سه شنبه, 29 فروردين 1396 13:47

مسعود درخشان: عامل تحرک

نوشته شده توسط

متن سخنراني مسعود درخشان در دانشگاه علامه را ویژه نامه شرق 25 اسفند 1395 منتشر کرد:

در آبان ٩٣، سه‌و‌نیم‌‌ میلیون بشکه تولید نفت شیل آمریکا بود. این رقم خیلی بالا بود، به‌ویژه که از سال ٢٠٠٠ میلادی به بعد از یک‌‌ میلیون به سه‌و‌نیم‌‌ میلیون رسید و این نشان می‌داد که سیر صعودی دارد. این موضوع ناشی از دو چیز بود؛ یکی رشد فناوری و دوم هزینه‌فایده‌شدن آن. پس این دلالت بر این می‌کرد که جریان رشد نفت شیل در آمریکا بالاست اما هنوز ما نمی‌دانستیم که هزینه تمام‌شده آن چقدر است؟ جسته‌گریخته از این طرف و آن طرف در سه روز خبر جمع کردیم. هزینه شیل متغیر بود؛ از ٥٠ دلار تا ٩٠ دلار گزارش شده بود. ما با توجه به این ساختار هزینه باید پیش‌بینی می‌کردیم. اما چرا برای ما تولید شیل مهم بود؟ به دلیل اینکه سه‌ونیم‌‌ میلیون بشکه در روز یعنی تولید ایران. آمریکا علاوه بر تولید متعارف توانسته بود به اینجا برسد و صحبت از این بود که آمریکا صادر‌کننده نفت خواهد شد.
پس یک جریان شکل‌گیری انتظارات به وجود آمد که آمریکا به‌عنوان یک بازیگر اصلی وارد بازار جهانی نفت می‌شود. وقتی اینها را در کنار هم قرار می‌دادیم، به این نتیجه می‌رسیدیم حالا که آمریکا چنین نقشی ایفا می‌کند و تولیدش آن‌قدر بالا رفته و تولید غیرمتعارفش شش‌‌ میلیون شده است و نقش اصلی هم ایفا می‌کند، در این شرایط ما با یک مسئله به نام شبکه اعتبارات بانکی در آمریکا مواجه هستیم، چرا؟ برای اینکه این سه‌ونیم‌‌ میلیون بشکه نفت شیل ناشی بود از تولید شاید یک مورد از شرکت‌های بزرگ نفتی و بقیه شرکت‌های نفتی کوچک بودند. شرکت‌های کوچک نفتی که بیشتر دانش‌بنیان و به دنبال فناوری‌های جدید بودند، موتور رشد می‌شوند. تعدادشان هم زیاد بود و شبکه بانکی اعتبارات عمده به آنها داده بود و این حجم از اعتبارات به قدری بود که اگر تولید نفت شیل سودآور نبود، آمریکا با بحران اعتبارات مواجه می‌شد و این پول‌ها باز نمی‌گشت. بنابراین سودآوری صنعت نفت شیل در آمریکا یک فرض اساسی برای ما می‌شد. بدون این نمی‌توانستیم بحث را جلو ببریم. این باید سودآور شود. چرا؟ برای اینکه با شبکه اعتبارات بانکی گره خورده است. در مجموع ما این‌گونه نتیجه گرفتیم: این فرض که آمریکا می‌خواهد بازیگر اصلی باشد و تولیدش را عملا به این حد رسانده است (با وجود اینکه هزینه تولید هم بالاست و این شرکت‌های کوچک هم این‌طور از اعتبارات بانکی استفاده کرده‌اند و نباید ورشکست شوند، چون بحران دوم مالی برای آمریکا در پی خواهد داشت)، بنابراین قیمت نفت باید در حدی باشد که این نوع تولید سودآور شود. با توجه به جمیع جهات ما گفتیم نفت برنت باید بین ٧٥ تا ٨٥ دلار باشد و نفت ایران بین ٧٢ تا ٨٢ دلار. اما در عمل این پیش‌بینی شکست خورد؛ البته ما در گزارشمان نوشتیم که شایسته است جمهوری اسلامی ایران در زمینه واقعیت‌های شیل مطالعات جدی کند. جواب آمد که در فرصت دو ماه گزارش کامل بفرستید. اگر این امکان را داشتیم که خودمان استفاده می‌کردیم. اما تا الان مطالعه‌ای دراین‌باره نشده است که واقعا چه خبر است؛ دلیلش هم روشن است؛ مطالعات اینترنتی و مطالعه شرکت‌ها کاشف از واقعیت‌ها نیست؛ باید نیروهایی درون آنها باشد و اطلاعات دست اول بیاورند.
مهندسان اصلی باید آنجا باشند. ما باید یک شبکه کامل اطلاعاتی در حیطه فنی جهان داشته باشیم. نشسته‌ایم و در اینترنت جست‌وجو می‌کنیم و چهار خبر از انرژی آمریکا می‌بینیم. اینها همه دست‌صدم است به جای دست‌دوم. بر اساس این مبانی غلط می‌خواهیم استراتژی تعریف کنیم. اتفاقی که افتاد این است که قیمت به زیر ٥٠ دلار آمد اما این به معنای این نیست که هزینه تولید زیر ٥٠ دلار است. اگر این می‌تواند تولید کند، به دلیل این است که ضرورت سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده، یعنی سرمایه‌گذاری‌هایی که قبلا انجام شده، استمرار تولید را می‌طلبد؛ حتی با قیمتی کمتر از هزینه تولید. پس اگر قیمت کمتر از هزینه تولید باشد، می‌طلبد که تولید ادامه پیدا کند. چرا؟ برای اینکه سرمایه‌گذاری انجام شده است و نمی‌شود آن را متوقف کرد.
