در کانال «اقتصاد اجتماعی» نوشت:
سادهترین و کماسترسترین صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی، با مربیگری کیروش رقم خورد؛ مربی توانمندی که توانست وظیفه مربیگری را تمام و کمال انجام دهد و توانمندیهای بالقوه وسیع بازیکنان ایرانی را بالفعل کند. اما آیا زمانی خواهد رسید که پدیدهای مانند کیروش در اقتصاد ما هم ظهور کند؟ آیا قابل انتظار است زمانی برسد که این قدر آسان و بدون استرس، شاهد رشد مستمر قدرت رقابت بینالمللی اقتصاد کشورمان باشیم؟
اگر قرار باشد در دولت دوم روحانی شاهد ظهور یک «کیروش اقتصادی» باشیم، تصور میکنم ۳ شباهت کلیدی با «کیروش فوتبالی» داشته باشد:
اول: اندیشه بینالمللی و فراقومیتی
کیروش اقتصادی، درست مشابه کیروش فوتبالی، میداند امروزه بهواسطه درهمتنیدگی روزافزون اقتصاد جهانی و نیز رقابت سنگین بینالمللی، کشوری که بخواهد خود را از تعاملات برنده_برنده بینالمللی محروم کند، روز به روز جایگاه رقابتی خود را از دست خواهد داد. بنابراین کیروش اقتصادی، فردی خواهد بود که از یک طرف به خوبی ظرفیتهای بومی کشور در دانش و منابع انسانی را شناسایی میکند و در در درجه بعد هم بدون تعصب، این ظرفیتهای عظیم داخلی را با دانش روز دنیا ترکیب میکند. درست همانطور که دستکم ۱۴۷ کشور عضو WTO، پذیرفتهاند که کاهش متقابل تعرفههای گمرکی و نیز آسانسازی متقابل ورود و خروج سرمایه، میتواند اکوسیستم اقتصادی برنده _برندهای را بین کشورهای مختلف ایجاد کند.
دوم: تعریف «ماموریت دقیق» شامل اهداف «سنجشپذیر»
مشابه «کیروش فوتبالی» که ماموریت دقیق و سنجشپذیر «صعود به جام جهانی» را برای خود تعریف کرده بود، «کیروش اقتصادی» هم ماموریت/ماموریتهای اقتصادی دقیق و سنجشپذیر برای خود تعریف کرده و آن ماموریت/ماموریتها را با زبانی ساده به اطلاع عموم شهروندان میرساند. همانطور که مثلا دستکم در ۱۰۸ کشور دنیا که تورم سالانه زیر ۵ % دارند، اصلیترین ماموریت بانک مرکزی حفاظت از تورم زیر ۵ درصدی بوده و سایر نهادهای اقتصادی دولتی در اقتصادهای توسعهیافته هم، عموما اصلیترین ماموریت خود را به طور شفاف و سنجشپذیر و با زبانی ساده بیان میکنند.
سوم: پافشاری بر دریافت «اختیارات کافی» و متناسب با ماموریتهای تعریفشده
کیروش اقتصادی، مشابه کیروش فوتبالی، بر گرفتن اختیارات کافی (متناسب با ماموریت شفاف و سنجشپذیری که برای خود تعریف کرده) و نیز دریافت فرصت زمانی کافی (به معنای طول مناسب دوره مدیریتی برای انجام اقدامات زیربنایی) پافشاری میکند. نکته مهم اینکه ولع رقابت بر سر افزایش اختیارات در سازمانهای دولتی مختلف، ناشی از آن است که سالیان طولانیست فراموش کردهایم «اختیارات» باید متناظر و متناسب با «مسوولیتها و ماموریتهای سنجشپذیر» باشند.
خلاصه آنکه آقای روحانی در دولت اول خود توانست کمابیش زمینه را برای ظهور یک «کیروش دیپلماتیک» (جواد ظریف) فراهم کند. اکنون اگر بخواهد در دولت دوم خود زمینه را برای ظهور یک «کیروش اقتصادی» فراهم کند، توجه به ۳ نکته بالا ضروری خواهد بود.
@Social_Economics