوک بزرگ به قیمت حاملهای انرژی وارد کردن شوک متناسب به قیمت ارز هم هست.
وی افزود: نکتهی دیگری که به نظرم میتواند موضوع جذابی باشد که انشاءالله برای همهی ما ارتقاء بخش باشد این است که از جنبهی تحلیلی ما در قلمروی علم اقتصاد علاوه بر تحلیلهای سطح خرد و کلان با تحلیلهای سطح توسعه هم روبرو هستیم و اتفاقاً عموم متفکرانی که در این چارچوب بحث کردند تصریح میکنند که ما با تقدم رتبهای مسائل سطح توسعه به مسائل سطح کلان روبرو هستیم. من برای اجابت دعوت خیلی خوبی که ایشان کردند دربارهی اینکه هر چیزی میگوییم رفرنس آن را مطرح کنیم، من به ایشان توصیه میکنم کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» از عجم اوغلو و رابینسون را نگاه کنند. در آنجا خیلی صریح و شفاف توضیح میدهند که قدرت پیشبینی و تبیین دربارهی تغییرهای کلان تابعی از زیر ذرهبین گذاشتن متغیرهای سطح توسعه است. در آنجا به تفصیل توضیح میدهند که در بین متغیرهای سطح توسعه که در ذات خود متغیرهای بین رشتهای یا فرا رشتهای هستند هیچ عنصری به اندازهی عنصر رابطهی مردم و حکومت تعیینکننده نیست. و به صراحت میگوید اگر متفکر اقتصاد کلان فهم عمیق و عالمانه از مسائل کلان داشته باشد قبل از اینکه هر تجویزی کند باید چشم انداز آثار آن را بر الگوی رابطهی دولت و مردم مورد توجه قرار دهد. اگر تجویز سطح کلانی این رابطه را مخدوش کند و رابطهی مبتنی بر اعتماد و همکاری را به ضد خود تبدیل کند به تفصیل توضیح میدهد که چقدر با تورش در تحقق اهداف انتظاری روبرو خواهد شد. این را میتوان خیلی مبسوطتر مطرح کرد. چون از این ماجرا میخواهیم سریع عبور کنیم من به ویژه به ایشان و دوستان ایشان را توصیه میکنم کتاب ارزشمندی را هم دو سال پیش دانشگاه امام صادق با ترجمهی جناب آقای دکتر خاندوزی منتشر کردند که عنوان آن «آنچه علم اقتصاد از بحران 2008 آموخت» است بخوانند. در آنجا در مقالهی که متعلق به الیور بلانچارد است که تقریباً جزو مطرحترین متخصصان اقتصاد کلان در دنیا به حساب میآید میگوید در حول و حوش سال 2006 و 2007 (قبل از بحران) تمام متغیرهای کلان وضعیت با ثبات و امیدوار کننده را به نمایش میگذاشت. اما او میگوید تجربهی بحران به ما نشان که گویی در زیر این خاکستر یک آتش بزرگ وجود دارد. بعد به مؤلفههایی که اشاره میکند دقیقاً مؤلفههای سطح توسعه است. او این را برای کشورهای صنعتی میگوید. و توضیح می دهد که ما به روند نرخ تورم و نقدینگی، نرخ رشد اقتصادی دلخوش بودیم، اما از آثار ویرانگر و بحرانساز نابرابریهای دائماً رو به افزایش یا فساد دائماً رو به گسترش و تعمیق بر حذر نبودیم. متغیرهای سطح توسعه که به مسائل سطح کلان تقدم رتبهای دارند باعث شدند وقتی ما آنها را نادیده گرفتیم در معرض یک بحران بزرگ قرار گرفتیم. بنابراین بحث آقای دکتر شاکری هم وقتی میگویند شما مسائل سطح توسعه را نگاه نمیکنید یکدفعه تورشهای 1900 درصدی در پیشبینیها شما اتفاق میافتد اگر به جای آقای نیلی بودم و بجای اینکه عصبانی شوم از دکتر شاکری تشکر میکردم و من هم اکنون به ایشان مشفقانه میگویم شما در قاعدهگذاریها و توصیهها و تجویزهایی که برای اقتصاد کلان ایران دارید وقتی مناسبات رانتی و فساد گسترده و نابرابریهای رو به افزایش را در نظر نمیگیرید کاملاً طبیعی است که بسیاری از پیشبینیهای شما با واقعیت انطباق پیدا نکند. یکی از مهمترین ویژگیهای تحلیلهای سطح توسعه خصلت بین رشته یا فرا رشتهای مباحث آنجا هست پس مسئله این است که اگر بخواهیم توصیههای واقعاً مؤثر در سطح اقتصاد کلان کنیم حتماً باید به تاریخ اقتصادی به ملاحظات اقتصاد سیاسی، جامعهشناسی اقتصادی و از این قبیل هم توجه داشته باشید.