توقف یعنی ازدست‌دادن نیروها، پرداخت‌نکردن وام‌ها، توقف یعنی جریان تحقیق و توسعه متوقف شود و...؛ پس بهتر است اینها ادامه دهند. سوابق هم نشان می‌دهد که اینها قبلا هم بوده است. در سال ١٩٩٨ (که من انگلستان بودم) قیمت نفت به بشکه‌ای هشت دلار رسید که ایران هم نفت را به هشت دلار فروخت. نه اینکه ایران پایین‌ترین رقم فروخت بلکه ایران در قیمت پایین فروخت، آن زمان کسی که مسئول نفت بود، گفت بشکه‌ای شش دلار هم فروختیم.
 
همان موقع آن مؤسسه‌ در لندن گزارشی منتشر کرد از وضعیت تولید در دریای شمال و میادین تولید در دریای شمال و قطعه‌هایی را نشان داد که هزینه تولید ٢٠ دلار و بالای ٢٠ دلار است. شما دقت کنید در زمانی که قیمت نفت هشت دلار در بازار جهانی بود، نفت دریای شمال در بازار جهانی هنوز در قیمت تمام‌شده ٢٠ دلار تولید می‌کرد و می‌فروخت؛ پس این نفت مثل کالاهای دیگر نیست که اگر هزینه تولید بالا رفت، قیمت با بحران مواجه و متوقف شود. این یک وقفه دارد. مطالعات‌سنجی و ریاضی لازم است که این وقفه‌ها را تخمین بزنند، به شرط اینکه اطلاعات صحیح داشته باشند.
پس اینکه قیمت به زیر ٥٠ دلار رسید و آمریکا نفت شیل را هنوز تولید می‌کرد، به معنای آن نیست که هزینه واقعی تولید شیل زیر ٥٠ دلار است. می‌تواند ٦٠ دلار باشد و تولید کند. تا اینجای قضیه ما درسی گرفتیم؛ اینکه صنعت شیل در آمریکا با این حجم تولید، نیروی انسانی و فناوری‌هایی که به دست آورده‌اند و اینکه می‌خواهند در فناوری پیشرو باشند، تعیین‌کننده است، با وجود اینکه ما هنوز درست نمی‌دانیم هزینه چیست؟ فقط می‌دانیم نقش تعیین می‌کند. آمریکا اظهار علاقه می‌کند به اینکه قیمت نفت بالا برود؛ چرا؟ برای اینکه عربستان اظهار علاقه می‌کند. این بحث که عربستان در مقابل آمریکا ایستاد و خواست قیمت را پایین بیاورد که شیل آمریکا شکست بخورد، اینها قصه است؛ اینها هیچ‌گاه مقابل هم قرار نمی‌گیرند؛ دلیلی ندارد که قرار بگیرند. بقای عربستان به حمایت آمریکا بستگی دارد.
اینها برای روزنامه‌هاست که بگویند عربستان قیمت نفت را پایین آورد تا آمریکا نتواند در شیل رشد کند. همین روزها هم اگر به روزنامه‌ها نگاه کنیم، این مسائل هست و از داخل آنها حرف‌های جیمزباندی درمی‌آید. اما ما نمی‌توانیم این حرف‌ها را قبول کنیم. اینکه الان عربستان به میدان آمده است، عمدتا به‌ دلیل این است که خودش منابع مالی بیشتری می‌خواهد. هزینه‌های جنگی که متحمل شده و رقم‌های عظیمی که صرف خرید تسهیلات نظامی می‌کند؛ نیاز دارد منابع مالی بیشتری داشته باشد. دوم اینکه آمریکا نیاز دارد تولید نفت بالا برود که شیل صدمه نخورد. صنعت جدید و فناوری‌های جدید که دست آمریکاست، صدمه نخورند؛ پس الان ما می‌توانیم نتیجه بگیریم که اعدادی مثل ٣٠ دلار و ٤٠ دلار قابل تحمل نیست.
 
بعید می‌دانم این داستان حفظ قیمت پایین نفت طولانی بوده باشد؛ بیشتر از شش تا هفت ماه تاب نیاوردند. گفتند اوپک باید کاری بکند. بعد از این را نیز اطلاعی نداریم، پس باید از گذشته درس‌هایی بگیریم. یکی از درس‌هایی که می‌توانیم بگیریم این است که قیمت نفت در سطوح پایین ٤٠ دلار و ٥٠ دلار دیگر نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیازهای آمریکا در صنعت شیل باشد؛ پس معلوم است که هزینه تولید شیل بالاست و این یک حقیقت است. بنابراین اگر آن موقع می‌گفتیم نمی‌دانیم، به این دلیل بود که بعد نگویند چه پیش‌بینی‌ای کرده بودید، نفت روی ٤٠ دلار آمد. اگر همین را هم نمی‌گفتیم، آقایان می‌خواستند روی ١١٤ دلار حساب کنند. ما آکادمیک هستیم، می‌گوییم اگر آن باشد، آن‌گونه می‌شود؛ آن وقت اگر آن نباشد، مشکلاتی پیش می‌آید ولی الان با اطمینان می‌توانیم بگوییم که هزینه شیل از ٥٠ دلار کمتر نیست. این است که اینها به تکاپو افتاده‌اند. ایران ٥٠ دلار فرض کرده است. این نشان می‌دهد کمتر تخمین زده‌اند؛ خوب کاری کرده‌اند؛ هر چقدر کمتر در نظر بگیرند، به نفع ماست، چون کمتر ولخرجی می‌کنند.
