دکتر فاطمه پاسبان
عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی و اقتصاد کشاورزی
در اقتصاد، بازار در مفهوم کلی آن به مکانی اطلاق میشود که در آن خریداران و فروشندگان براى مبادله کالا و خدمات اقدام میکنند. یک بازار، شامل تمام خریداران و فروشندگانى است که در حال دادوستد کالاها یا خدمات خاصى هستند.
بازارها ممکن است دارای مکان فیزیکی و جغرافیایی بوده یا بهصورت الکترونیکی به این امر مبادرت ورزند. در تعریف آقای فیلپ کاتلر پدر بازاریابی جدید «بازار مشتمل بر تمام مشتریان بالقوهای است که دارای نیاز و خواسته مشترک باشند و برای تامین نیاز و خواسته خود، به انجام مبادله متمایلند و توانایی انجام این کار را نیز دارند.» در بازار دو عامل «خواسته و نیاز» و «توانایی» متغیرهای اصلی بازار یعنی مقدار و قیمت را تعیین میکند. تقاضا و عرضه برای محصول یا کالایی خاص باعث میشود که قیمت بازار تعیین شود. اینکه در بازار یک محصول خاص در حالت تعادل باشد، یا با مازاد یا کمبود عرضه یا تقاضا مواجه باشد، قیمتها در نوسان و تغییر قرار خواهند گرفت. نوسان در قیمت محصول و کالا محرکی برای اقتصاد است که در طرف عرضه باعث انگیزه تولید شده و در کنار عوامل دیگر به پایداری تولید کمک میکند. نکته مهم این است این نوسانات قیمت با توجه به ساختار اقتصادی هر کشور چقدر باشد، مناسب و منطقی است و باعث بر هم زدن متغیرهای اقتصادی و اجتماعی مرتبط نمیشود؟ این سوالی است که نیازمند تحقیق و مطالعه برای هر محصول در هر کشور با رویکرد مدلهای تعادل جزئی و در بهترین شکل تعادل عمومی است. در بخش کشاورزی نیز بازار محصولات کشاورزی، عرضه و تقاضای خود را دارد و قیمت در این بازار تعیین میشود. بارها شنیدهایم که در بازار کشاورزی پدیده عرضه تارعنکبوتی باعث نوسان در قیمت محصولات کشاورزی میشود. این پدیده را اینطور میتوان توضیح داد که عموماً در اقتصاد تولیدکننده برای اینکه تصمیم بگیرد چه کالایی و به چه میزان تولید کند، نگاه به قیمت سال جاری یعنی همان زمانی که در آن قرار گرفته است، میکند. بهعنوان مثال اگر تولیدکننده کفش که بازار و رقبا را رصد میکند، برای او قیمت کفش در بازار کاهش یابد و انتظار ادامه آن را داشته باشد، تولید کفش را کم میکند و برعکس.
این نوع نگاه و رفتار تولیدکننده برای تصمیمسازی نوع و میزان تولید به زمان جاری و پیشبینی آینده وابسته است.اما در برخی تولیدات همانند تولیدات کشاورزی، تولیدکننده برای تولید سال جاری به قیمت سال گذشته نگاه میکند و بعد تصمیم میگیرد چه محصولی را تولید کند. برای مثال اگر قیمت هندوانه در سال جاری بالا باشد، سال بعد کشاورزان زیادی به کشت آن محصول مبادرت کرده و با تولید بیشتر، عرضه بالا میرود و در نتیجه قیمت هندوانه پایین میآید. یعنی تولید صورتگرفته اما تقاضا برای این میزان تولید وجود ندارد و مازاد عرضه باعث کاهش قیمت میشود. در مقابل کالایی که کشت نشده و به جای آن هندوانه کاشته شده، عرضه آن کم میشود و قیمت محصول مورد نظر افزایش مییابد. با کاهش قیمت هندوانه، سال بعد تولید از این محصول کمتر شده و با عرضه کمتر قیمت بالاتر میرود و همین دور تسلسل ادامه مییابد.