دکتر مؤمنی ادامه داد: اینکه آقای دکتر نیلی میگویند من چنین هستم یا چنان هستم که آدم خیلی متأسف میشود از چیزهایی که ایشان آنجا نوشتند هم دربارهی مخالفان خود و هم شکست نفسیهایی که دربارهی خودشان کردند، ما میگویم آقای دکتر نیلی که میگوید من هرگز طرفدار افزایشهای چشمگیر در قیمتهای کلیدی نبودم به غیر از اینکه گفتند در کتاب اقتصاد ایران 1376 دقیقاً خلافش دیده میشود یا در سندی که مربوط به سخنرانی ایشان در سال 1390 دقیقاً خلافش مشاهده میشود می توان اشاره کرد؛ وقتی دولت حسن روحانی اولین سند لایحهی بودجهی خود را به مجلس تقدیم کرد در آنجا که مجدداً بعد از شکست فاجعهآمیز افزایش قیمتهای حاملهای انرژی در دورهی احمدینژاد پیشبینی شده بود، دوباره پیشبینی کرده بودند به طور متوسط 55 درصد به قیمت حاملهای انرژی در سال 1393 اضافه شود. خود ایشان به تلویزیون تشریف آوردند و در مطبوعات هم انعکاس پیدا کرد. ایشان فرمودند ما میفهمیم وقتی اقتصاد با رکود تورمی روبروست نباید سراغ افزایش قیمت حامل انرژی رفت. بعد گفتند ادعای ما این است با وجود اینکه آن را میفهمیم باید افزایش اتفاق بیفتد و بعد دو دلیل برای آن آوردند. یک دلیل از دو دلیلی که ایشان آوردند این بود که گفتند چون ما به آلودگی هوا خیلی حساسیت داریم قیمت حاملها را بالا میبریم که تقاضا برای حاملها کاهش پیدا کند. ما همان موقع این را نقد کردیم و گفتیم وقتی در دورهی آقای احمدینژاد ده برابر این قیمت را افزایش دادند و آلودگی هوا هم نه تنها کاهش پیدا نکرد که تشدید شد.
تشدید شد بدین معناست که وقتی شما آن زیر ساختهای اولیهی فنی، فیزیکی، نهادی و ساختاری را فراهم نکردید صرفاً با افزایش قیمت ماجرای آلودگی هوا حل نمیشود. نکتهی دومی که ایشان در مصاحبه گفتند این بود که ما صادقانه میگوییم دولت از طریق افزایش قیمت حاملهای انرژی انگیزههای درآمدی هم دارد. دوباره این هم نقض کل مطالبی هست که خودشان در اینکه دولت هیچ ارادهای ندارد و افزایش قیمتها محصول طبیعی عملکردهای متغیرهای صرفاً اقتصادی هست، می گویند. خود ایشان این مطلب را ابراز کردند و انعکاس هم پیدا کرد و من همان زمان مصاحبه کردم و از ایشان به عنوان مشاور اقتصادی ای انتقاد کردم که بعداً ارتقاء مقام پیدا کردند و میگویند من هیچ کاره هستم علیالظاهر هر چه ارتقاء مقامها بیشتر میشود مسئولیت گریزی هم بیشتر میشود.