حال به سراغ مسائل بعدی برویم. تمام فازهای پارس جنوبی الان فعال است غیر از فاز ١١ که قراردادش را با توتال و یک شرکت چینی بسته‌اند که این هم یک فاجعه است. فاز ١١ جزء آن فازهای اولی است که انجام شد.
فاز ١١ مهم‌ترین است، لب مرز قرار گرفته و از آن طرف قطر دارد گاز آنجا را می‌برد. توتال بهانه‌جویی کرد و گفت می‌خواهیم LNG تولید کنیم. چند سال دست آنها است؛ در این فاصله قطر مدام این فاز را توسعه داد. پس منطق حکم می‌کند اول به سراغ این قسمت بیاییم که قطر نتواند گاز ببرد. چند سال توتال روی این قسمت نشست و آخر هم گفت فولاد‌ گران شده است. قرارداد اول ٣,٥ میلیارد دلار نیست و به دست شرکت ملی نفت چین داد. شرکت نفت چین چهار سال روی این فاز نشست و هر دفعه بهانه‌ای آورد؛ بالاخره ایران گفت کارت را انجام می‌دهی یا نه و دوباره قرارداد فسخ شد. تا حالا ١٠ سال شده و قطر گاز برده و حالا دوباره آمده‌اند و می‌گویند این فاز است و روی آن فکری بکنیم و دوباره همان توتال و شرکت چینی را دعوت کردند؛ همان رئیس دزدها و مجرمان اصلی که باعث شدند این فازها توسعه پیدا نکنند. آدم نمی‌داند چگونه است که این همه شرکت نفتی، دست گذاشتند روی دو شرکتی که پدر این فاز را درآورده‌اند؛ اصلا آدم متحیر می‌ماند که شرکت دیگری نبود؟
اینها آمده‌اند و تولید شیل را بالا برده‌اند؛ پس این شرکت‌ها فناورانه است و آمریکا نمی‌خواهد موقعیتش را از دست بدهد. پس از عملکرد گذشته نتیجه گرفتیم که اگر قیمت روی ٥٠ دلار بیاید و در شیل ادامه بدهند، به نظر می‌آید که زمانش فرا رسیده تا قطر مقرب آمریکا شود و جمع شدند در اوپک؛ اول در الجزایر و بعد در وین و اخیرا قیمت را بالا بردند تا یک‌‌‌میلیون‌و ٢٠٠ هزاربشکه اوپک کم کند و ٦٠٠ هزار بشکه هم غیراوپک. این خبر یک درصد قیمت نفت را بالا برد. امروز شاید یک درصد دیگر بالا برود، الان ٥٠دلار‌و ٥٦ سنت.
ایران روی ٥٠ دلار گذاشته است. برای اینکه بخواهیم تولید شیل ادامه یابد، به بیش از ٥٠ دلار نیاز داریم. نکته دوم این است که همه داستان در شیل خلاصه نمی‌شود؛ پارامترهای دیگری هم هست که روی قیمت نفت اثر می‌گذارد و آن سرمایه‌گذاری، رشد فناوری در اکتشاف در مناطق پرهزینه، عمق اقیانوس یخبندان شمال، سیبری و... است.
باید در رشد فناوری سرمایه‌گذاری شود؛ چرا باید در رشد فناوری در این مناطق سرمایه‌گذاری شود؟
 
به دلیل اینکه رشد فناوری موتور اقتصاد غرب است. الان ما فکر می‌کنیم موتور اقتصادی کشور ما نفت و درآمدهای نفتی است. درآمدهای نفتی را بیاوریم، مصرف کنیم و بگوییم رشد ایجاد شده است. در اقتصاد صنعتی رشد فناوری، موتور رشد اقتصادی است؛ همه‌چیز در گرو رشد فناوری است. سرریز فناوری در یک رشته پیشرو باعث می‌شود که کل اقتصاد تحرک پیدا کند؛ بنابراین باید سرمایه‌گذاری در فناوری انجام شود و اکتشاف در مناطق پرهزینه.
دوم اینکه اگر قیمت نفت ٤٠ یا ٥٠ دلار باشد، اصلا صرف نمی‌کند که سرمایه‌گذاری در رشد فناوری انجام شود. این موتور باید روشن بماند و این را شما تعمیم بدهید به سایر حوزه‌های اقتصادهای پیشرفته. مجموعه این موتورها باید روشن بماند. این موتورهاست که باید اقتصادها را به سمت جلو ببرد؛ با قیمت پایین نفت چطور می‌شود این حجم عظیم سرمایه‌گذاری را در رشد فناوری انجام داد؟ وقتی قیمت نفت ٥٠ دلار است، چطور صرف می‌کند شما فناوری را رشد بدهید و از مناطق یخبندان قطب، نفت در بیاورید؟
در روسیه برخی شرکت‌های خدمات نفتی کشتی‌هایی ساخته‌اند. برخی از این شرکت‌های خدمات نفتی فقط کارشان حفاری در مناطق یخبندان است. یک کشتی می‌رود یخ را می‌شکند، خودش را مستحکم می‌کند و حفاری انجام می‌دهد. بعد زمانی‌ که به نفت و گاز می‌رسد، یخ اطراف خودش را آب می‌کند چون درجه حرارتش بالاست؛ پس باید یک فناوری باشد که بتواند این کار را انجام دهد.