بهطوری که هر سال با مازاد عرضه یک محصول و کمبود عرضه محصول دیگر مواجه بوده و نوسانات قیمت را به همراه دارد. در این شرایط تولیدکننده بخش کشاورزی با توجه به قیمت گذشته تصمیم به تولید میگیرد در حالی که مصرفکننده محصولات کشاورزی به قیمت فعلی و جاری توجه دارد و بر اساس آن تصمیم میگیرد چه کالایی و به چه میزان خریداری کند. این رفتار تولیدکننده و مصرفکننده محصولات کشاورزی به دنبال خود نوساناتی را به همراه دارد. اما این سوال مطرح میشود نوسانات تا چه میزان و اندازه با توجه به ساختار اقتصاد کشاورزی ایران و نوع محصول منطقی و طبیعی است و نیاز به مداخله دولت ندارد و از چه حد و مرزی گذشته نیازمند مداخله دولت و مدیریت هوشمندانه بازار است که جلوی نوسانات غیرمتعارف را گرفته بهطوری که هم تولیدکننده و هم مصرفکننده منفعت برده و بازی برد- برد را رقم بزند نه اینکه یک طرف یا تولیدکننده یا مصرفکننده متحمل زیان و ضرر شود. این حد متعارف نوسانات قیمت برای محصولات مشخص نیست و هر نوسان قیمتی در بازار محصولات کشاورزی بهعنوان ناکارآمدی بازار و مدیریت آن تلقی میشود. آیا اگر محصول کشاورزی در بازار ۵ درصد تغییر قیمت داشت این حد متعارف است یا ۷ درصد؟ یا بیشتر یا کمتر؟ هنوز به این مساله پاسخ مناسبی داده نشده است تا از این طریق بتوان با آسیبشناسی وشناسایی مشکل اصلی محصولاتی که دارای نوسانات غیرمتعارف قیمت در بازار هستند، با مدیریت هوشمندانه، نوسانات را در مسیر نوسانات متعارف به حرکت درآورد. مدیریت بازار به این معناست که دولت با توجه به انواع شیوههای مختلف دخالت در بازار، بهترین سیاست یا بسته سیاستی را انتخاب کند تا تنظیم بازار کند با این هدف که رفتار عاملان اقتصادی تغییر یافته و در نهایت به رقابتپذیری منجر شود. تغییر در رفتار سوداگرانه، انحصار، قاچاق و رانت از جمله این موارد است. اگر سیاستهای تنظیم بازار به تغییر رفتار عاملان اقتصادی و رقابتپذیری منجر نشود، ناکارآمدی سیاستها را نشان میدهد. در بازار محصولات کشاورزی انواع سیاستهای مداخله گرانه دولت صورت گرفته است از جمله سیاست قیمتی، سیاست کنترل عرضه، سیاست یارانه، سیاست مرزی. اما برآیند و حاصل آن در بازار باعث تغییر رفتار عاملان اقتصادی نشده است. چرا؟ به نظر نگارنده بسیاری از عوامل تاثیرگذار خارج از نیروهای بازار محصولات کشاورزی است، اینکه قاچاق سازمان یافته محصولات کشاورزی صورت میگیرد حتی در مواقعی که برای تنظیم بازار سیاست مرزی ممنوعیت واردات هست، یا به خاطر نبود مکانیزم کارآمد نظارت و کنترل و ارزیابی بر بازار رانت ایجاد شده در واردات و مابهالتفاوت قیمت تولیدکننده تا مصرفکننده (حاشیه بازار) ایجاد میشود، یا اینکه بازیگران زنجیره ارزش با هم تعامل و گفتوگوی سازنده ندارند که خود سبب عدم شکلگیری زنجیره ارزش میشود و... به دلیل نبود حکمرانی خوب است. سیاستها اعمال میشود اما حکمرانی خوب مغفول مانده است.
دولتها هوشمندانه در جهان حکمرانی میکنند. غالبا، حکمرانی سه گروه اصلی از بازیگران را شامل میشود: حکومت، بخش خصوصی و جامعه مدنی. موضوع بازار و مدیریت آن یکی از موضوعاتی است که تعامل و همکاری سه بازیگر یعنی حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی را در قالب مفهوم حکمرانی ایجاب میکند. تعداد بازیگران متفاوت در بازار و زنجیره ارزش و عرضه محصول، اولویتها، منافع و سلایق متفاوت و گاه متضاد با هم و پیچیده در میان آنان طلب میکند فرآیندی برای توافق و بازی برد-برد میان بازیگران مختلف طراحی و اجرا شود؛ یعنی همان حکمرانی خوب. مشارکت و همدلی و همزبانی هر سه نهاد با هم و توافق بر رفتارهای مشخصشده برای هر بازیگر، با اجماع و توافق حاصل میشود که همه خود را در بازی شریک دانسته و بازی برد-برد رقم بخورد، نه اینکه در این فرآیند گروهی خود را متضرر و بازنده تلقی کرده و لذا برای جبران ضرر و خسارت به اقداماتی دست بزنند که تمامی رفتار و سیاست دولت و سایر بازیگران را خنثی و بیاثر و چهبسا ناکارآمد جلوه دهند. تا آشتی و گفتوگویی سازنده و موثر میان سه بازیگر اصلی حکمرانی خوب صورت نگیرد، مدیریت مناسب بازار محصولات کشاورزی به تنهایی توسط دولت به سرانجام نرسیده و چه بسا دولت را وارد روزمرگی و دور شدن از وظایف اصلی خود برای حکمرانی خوب میکند.
منبع: دنیای اقتصاد