وی افزود: من به ایشان عرض کردم چقدر خوب است شما خودتان مطالعه کنید و هم این را در اختیار آقای رئیس جمهور قرار دهید. به طور مشخص گفتم شما صفحات 34 تا 74 گزارش اقتصادی سال 1373 را بخوانید و هم به آقای رئیس جمهور دهید. در آنجا تصریح شده وقتی دولت با انگیزهی کسب درآمد سراغ افزایش نرخ ارز میرود به ازاء هر یک واحد درآمدی که از این ناحیه به دست میآورد شاخص ضمنی هزینههای مصرفی دولت رشد 3.5 برابری را به نمایش میگذارد. بدین معنا دولت به حکم اینکه بزرگترین مصرف کننده در این اقتصاد است، بزرگترین زیان بیننده از سیاستهای تورمزا هم هست و ابعاد آن به شرحی که در سند آمده ابعاد بسیار تکان دهندهای است؛ 1 به 3.5 است. اینکه ملاحظه میکنید دولت ما با بحران حاد در ساختار مالی برخورد کرده و من آن را به گذار خطرناک از دولت خام فروش به دولت آینده فروش ناظر بر همین واقعیت است که اینها بر اساس این تصور که ما قیمت ارز یا قیمتهای حاملهای انرژی را افزایش میدهیم و کسب درآمد بیشتر میکنیم، این کار را میکنند ولی داخل باتلاق فرو میروند. اکنون یکی از مهمترین باتلاقهایی که اقتصاد سیاسی ایران با آن روبروست بحران مالی در دولت است. در صفحة 74 آن گزارش تصریح میکند و میگوید عامل تعیین کنندهی جهش شاخص ضمنی هزینههای مصرف دولت گران فروشی ارز بوده است؛ دربارهاش تصریح دارد. بنابراین اینجا به تنهایی بحث، بحث نظری نیست بلکه یک واقعیت محرز شده است که در سند رسمی هم انعکاس پیدا کرده است. بنابراین خیلی مفید است که ما مقداری توصیه کنیم ایشان و امثال ایشان کمی روی بنیان روششناختی تحلیلهای سطح توسعه و تقدم رتبهای مسائل سطح توسعه به کلان دقت داشته باشند.
دکتر مؤمنی گفت: در جلسهی قبل برای شما توضیح دادم وقتی آشوبناکی از طریق تغییر 1400 درصدی نرخ ارز پدید آمد به اعتبار مؤلفههای سطح توسعهای که روی عملکرد اقتصادی تأثیر میگذارند در دورهی 5 سالهی برنامهی اول اندازهی واردات کالاهای لوکس و تجملی 53 برابر افزایش پیدا کرد. ادعای اینها این بود که نرخ ارز را افزایش دهیم به قول خودشان قیمتها واقعی و تعادلی میشوند اما ماجرا این گونه شده که به گواه جدولی که من از بانک مرکزی در صفحهی 302 کتاب اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری آورده ام، سرانهی دسترسی و مصرف گوشت آنها عامهی مردم در پنج سال 44 کیلو کاهش پیدا کرده اما واردات کالاهای لوکس و تجملی در آن ابعاد افزایش پیدا کرده است. اینها همه مسائلی هست که فقط در پرتوی یک فهم روشمند از مسائل سطح توسعه مورد توجه قرار میگیرد.
دکتر مؤمنی سپس به نقد برداشت دکتر نیلی از نهادگرایی پرداخت و گفت: اکنون زمان محدود است و من خیلی دلم میخواست اگر فرصت بود دربارهی فهمی که ایشان دربارهی نهادگرایی ارائه کرده نکاتی را مطرح کنم. خاطرم هست 4 سال پیش ایشان بحثی در زمینه نهادگرایی کردند و من در صحبت عمومی از ایشان تقاضا کردم تا وقتی یک مطالعهی حداقل نداشتید و آگاهی کافی ندارید دربارهی چیزی که از آن آگاهی کافی ندارید اظهار فضل نکنید، این خیلی بهتر است. گفتم علیالظاهر عزیزان از اینکه آموزهی نهادگرایی در ایران جایگاه و اعتباری پیدا کرده ناراحت هستند و میخواهند سرنوشت بازارگرایی را که برای اندیشهی بازاری فراهم کردند برای نهادگرایی هم ایجاد کنند. من صمیمانه عرض میکنم که اینها آبروی بازارگرایی را در ایران بردند بخاطر اینکه نه به لوازم عملکرد کارآمد بازار توجه میکنند و نه مسئولیت پیامدهای توصیههای بازارگرانه در غیاب بستر نهادی را به عهده میگیرند و همه چیز را به اجرای بعد احاله میدهند. بحث بر سر این است که فکر میکنند ما فقط یک موجود به نام بازار داریم که یک وجود یکتا و یگانهای است در حالی که این گونه نیست و کسانی که کارهای جدّی و عمیق روششناختی دربارهی بازار کردند میگویند ما بر حسب کیفیت نهادهای پشتیبان بازار با بازارها روبرو هستیم و بعضی از این بازارها میتواند فاجعه آفرینی کند. بحثهایی که در این زمینه آمارتیاسن مطرح کرده و به تجربههای مکرر بازارهای فاجعه آفرین در کشورهای در حال توسعه اشاره کرده مراجعه کنید واقعاً نکتههای بسیار قابل اعتنایی را میتوانید مشاهده کنید.