یک تا دو شرکت در دنیا هستند که کارشان حفاری در اقیانوس‌هاست و تخصص ویژه برای حفاری در این مناطق دارند. با قیمت ٤٠ دلار که صرف نمی‌کند این کارها را انجام بدهند. سوبسید دولتی هم در کار نیست؛ بخش خصوصی است. اینها باید کار کنند؛ پس به این دلیل قیمت نفت باید بالا می‌رفت. دوم سرمایه‌گذاری در تولید انرژی‌های جایگزین یا تجدیدپذیر مثل خورشیدی، زمین‌گرمایی و...؛ قیمت اینها باید به جایی برسد که صرف کند. اینها انرژی‌های پاک هستند؛ تمام اینها نشان می‌دهد که باید اقدامی شود. پس از سال ٢٠١٤ که قیمت نفت شروع به پایین‌آمدن کرد تا سال ٢٠١٦، دو سال است که قیمت نفت ضعیف است.
من در جمعی از روحانیون بودم و مطرح کردم که چرا اقدام عملی نمی‌کنید. مگر الان زمان شاه است که بحث مالکیت و انفال و فقه‌الاقتصاد باشد؛ الان استقلال حکومت داریم و شما هنوز به اقتصاد اسلامی در قالب بحث انفال و... نگاه می‌کنید.  چرا این‌گونه فکر می‌کنید؟ پس ببینید یا ما درددل می‌کنیم یا اینکه اگر می‌گوییم چرا اقدام عملی نمی‌کنید، می‌گویند ما که نمی‌توانیم. چطور یک معلم دانشگاه می‌تواند حرف بزند، شما نمی‌توانید؟! این شاخص توسعه‌نیافتگی است. این دو سال قیمت پایین دقیقا شبیه به یک درددل بود. اما آمد و از نظر من شبیه به یک اقدام به رهبری آمریکا شد. شبیه این در سال ١٩٩٨ بود که قیمت نفت به هشت دلار و شش دلار هم رسید.
همان موقع لقمان، رئیس اوپک بود. یک سخنرانی محرمانه در اوپک کرد که عده‌ای در سوئیس جمع می‌شوند و گاهی می‌گویند اینها جمع می‌شوند و برای دنیا نقشه می‌کشند. عده‌ای هستند که هر سال دور هم در جایی جمع می‌شوند و می‌گویند در کدام کشور چه کسی رئیس‌جمهور شود. در کجا کودتا شود. عده‌ای نشستند که در بین آنها صاحبان شرکت‌های چندملیتی و سیاست‌مداران هستند. من درک نمی‌کنم که اینها چگونه می‌خواهند این کار را انجام دهند.
 
می‌گفتند لقمان در یکی از این جلسات که تقریبا محرمانه بود، سخنرانی کرد و گفت: ٤٠ هزار کارگر در صنایع نفت آمریکا بی‌کار شدند و آمریکا دیگر تحملش را ندارد. این گزارش را یک نفر برای من آورد که لقمان در سوئیس در یکی از مجالس ارائه داده است. من این را عینا برای یکی از مقامات وزارت نفت فرستادم. آن زمان که در لندن بودم، ماهی یک گزارش از مقامات جهانی می‌فرستادم و گفتم مطمئن باشید که به‌زودی آمریکا اقدام خواهد کرد. ٤٠ هزار کارگر سال ٩٧ بی‌کار شدند. الان نه لقمانی سخنرانی کرده نه درخشانی بوده است که این سخنرانی را پیدا کند. ما نمی‌دانیم الان وضع آمریکا به چه شکل است. این مدتی که قیمت نفت روی ٤٠ دلار آمد، صنعت نفت آمریکا به چه وضعی گرفتار شد؛ هیچ‌چیز نمی‌دانیم فقط می‌دانیم جریانی آغاز شد و از درددل بیرون آمدند. من فکر می‌کنم به رهبری آمریکا صورت می‌گیرد و عربستان هم آماده خدمت‌رسانی است و بعد عده‌ای مثل عروسک خیمه‌شب‌بازی به نام اعضای اوپک به اینها خبر می‌دهند که بیایید. اعضای اوپک جمع شدند و قبل از آن یک‌سری رایزنی‌ها شروع شد. ایران گفت: من را کنار بگذارید؛ ما تحت تحریم بودیم و زیر بار هیچ‌چیز نمی‌رویم. باید بردمان را به قبل از تحریم برسانیم و تولید را بالا برد. یک اتفاق نیفتاد و ایران در رقم بالا تولید را بالا برد، به‌طوری‌که به سرعت به سه‌‌‌میلیون‌و ٨٠٠ هزار بشکه رساند؛ یعنی شاید نزدیک یک‌‌ میلیون بشکه در فاصله زمانی یک‌ساله ایران نفتش را بالا برد اما یک اتفاق نیفتاد و آن هم این بود که قیمت نفت سقوط نکرد. ما می‌دانیم قیمت نفت حتما تابعی است از عرضه و تقاضا. عرضه و تقاضا رکن اقتصاد یک کشور است.
