من چند فرضیه اصلی در مورد نظام بانکداری در ایران دارم:
1. بانکها با رفتار غلطی که دارند پس از چند دوره از جامعه صلب مالکیت میکنند. و خود بانکها صاحب همه اموال مردم میشوند.
2. دولت که ارزهایش را در شرایط کنونی به بانک مرکزی میفروشد یک اشتباه است. این کار همواره ذخایر ارزی بانک مرکزی را افزایش داده و باعث ایجاد شرایط نهادینه شدن رشد نقدینگی میشود و نیز دلایل کافی برای چاپ اسکناس اضافه در اقتصاد و تزریق به جامعه را محیا میکند. همچنین این موضوع باعث میشود تا مدیران بانک مرکزی از یک رانت مناسب توزیع ابزار خلق پول بین بانکهای تجاری و نیز دولت برخوردار شوند.
3. بانکهای تجاری با ارائه یک شاخص با نام سهم مانده تسهیلات پرداختی از مانده سپرده¬های نزد خود، سعی در مظلوم نمایی و هدیه دادن به جامعه دارند. این کار باعث شده تا بانک مرکزی و دولت برای تعیین چارچوبهای نظارتی دقیقتر و کارآمدتر در مقابل یک رفتار به ظاهر اخلاقی بانکها قرار گرفته و خود نسبت به بسیاری از رفتارهای غیر قابل توجیه بانکها در حوزه خلق پول کوتاه بیایند. شاخص منطقی¬تر سهم مانده تسهیلات پرداختی بانکها از مجموع مانده سپرده¬های نزد بانکها به اضافه ارزش پولی و به هنگام شده سرمایه¬های منقول و غیر منقول (شامل املاک در مالکیت) بانک¬ها باید باشد.
4. خلق انفجاری پول در نظام بانکی یک بازی بدون توجیه و البته نظارت نشده توسط ناظران نظام پولی و بانکی است که متأسفانه با ادامه یافتن آن به علت ماهیت واگرا بودن آن میتواند به یک انفجار بزرگ در نظام پولی تبدیل شود. موضوع بسیار ابتدایی و از آنجا شروع می¬شود که از خودمان می¬پرسیم وقتی اقتصاد بهره¬وری ندارد، حتی رکود بر جامعه تولیدی حاکم شده و تورم هم کنترل شده و به زیر 10 درصد رسیده است، چرا هنوز بانک¬ها به نرخ سودهای بالای 24 درصد تمایل نشان داده و اگر آنها را آزاد بگذاریم، نرخ سود پرداختی به سپرده¬ها را بالاتر از این هم خواهند برد. و یا این سؤال که این صندوق¬های اعتباری که شکل گرفته¬اند و هیچ کار تولیدی و بانکی هم نباید داشته باشند، چرا و چگونه این همه سود دارند. در مقابل چگونه است که اگر یکی از این صندوق¬ها دچار مشکل شود، در کمتر از چند روز وضعیتش به نابودی خواهد کشید و هیچ چیز یا کسی هم توانایی نجات دادنش را ندارد. و یا چطور است که مجدد توسط همین نظام بانکی یکی دو تا از این بانک¬ها و صندوق¬های دیگر با هم مشارکت می¬کنند تا مشکل این صندوق را حل کنند. آیا این کار در یک نظام کاملاً رقابتی امکان پذیر است و یا موضوع به این صورت حل و فصل می¬شود تا جامعه و ناظران بی تخصص نظام بانکی متوجه مشکلات درونی و نهادی نظام بانکی نشده و از طریق کشف راه کار به دنبال پایان دادن به بازی خلق پول انفجاری بانک¬ها نباشند.
و البته چند سؤال اساسی در حوزه نظام بانکی که هنوز کسی برای آن پاسخی ارائه نداده است؟
مسئولیت اجتماعی بانک¬ها چیست؟ چه تنوعی دارد؟ در کجاها باید شکل بگیرد؟ چه حوزه¬هایی را پوشش می¬دهد؟ چه زمان¬هایی و در چه چارچوبهایی ظاهر می¬شود؟ چه کسانی مخاطب مسئولیت اجتماعی بانک¬ها هستند؟ چرا باید برای بانک¬ها مسئولیت اجتماعی در نظر گرفت؟ نقش پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط بانک¬ها در یک جامعه چیست؟