وی توضیح داد: اکنون اقتصاددانهای توسعه میگویند هر بازار حداقل بر حسب ویژگیهای چهار گروه از نهادهای پشتیبان بازار میتوانند کارکرد متفاوتی داشته باشند، بنابراین برخورد مطلق انگارانه و ایدئولوژی زده به بازار فاجعه آفرینی میکند و برای ایران جز فاجعه چیزی ایجاد نکرده است.
دکتر مؤمنی متذکر شد: ما در مقام دفاع از حریم بازار اینها را مورد خطاب قرار میدهیم ولی اینها از طریق مافیای رسانهای میگویند اصلاً قائل به وجود بازار نیستند. بحث بر سر این است که میگویند چهار گروه نهاد پشتیبان بازار بر حسب اینکه چگونه عمل کنند ما اولاً با بازارها روبرو هستیم، با بازار واحد و یگانه روبرو نیستیم و در درجهی بعدی بازارهایی که کیفیت پشتیبانیهای نهادی ناکافی دارند میتوانند بحران آفرینی کنند.باید به این چهار گروه نهادهای پشتیبان بازار که عمومیترین صورتبندی از بنیانهای نهادی بازار است توجه کنیم و اتفاقاً شاید برای شما جالب باشد ما در انتشارات نهادگرا حدود پنج سال پیش یک کار خیلی درخشان تحقیقاتی را که محصول کار چندین سالهی آقای دکتر یوسفی همکار عزیزمان بود در قالب یک کتاب تحت عنوان «بنیانهای نهادی بازار» منتشر کردیم. بسیار توصیه میکنم که این کتاب را ملاحظه بفرمایید.
دکتر مؤمنی در بحث از نهادهای پیشتیبان بازار گفت: اگر من بخواهم به صورت فشرده اشارهای داشته باشم بحث بر سر این است که بر حسب اینکه کیفیت نهادهای خالق بازار،نهادهای محافظت کننده از حقوق مالکیت، و نحوهی اجرای قراردادها، چگونه باشد ما با طرز عمل متفاوت بازار روبرو خواهیم بود. همچنان که بر حسب اینکه نهادهای تنظیم کنندهی بازار چگونه عمل کنند، نهادهایی که به مهار موارد شکست یا درماندگی بازار معطوف هستند، و بر حسب اینکه نهادهای ثبات بخش بازار، نهادهایی که از مهار نوسانات در یک سیستم بازاری پشتیبانی میکنند و برحسب اینکه نهادهای مشروعیت بخش به بازار، نهادهایی که ناظر بر مهار تعارضهای اجتماعی، توزیع مجدد و حمایتهای اجتماعی هستند هریک چگونه کار کنند ما با بازارهای متفاوت روبرو خواهیم بود. بنابراین برخورد مطلق انگارانه و ایدئولوژی زدهای که از بازار در ایران ترویج میشود انصافاً هیچ نسبتی با علم اقتصاد ندارد و فقط در کادر خاصی برای باز تولید و استمرار مناسبات رانتی تا به امروز به کار آمده است چون به لوازم و تمهیدات نهادی آن به هیچ وجه توجه نمیکنند.
مؤمنی در نقد مقاله نیلی افزود: ایشان ادعا کردند که مقامات گرامی از ما خیلی خوششان میآید ولی ما فکر کنیم چون اینها به مقامات این نکات را گوشزد نمیکنند و میگویند شوک به نرخ ارز وارد کن تا رستگار شوی، مقبولیت دارند و به همین خاطر هست که در 3 دههی گذشته همواره به شکلی در ساختار قدرت حضور مؤثر و فعال داشتند.