مگر می‌شود قیمت بدون عرضه و تقاضا تغییر کند. عرضه و تقاضا از مقدار تأثیرپذیری دارند و بین این دو، یک مکانیسم تأثیر‌گذار وجود دارد که وارد آن نمی‌شویم ولی هر آنچه بود قیمت افت نکرد و این یک علامت سؤال خیلی جدی است. ایران تولید را تا این حد بالا برد ولی قیمت پایین نیامد؛ چرا؟ چند تفسیر وجود دارد؛ یک: کسانی هستند که نگذاشتند قیمت پایین بیاید. من زیاد با این نظریات موافق نیستم چون نمی‌فهمم اینها چه کسانی هستند، چه دعایی بلدند فوت می‌کنند و قیمت پایین نمی‌آید. اگر بلدند فوت کنند، قیمت بالا برود. من نمی‌توانم اینها را بفهمم که چگونه اتفاق می‌افتد اما می‌دانم که قیمت پایین نیامد؛ پس یک علامت سؤال اینجا داریم؛ آن موقع که من برای رئیس‌جمهور و آقای نوبخت گفتم ٧٢ تا ٨٢ به شرط‌ها و شروط‌ها و بعدا گلایه کردند که چرا حرفت اشتباه درآمد، گفتم به خاطر اینکه این را نمی‌دانستیم. الان خود دولت می‌تواند کمک کند؛ یعنی اگر ما دولتی داشتیم که دانشگاه را از خودش می‌دانست، الان باید آقای زنگنه در اینجا تشریف داشتند یا کسی که کارشناس ارشد هستند و این مسائل را بهتر آنالیز می‌کنند.
چون وزیر حیطه کارش سیاسی است، حرف بزند سندیت می‌شود. کسی پیدا شود و به ما بگوید که چه اتفاقی افتاد. تولید نفت را بالا بردید قیمت افت نکرد. با چه کسی قرار گذاشتید آیا قراری داشتید؟ چون آنچه معمول است، عرضه بالا رفت. فراموش نکنید در سال‌های گذشته که قیمت نفت افت کرد، در همان زمان عربستان تولید را صد‌ هزار بشکه بالا برد؛ همین که بالا برد، در افت قیمت تأثیر گذاشت. تحویل سه، چهار ماه بعد خود را پایین آورد و قیمت‌ها از همان موقع پایین آمد. پس ببینید سوابقی که نشان می‌دهد صد‌‌ هزار بشکه تولید نفت عربستان کمک کرد که قیمت بیشتر سقوط کند، حدودا یک میلیون افزایش تولید ایران این کار را نکرد درحالی‌که با صد‌ هزار بشکه این اتفاق افتاد؛ چرا؟ هیچ‌کس نمی‌داند. اینجا باید مسئولان نفت توضیح دهند که آیا قراری گذاشته‌اید که آن قرار‌ها مکانیسم را تغییر داد. از نظر من هیچ کار محرمانه خصوصی در اقتصاد نیست؛ همه چیز روی عرضه و تقاضاست، یا انتظارات عرضه و تقاضاست. چه کردید که این اتفاق افتاد که بازار آگاه بود ایران که این کار را می‌کند، یک جریان در حال شکل‌گیری است. این علامت سؤالی است که ما نمی‌دانیم، برخی‌ها در دستگاه‌های نفت می‌دانند که چرا این اتفاق افتاد؟ تفسیر دوم: آنچه می‌دانیم این است که ایران آن‌قدر تولید را بالا برد و عرضه را زیاد کرد ولی قیمت افت نکرد. این نشان‌دهنده این است که ساختار قیمت توزیع چنان بود که به سمت بالا شکل گرفته. یعنی دقیقا بازار می‌دانست که قیمت باید بالا برود، چون برای آمریکا ادامه این وضعیت امکان‌پذیر نیست، روسیه هم قیمت‌های پایین را تحمل نمی‌کند که در جای خودش صحبت می‌کنیم و چند پارامتر دیگر.
افزایش یک‌‌‌میلیونی بشکه نفت خام ایران باعث شد این افزایش قیمتی که بالقوه وجود داشت، متوقف شود. یعنی این تصمیمی که ایران گرفت که می‌خواهم به دوران قبل از تحریم برسم، باعث شد قیمت بالا نرود و همان‌طور بماند؛ چرا پایین نیامد؟ برخی از دلایل هست که ما نمی‌دانیم. حتما چیزهایی بوده است که ما نمی‌توانیم روی آنها حساب باز کنیم. ایرانی‌ها بهترین مذاکره‌کننده در دوران قاجار بودند؛ یعنی واقعا دیپلمات‌های ایران در دوره قاجار قوی‌ترین دیپلمات‌ها بودند و تجار ایران از قوی‌ترین تجار جهان در دیپلماسی اقتصادی. کلا معاملات ارز خراسان بزرگ و آنچه امروز می‌گوییم آسیای مرکزی یعنی همین کشورهای جدیدالتأسیس روسیه، اینها در دست یک زرتشتی بود و مسئولیت کل اینها را داشت. بعد از تأسیس بانک شاهنشاهی اولین کاری که انگلیسی‌ها کردند، خدمت این فرد رسیدند و انحصار را از بخش خصوصی گرفتند ولی بخش خصوصی ما یکی از قوی‌ترین‌ها بود. برخلاف آن دوران طلایی که ما در دیپلماسی خیلی قوی بودیم، الان در دیپلماسی ضعیف هستیم. بعید می‌دانم اینجا مذاکرات خاصی بوده است اما چیزی که به لحاظ اقتصادی معنی دارد، این است که اگر ایران این تولید را بالا نمی‌برد، قیمت نفت بالا می‌رفت. این ٨٠٠ هزار بشکه قیمت نفت را تقریبا نگه داشت.
