سوالهايي كه جواب داده نميشود
اقتصاددان
در اعتماد نوشت: اينكه قيمت دلار چرا افزايش يافت و اينكه دولت چه كرد كه نبايد ميكرد و چه بايد ميكرد كه نكرد بسيار مورد بحث قرار گرفته است اما آنچه در تحولات اخير مشخص شد كه نگراني بيشتري از كردهها و نكردههاي دولت ايجاد ميكند، ضعف تئوريك و مدل رفتاري دولتمردان در مواجهه با ناملايمات اقتصـادي و پاسخگويي به كساني است كه با اميد به آيندهاي بهتــر، آنهــا را برگزيده و بر مسند قدرت نشاندهاند. افزايش قيمت ارز چه به دليل سياستهاي اقتصادي دولت، چه به دليل تحريم و عنادورزي امريكا و برخي ديگر از كشورها و چه به دليل مخالفين داخلي دولت براي مردم تشويش و نگراني به همـراه دارد، حق هم دارند چرا كه به مثابه فردي كه به بيماري سرطان مبتلا ميشود به يكباره ميبينند كه حاصل سالها كار و زحمتشان در حال از دست رفتن است، ميبينند كه بسياري از برنامههاي آنها در حال پيوستن به روياهاست و تصويري مبهم از آينده در ذهن آنها نقش ميگيرد كه مملو از يأس و نااميدي است با اين تفاوت كه اگـر اين فرد بيمار به پزشك حاذقي مراجعه كند پزشك ابتدا دليل بيماري و روند درمان آن را براي او تشريح ميكند و سپس با تزريق اميد و ترغيب وي به مبارزه، فرآيند درمان را آغاز ميكند در حالي كه در مقابل افزايش قيمت دلار، تيم اقتصادي دولت رفتاري كاملا متفاوت از پزشكي حاذق از خود نشان دادند.
آنچه از ابتدا فقدان آن مشهود بود و همچنان هست تحليل علمي دولت از چرايي افزايش قيمت ارز و توضيح و توجيه سياستهايي است كه دولت براي مواجهه با مساله افزايش نرخ ارز انتخاب كرده است. به عبارت ديگر پزشكان اقتصادي دولت به جاي تشخيص بيماري و اتخاذ روش درمان و توضيح آن به بيمار از همان ابتدا چاره را در انكار و ناچيز شمردن بيماري يافتند و سپس با شدت گرفتن بيماري، آن را غيراقتصادي و به گردن دشمن و جو رواني با حباب معروفش انداختند، دريغ از ذرهاي تحليل علمي و دريغ از ذرهاي احساس مسووليت كه ميبايد چرايي پيدايش اين مشكل را حتي اگر غيراقتصادي است با مردم در ميان بگذارند و از نگراني آنها بكاهند. اين روزها به لطف گسترش وسايل ارتباط جمعي ميبينيم كه در ديگر كشورها چگونه با مسائل اينچنيني روبهرو ميشوند و چگونه مديران اجرايي در مقابل مردم و نمايندگان آنها دانش و توان خود در مواجهه با مشكل را براي كسب اعتماد بيشتر و مطمئن كردن مردم نسبت به كنترل اوضاع به نمايش ميگذارند. ميبينيم كه در مجالس يا كميتههاي فرعي چطور نمايندگان آنها محترمانه و با پرسشهاي تخصصي دانش و توان مسوولان را ميآزمايند و در انتها نيز چگونه منصفانه قضاوت ميكنند.
در چند ماه گذشته آنچه مردم از حضور رييس كل در مجلس ديدند هياهو و شائبه برخورد فيزيكي بود و آنچه از اعضاي اقتصادي دولت ديدند كليگويي و بهزعم خود تزريق اميد به بيماري كه در حال درد كشيدن است، بود. هيچيك از اعضاي اقتصادي دولت به زبان اقتصادي با مردم صحبت نكردند و تنها با صحبتهاي دوپهلوي خويش بر تشويش و نگراني و بياعتمادي مردم به خود افزودند. اين چه مدل رفتاري است كه به جاي توضيح علمي سازوكار بازار ارز و ريشهيابي مشكلات آن، در مورد بازار ارز نيز آمرانه صحبت ميكند و انتظار اقناع مردم را نيز دارد. چرا انتظار دارند كه مردم رفتار اقتصادي و برنامه زندگي خود را بر مبناي قول رييسجمهور و انشاءالله گفتن رييس كل و نصيحتهاي رييس سازمان برنامه و بودجه تنظيم كنند؟ اين انتظار از كجا حاصل ميشود؟ در چارچوب همين مدل رفتاري است كه نمايندگان مجلس نيز با روشهاي غيرمتعارف گلايه خود را از اداره بازار ارز اظهار ميكنند و متاسفانه آنچه در انتها فدا ميشود عقلانيت و علم اقتصاد است.