وی افزود: من خیلی دلم میخواست دربارهی بحثهایی که در حیطهی نهادها کردم و بقیهی مطالبی که گفتم اشاره هایی داشته باشم. اما تنها دو نکته را با اجازهی دوستان مطرح میکنم و از آن درمیگذرم. در ذخیرهی دانایی علم اقتصاد به گونهای که برای شرایط کنونی ایران هم بتواند الهام بخش و آموزنده باشد یکی از درخشانترین کارها کتابی است که جان مینارد کینز در سال 1920 نوشته است. عنوان این کتاب پیامدهای اقتصادی صلح است. در آنجا شما به خوبی میتوانید متوجه شوید اگر کینز در قلمروی علم اقتصاد به بزرگی رسیده، یکی از وجوه آن وقوف روششناختی به تقدم رتبهای مسائل سطح توسعه است که در آثار ایشان به چشم میخورد. گرچه تصریحی ندارد ولی به لحاظ مضمونی یکی از نکاتی که ایشان مطرح کرده این است که حکومتگر باید دربارهی سیاستهای تورمزا به شدت بر حذر باشد. چون این یک بازی هست که به تعبیر او بازی اقتصادی را تبدیل به یک قمار میکند. او به کتاب قمار بازی داستایوفسکی استناد میکند و در آنجا میگوید در ماجرای قمار دولت، مردم، تولیدکنندهها و آیندهی کشور بازندهاند. در آنجا میگوید تورم بازی اقتصادی را به یک قمار تبدیل میکند و به دلیل اینکه برخورداریها بجای اینکه تابع صلاحیتها و تلاشها و نوآوریها باشد مانند تاس انداختن است که به صورت ناگهانی بدون اینکه زحمتی کشیده باشد میتواند در معرض برخورداریهای غیر عادی قرار گیرد؛ از این زاویه روی نهادهایی که خالق بازار هستند؛ نهادهای حقوق مالکیت تأکید میکند. بحث دومی که کینز مطرح میکند این است که سیاستهای تورمزا تزلزل در هنجارهای اجتماعی ایجاد میکند و اثر اقتصادی تزلزل در هنجارهای اجتماعی، سست شدن اعتبار قراردادها است. در طی سه دهة گذشته پدیدهی صدور چکهای بلا محل در ایران چه مسیری را طی کرده و چگونه خود این یک نیروی محرکهی بسط گسست اجتماعی و بیاعتمادی اجتماعی سراسری هم بین مردم با یکدیگر و هم با حکومت شده است. نکتهی سومی که کینز مطرح میکند این است که سیاستهای تورمزا به اعتبار آنکه نیروی محرکهی نابرابریهای ناموجه هستند مهمترین عامل جایگزینی تمایلات مبتنی بر اعتماد و همکاری با تمایلات مبتنی بر ستیز و حذف هستند. به همین خاطر میگوید سیاستهای تورمزا جامعه را تکهتکه و با گسست اجتماعی روبرو میکند.
وی گفت: بنابراین اکنون ما از فرمایشات اخیر آقای رئیس جمهوری استفاده میکنیم که این فرمایشات دقیقاً در نقطهی مقابل بخشی فرمایشات آقای دکتر نیلی است. ایشان تا به حال چندبار از موضع رجز خوانی گفتند کلید اینکه نرخ ارز چقدر شود در اختیار ما است. حتی عدد دادند و گفتند ما هر لحظه اراده کنیم میتوانیم نرخ ارز را به فلان مقدار برسانیم. پس اینکه بگوییم ماجرا، ماجرای فنر است، یک نوع فرافکنی و یک نوع دور شدن از واقعیت است. سیاستهای پولی، مالی، تجاری، صنعتی خود را بر اساس مصالح توسعه تنظیم کنید بعد بررسی کنید اثری از فنر باقی میماند؟ اینها تعابیری است که فقط در چارچوب بسط مناسبات رانتی کارآیی دارد و هیچ نسبتی با مصالح سطح توسعهی ملّی ندارد.