خب اگر این‌طور است، ایران اشتباه کرد؛ چرا این کار را کرد؟ اگر ایران این کار را نمی‌کرد، قیمت نفت بالا می‌رفت و ما با همان تولید یک‌‌ میلیون و کمتر، ممکن بود همین درآمدی را که الان داریم، داشته باشیم. تولید را بالا بردیم و نگذاشتیم قیمت بالا برود که درآمد ما زیاد شود. درآمد ما از طریق فروش نفت زیاد شد. اگر ما عرضه را در حد ٧٠٠ هزار بشکه مدیریت می‌کردیم، این اتفاق نمی‌افتاد. مجلس باید سؤال کند که وزیر نفت چرا این کار را انجام داد؟ اما کدام نماینده؟ اینها حواسشان به این چیزها نیست. اینها کار تخصصی است و باید کمیسیون‌ها تشکیل شود. یک نماینده مجلس نباید اقتصاددان باشد، نباید متخصص نفت باشد اما باید یک مرکز پژوهش‌های مجلس باشد که کمکش کند. شما می‌گویید داریم؛ می‌گویم مرکز پژوهش‌های مجلس کجاست. مرکز پژوهش‌هایی که درباره‌ ای‌پی‌سی اعلام موضع نکرد. شما فکر کنید روز آخر که همه چیز تمام شده بود، اینها صبح آن روز چیزی نوشتند و تحویل دادند ولی در شرایط حساس اعلام موضع نکردند. درباره ریاست‌جمهوری اعلام موضع نکردند. نهادهای اصلی مملکت ساکت هستند؛ چه کسی باید حرف بزند؟ بنابراین اینجاست که مرکز پژوهش‌های مجلس باید اعلام موضع کند و بگوید وزارت نفت چه کاری انجام دادی؟ و چرا تولید را بالا بردی و بعد مصاحبه کنند که اگر بالا نمی‌بردی، این‌گونه می‌شد. خب تا اینجای قضیه متوجه شدیم؛ یعنی می‌توانیم نتیجه بگیریم که فشار روی قیمت بوده است، به حدی که درست در چنین لحظه حساسی که این فشار آماده بروز علائمش بود، ایران تولید نفت خودش را بالا برد. درست در همان لحظه بود که ایران گفت ایران تولید را بالا برد و پای آن ایستاد. با وجود این، قیمت خودش را به ٥٠ دلار رساند؛ یعنی با وجود اینکه ایران تولید را بالا برد، باز قیمت کمی توقف کرد. این خیلی مهم است؛ عرضه بالا می‌رود ولی قیمت به آهستگی بالا می‌رود. پس معلوم است اگر این عرضه بالا نمی‌رفت، قیمت بازهم بالا می‌رفت. خب باز این رقمی نبود برای آمریکا و سیستمش و برای دیگران... بقای شرکت‌های بخش خصوصی در گرو اینهاست. اینها باید رهبران انرژی‌های جایگزین باشند، اینها باید به آینده فکر کنند. پس این روند را سرمایه‌گذار متوقف می‌کند.
همین باعث شد آمارهای رسمی که اعلام شد، بی‌پی حجم عظیمی از سرمایه‌گذاری‌هایش را بالا برد و شیل آن را پایین آورد؛ اینها همه صدمه است. بنابراین در اوپک و دو ماه پیش در الجزایر و چندی‌پیش در وین تصمیم گرفتند که چه مقدار اوپک و غیراوپک تولیدات خودشان را کاهش دهند. شبیه این ماجرا در سال ١٩٩٨ هیچ راهی نبود و وزیر انرژی آمریکا به حوزه خلیج‌فارس آمد و مذاکره کرد. قبل از این مذاکره، به توصیه آمریکا اوپک تشکیل جلسه داد و حدودا یک‌‌‌میلیون‌وخرده‌ای کاهش داد و قیمت بالا نرفت. بعد از دو ماه وزیر انرژی آمریکا آمد با تک‌تک کشورها غیر از ایران مذاکره کرد و با ایران مذاکره نکرد. گفتند دو‌‌میلیون‌و ٤٠٠ میلیون بشکه نفت کاهش دهید. این کار را در ماه سپتامبر اجرا کردند. قیمت از ماه آگوست بالا رفت؛ چرا؟ برای اینکه انتظارت شکل گرفته بود. در ماه دسامبر تصمیم گرفتند، قیمت یک درصد بالا رفت. باید انتظارات شکل بگیرد؛ فعلا در آن بحث است که شکل بگیرد؛ چرا؟ اوپکی‌ها هرچه گفته شد قبول کردند که اجرا کنند. خیلی از این اعضای اوپک به طور طبیعی تولیدشان در حال کاهش است. این افت طبیعی تولید را جزء کاهش آورده‌اند. این کاهش نیست؛ جزء افت طبیعی آنهاست. شما کشورهای جزء اوپک را نگاه کنید؛ آنگولا، اکوادور، گاگون؛ اینها اوپک را ترک کردند. وقتی تولیدی نداریم برای چه چیز باید بمانیم. گفتند شهریه آن را نداریم که بدهیم. گفتند ما خودمان برایتان تهیه می‌کنیم که سیاهی‌لشکر باشند؛ مثلا اکوادور چه کاری می‌خواهد انجام دهد. ونزوئلا مطابق مسائل فنی نمی‌تواند کات کند چون ونزوئلا همیشه استثنا بوده است؛ میادینش مشکلات فنی دارند و برای جداشدن از اوپک مشکل دارند. همیشه ونزوئلا مسئله داشته است و به لحاظ فنی درباره ونزوئلا اغماض می‌کنند. قول می‌دهد ولی نمی‌تواند انجام دهد؛ به لحاظ فنی توجیه‌پذیر است ولی به‌هرحال عضو مهمی است، پس می‌ماند.
 
ایران، عراق، ترکیه، لیبی، قطر، عربستان و امارات؛ اینها هم می‌مانند. لیبی و نیجریه را کنار گذاشته‌اند؛ گفته‌اند شما آن‌قدر صدمه خورده‌اید که معاف هستید. ایران هم که از اول اعلام کرد من تولید را زیاد می‌کنم. خاطر همه هم جمع است که بیشتر از این نمی‌تواند تولید کند. همین تولیدی که ایران داشت، به میادین فشار آورد. میزان گازی که همراه نفت خارج می‌شود و رقم بالایی است، به خاطر فشاری است که به مخازن آورده‌اند. یکی از مهندسان جنوب به من می‌گفت: بسیاری از میادین جی‌او‌آر بالا تولید می‌شود. بنابراین تولید از میادین ما بیشتر از این ظرفیت ندارد و دوم میادینی می‌مانند که قرار است در آینده توسعه پیدا کنند که قطعا تا شش ماه آینده این اتفاق نخواهد افتاد و میادین ما بیشتر از این کشش ندارد. میعانات می‌ماند و به نظر من این چیزی است که مقامات ما در اوپک توانستند روی آن مانور دهند؛ چرا میعانات بود؟ ما الان از پارس جنوبی یک‌‌ میلیون پای مکعب ٤٠ بشکه میعانات می‌دهد.
میعانات همان نفت خام است ولی جنس آن خوب است؛ یعنی موادی مثل سولفور و... ندارد و در شرایط مخزن گاز است اما پس از استخراج مایع می‌شود که ما آن را به‌عنوان نفت صادر می‌کنیم. آمار آن هم جزء هیدروکربور مایع می‌آید. پس تولید هر فاز که یک‌‌ میلیارد پای مکعب باشد؛ یعنی ٤٠ هزار بشکه میعانات است. اطلاعاتی که اکنون می‌خواهم خدمت شما بگویم اطلاعات ١٠ روز پیش کشور است. در کشور ما فاز ١١، ١٣، ١٤ در خط تولید نیامده و برخی از آنها دوفازه است که از هر فازی ما ۲۸‌‌ میلیون مترمکعب گاز استخراج می‌کنیم که اگر دوفازه شود، این رقم به ۵۶ می‌رسد. پس از آن خط‌های دوفازی با ۸۰‌‌ هزار بشکه نفت، باید میعانات بیاید که بعضا به خاطر عدم تجانس مخزن این رقم معمولا کمتر است. اینها را که بنده جمع و محتاطانه‌ترین برآورد را کردم، تا یک هفته پیش ۶۰۰‌‌ هزار بشکه از پارس میعانات داریم که این محتاطانه‌ترین حالت است. سال آینده برخی از اینها وارد مدار می‌شوند و برخی از سکوهایی که الان تولید می‌کنند، با مشکل مواجه شده‌اند که وقتی مشکلات آنها هم برطرف شود، در فروردین‌ماه تولید گاز و میعانات بالا می‌رود. پس تا زمانی که این شش‌ماهه اوپک برقرار است، پیش‌بینی بنده این است که تولید ما به نزدیک مرز ٧٠٠ هزار بشکه می‌رسد. خب ما باید چه کاری انجام دهیم؟ نمی‌توانیم بگوییم که گاز تولید نمی‌کنیم یا گاز تولید می‌کنیم و میعانات آن را نمی‌خواهیم. در نتیجه اوپک باید این میعانات را بپذیرد. همچنین به خاطر تحریم تولید را از میعانات دیگر بالا بردند به‌همین‌دلیل میزان یک‌‌ میلیون بشکه تولید اضافه نفت ایران برای اوپک پذیرفتنی است و نیازی به توضیح‌دادن محرمانه‌ها نیست. استدلال من هنوز هم هست که ایران به موازات اینکه تولید میعانات بالا می‌رفت و طبیعی هم بود، باید تولید را از جای دیگر پایین می‌آورد تا قیمت بالا برود تا در این حالت پول خوبی هم نصیب ما شود. خانم جان رابینسون هم دراین‌باره همین موضوع را بیان می‌کند که به سیاست‌مدار هر چقدر دلار بدهی، کم است و زود جای خرج آن را پیدا می‌کند.