مؤمنی در بخش پایانی سخنان خود گفت: آخرین نکتهای که میخواهم برای شما مطرح کنم تمجیدهای غیر متعارفی است که ایشان از برنامهی سوم و تمهید نهادی برای شکلگیری بانکهای خصوصی مطرح کردند. چیزی که بیش از آنکه نسبتی با متن علمی داشته باشد به یک مدیحه سرایی شباهت دارد. ایشان حتی یک مورد به نقش آفرینیهای بانکهای خصوصی در به هم زدن کیفیت نقدینگی آشوبناک کردن سیستم اقتصادی دامن زدن به مناسبات غیر متعارف سوداگرانه در بازارهای سکه و ارز و مسکن و از این قبیل پاسخ ندادندو کل ماجرا را منحصراً به دورهی احمدینژاد وصل کردند. در حالی که سوء کارکردهای بانکهای خصوصی در دوره ایشان، با وجود همهی بیمسئولیتهایی که دارند و ادعا کردند هیچ نقشی در سیاستهای دولت ندارند، به مراتب از سوء کارکردهای بانک خصوصی از دورهی احمدینژاد هم بیشتر شده است. چقدر مایهی تأسف است که بدیهیترین چیزها نادیده گرفته میشود.
دکتر مؤمنی سپس پیشنهاد داد: من اعلام آمادگی میکنم که اگر ایشان تمایل داشته باشند به صورت نوشتاری یک دیالوگی را دربارهی تجربهی خصوصیسازی در ایران و در سطح ملّی راه بیندازیم. واقعاً بررسی کنیم خصوصیسازی میخواست در خدمت توسعهی ملّی باشد باید چه تمهیداتی برای آن در نظر گرفته میشد و اینکه اینها شتابزده و عجولانه بلافاصله بعد از جنگ کل ماجرای خصوصیسازی را به توزیع رانت و جابجایی دارای دولتی متنزل کردند و همه بسترهای نهادی که فضای رقابت عادلانه را در اقتصاد ملّی شکل دهد را نادیده گرفتند چه لطماتی را به بار آورد. خیلی خوب است که در این زمینه صحبت کنیم ولی چون ایشان آن گونه مدیحه سرایی کردند من عبارتی را یادداشت کردم از گزارشی که مرکز پژوهشهای مجلس در سال 1391 منتشر کرده است. عنوان این گزارش نگاهی به خصوصیسازی در صنعت برق کشور است.
وی افزود: به شرحی که اشاره کردم یکی از درخشانترین حیطههای اظهار وجود جوزف شومپیتر این است که شومپیتر در دو تا از کتابهای درخشان و ممتاز خود این ایده را مطرح میکند و میگوید بزرگترین کاستی معرفتی در اندیشهی مارکس زمانی که میخواست یک صورتبندی نظری از مسئلهی سرمایهداری ارائه کند این است توجه بایسته به نقش بانکدارها نکرد. بخصوص در کتاب کاپیتالیزم و سوسیالیزم و دموکراسی که انتشارات دانشگاه تهران چاپ کرده، خیلی خوب توضیح داده است و در آنجا میگوید مارکس متوجه نشد وقتی به یک شخص حقوقی یا حقیقی خصوصی اجازهی تأسیس بانک میدهی یک رانت بزرگ به او دادهای. این تعبیری است که در قرن بیستم برجستهترین فردی که اول بار مطرح کرد شومپیتر بود. او گفت آن رانت، رانت خلق پول از هیچ است. بعد میگوید تجربهی توسعهی صنعتی در اروپا نشان میدهد چون ترتیبات نهادی خود را به گونهای تمهید کرده بودند که قدرت خلق رانت به نوآوریهای فناورانه معطوف شد جهش در آن کشورها اتفاق افتاد اما اگر کشوری این رانت را اعطا کند بدون تمهید نهادی آن کشور مسیر نابودی را برای خود هموار کرده است. بدین ترتیب شومپیتر در اهمیت نهاد بحثهای جذابی میکند و هم در اهمیت اینکه اگر پشتیبانیهای نهادی کنترلی بانکهای خصوصی نباشد میتوانند فاجعه ایجاد کنند.
وی افزود: ایشان در مقالهی خود در عین حالی که گفتند کنترلهای نهادی هیچ کدام وجود نداشته و خوب هم عمل نکرده در عین حال تمجید خیلی غیر متعارفی از بانکهای خصوصی میکنند که ما این را حمل بر صحت میکنیم و میگوییم انشاءالله ایشان فقط این گونه فکر میکنند. اما ماجرا این گونه نیست و ابعاد رانتی که به نام خصوصیسازی در ایران توزیع شده خیلی کمتر از آن چیزی هست که در سیستم بانکی داده شده مشاهده کنید اوضاع چگونه است تا وقتی میگوییم نهادها مهم هستند بدانید به چه معناست . من در تیتری که انتخاب و یادداشت کردم نوشتهام منطقهای خصوصیسازی به سبک یک دولت رانتی. این عین عبارت گزارش مرکز پژوهشها است. گرچه واگذاری نیروگاهها در ایران صد درصد قانونی انجام میگرفته اما متأسفانه ورود بخش خصوصی به صنعت برق نه تنها گرهگشا نبوده بلکه در صورت استمرار واگذاری به همین شیوهی کنونی میتواند برای وزارت نیرو فاجعه بار باشد. بعد میگوید یک مصداق عینی عام واگذاری یکی از نیروگاههای کشور است که پس از واگذاری وزارت نیرو ناچار است برای خرید یک سال بعد از همین نیروگاه بین 400 تا 600 میلیارد ریال پرداخت کند. این در حالی است که هزینهی سالانهی این نیروگاه برای تولید برق پیش از واگذاری بین 100 تا 120 میلیارد ریال بود. بر اساس قانون خریدار بخش خصوصی بهای خرید نیروگاهها را مستقیماً از طریق سازمان خصوصیسازی مستقیماً به خزانهی کشور واگذار میکند و این در حالی است که وزارت نیرو برای خرید برق تولیدی از همین نیروگاه باید هزینهی گزافی بپردازد. اصل ماجرا این است که قبل از واگذاری این نیروگاهها هزینهی تولید هر کیلو وات ساعت برق برای وزارت نیرو کمتر از 40 ریال بود در حالی که پس از واگذاری این رقم به 220 ریال افزایش پیدا کرده است. بدین معنا وقتی ما خصوصیسازی را مستقل از ترتیبات نهادیاش مطرح میکنیم چنین فاجعه هایی رخ می دهد.
مژمنی افزود: به همین ترتیب وقتی در مورد بانکهای در مقالهی آقای دکتر نیلی تصریح شده به هیچ وجه قابلیت نظارتی بانک مرکزی کفایت نمیکرد برای اینکه اینها را تحت کنترل قرار بدهد معلوم است که ماجرا به چه سمتی میرود. آقای دکتر شاکری تمام مستندات فاجعه آفرینیهای آنها را هم آوردند. آقای دکتر نیلی به هیچ یک از آنها اشاره نکردند اما یک تمجید خیلی شدیدی از آنها انجام دادند. من میخواهم عرض کنم انصافاً شخصاً جزو کسانی هستم که از آقای دکتر شاکری تقاضا خواهم کرد خودشان هم در کادر مباحث سطح کلان که آقای نیلی مطرح کردند به ایشان پاسخ دهد اما بزرگترین امتیاز آقای دکتر شاکری که ایشان را در بین اقتصاددانهای متخصص اقتصاد کلان در ایران منحصر به فرد کرده این است که جا به جای بحثهای ایشان وقتی میخواهد دربارهی متغیرهای سطح کلان صحبت کنند دربارهی نقش آفرینی متغیرهای سطح توسعه در عملکرد اقتصاد کلان اشاره میکنند. امیدوارم این دیالوگها همین گونه ادامه داشته باشد و انشاءالله برای آیندهی کشورمان منشأ خیر و برکت شود. قرار این جلسه را با آقای دکتر شاکری برای بحث درباره سیاست های ارزی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تأکید بر دوره دفاع مقدس گذاشته بودیم، اما یک جراحی اضطراری و فوری برای ایشان پیش آمد که دیشب این کار انجام شد. برای ایشان از خداوند طلب صحت و عافیت میکنیم و همین طور از آقای دکتر نیلی عزیز هم سپاسگزاریم که گرچه با شکل و شیوهی خیلی پرخاشگرانه و عصبی و همراه با شیوههایی که از نظر خودشان از نظر اخلاقی محل سؤال است ولی همین که باب این گفتگو را باز کردند شخصاً تردیدی ندارم که این دو نامه نیروی محرکهی بحثهای بسیار ثمر بخشی در حیطهی علم اقتصاد خواهد شد. انشاءالله این بحثها به سایر حیطههای مربوط به اقتصاد ایران هم بسط پیدا کند. انشاءالله از طریق ارتقاء سطح داناییهای هویت جمعی یافته شاهد باشیم اوضاع و احوال آیندهی اقتصاد ایران از امروز بهتر باشد.