چرا من درباره این موضوع زیاد امیدواری ندارم که عمل کند؟ چون روی اوپک نمی‌شود حسابی باز کرد، فقط روی ایران، لیبی و نیجریه می‌توان حساب باز کرد. از این بین می‌ماند عربستان، امارات، عراق و کویت که عراق قطعا تا شش ماه آینده مشکل دارد و در واقع دارد گدایی دلار می‌کند. به همین دلیل هیچ ‌بعید نیست که عراق زیر حرف خود بزند، وقتی ایران بر حرف خود نمی‌ماند و می‌گوید تحت تحریم بودم، عراق هم زیر بار نمی‌رود و منتظر است قیمت‌ها بالا برود تا تولید خود را بالا ببرد. در این بین کویت و عربستان می‌مانند که عربستان قول داده است ۵۰۰‌‌ هزار بشکه تولید خود را کاهش دهد، عراق به طور رسمی گفته است که ۲۱۰‌‌ هزار بشکه کاهش تولید می‌دهم و کویت هم گفته است ۱۳۰‌‌ هزار بشکه تولید را کاهش می‌دهد اما درباره عراق اصلا نمی‌شود حساب باز کرد. اگر ۵۰۰‌‌ هزار بشکه کاهش از سوی عربستان تحقق پیدا کند، شاید بتوان گفت که در بهترین حالت ۶۵۰‌‌ هزار بشکه می‌توان روی کاهش تولید اوپک حساب کرد. درخصوص غیراوپکی‌ها قوی‌ترین آنها که روسیه باشد، گفته است ۳۰۰‌‌ هزار بشکه تولید را کم می‌کند و بعد از آن عمان گفته ۴۵‌‌ هزار بشکه و قزاقستان گفته است ۲۰‌‌ هزار بشکه کم می‌کند. به جز اینها مکزیک می‌ماند که تولید آن با مشکل مواجه است. کشورهای آذربایجان، بحرین، مالزی، سودان و... می‌مانند که اصلا جزء کشورهای اصلی تولید‌کننده نفت حساب نمی‌شوند. ما انتظار کم‌کردن ۶۰۰‌‌ هزار بشکه از سوی غیراوپک را داریم که جز ۳۰۰‌‌ هزار بشکه روسیه به جای دیگری امید نیست. در رابطه با اعلام میزان تولیدات اصلا معلوم نیست که کشوری درست بگوید. البته شرکتی وجود دارد که با دانستن ظرفیت کشتی‌هایی که برای بارگیری می‌آیند، می‌تواند بگوید که تولید و مصرف چقدر است که این دقیق‌ترین سازمانی است که اطلاعات عرضه و تقاضا می‌دهد. حال اگر بخواهیم آمار و ارقام این تولیدات را از این شرکت بگیریم، باید پول پرداخت کنیم اما باز هم مشخص نیست که آمار داده‌شده درست باشد زیرا ممکن است درباره تولیدات به ایران یک عدد بگوید و به عراق عددی دیگر. ما در چنین دنیایی زندگی می‌کنیم. اعدادی که درباره عرضه و تقاضا در اینترنت وجود دارد، اعداد درستی نیست و اعداد در دنیای واقعی چیز دیگری است.
روسیه  خط لوله صادرات نفت دارد زیرا به کشورهای وابسته به خود نفت می‌دهد. پس نمی‌تواند کشوری خارجی وارد روسیه شود تا خط لوله و دستگاه‌های آنها را تحت کنترل قرار دهد.
این داستان که اعضای اوپک در کنار هم جمع شدند، چه بود؟ این داستان حکایت از این دارد که چرا‌ قیمت یک درصد رشد کرد؟ برای اینکه می‌خواهند ببینند این ۶۰۰‌‌ هزار بشکه که قرار است تولید قطع شود، واقعیت دارد یا خیر. آنها می‌گویند این بزرگ‌ترین اتفاق اوپک بوده است چون همه اعضای اوپک و غیراوپک کنار یکدیگر جمع شده‌اند. ضمن اینکه روسیه را که بزرگ‌ترین آنهاست، می‌شود کنترل کرد؟ مسلم است که روسیه را نمی‌شود کنترل کرد. اگر این مسئله جواب ندهد، پیش‌بینی بنده این است که ٥٠ درصد به بالا با این ساختار جواب نمی‌دهد. اگر این ساختار جواب نداد، به این معنی نیست که انگیزه از بین رفته است بلکه آن انگیزه به دلایلی که از ابتدا خدمتتان گفتم، وجود دارد. پس مثل سال ۹۸ دور دوم فشار بر اوپک حاصل می‌شود. تاریخ نشان داده است که این ارقام اعلام‌شده برای کاهش تولیدات جواب نمی‌دهد بلکه اگر این رقم اعلام‌شده کاهش چهار‌‌ میلیون بشکه را حاصل می‌کرد، به احتمال قوی جواب می‌داد. الان بازار نشسته است تا ببیند که این اعداد مبنا دارد یا خیر. به اعتقاد بنده این اعداد مبنا ندارد که اگر جواب ندهد، فشار دوم روی اوپک مبنی‌بر کم‌کردن تعداد بشکه به صورت واقعی انجام می‌شود که اصلا مشخص نیست کدام کشورها هستند که می‌توانند واقعا تولید خود را کات کنند. دنیا نیازمند این است که قیمت بالا برود. در این شرایط قیمت ۵۰ دلاری عدد مناسبی است اما من قیمتی بین ۵۵ تا ۶۰ دلار را پیشنهاد می‌کردم زیرا از نظر من به خاطر شیل آمریکا و سه ضرورت سرمایه‌گذاری و رشد فناوری و انرژی‌های پاک جایگزین باید قیمت نفت ۵۵ تا ۶۰ دلار باشد.

آخرین‌ها از مسعود درخشان

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: