علی میرزاخانی
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4011 نوشت:
انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و شعارهای پوپولیستی برای تهییج احساسات عامه مردم روزبهروز داغتر میشود. یکی از شعارهایی که میتواند به بازی خطرناکی تبدیل شود و جسته و گریخته ازسوی تعدادی از کاندیداهای بالقوه ریاستجمهوری مطرح شده، شعار چند برابر کردن یارانه نقدی است.
پرداخت یارانه نقدی و چند برابر کردن آن تنها یک روی سکه است که تصویر به ظاهر خوشایندی برای عموم دارد و به همین دلیل، اکثر کاندیداها تمایل به نشان دادن همین روی سکه دارند و روی دیگر سکه را از دیدگان همان یارانهبگیران نهان میکنند که در آن، مصائب ناشی از منابع کاذب همین یارانه به تصویر کشیده شده است.
در این میان، دو پرسش مهم مطرح است:
1) آیا چند برابر کردن یارانه نقدی (یا حتی تداوم رقم فعلی) امکانپذیر و مقدور است؟
2) پرسش مهمتر اینکه آیا این راهحل برای محرومیتزدایی روش مطلوبی است؟
در پاسخ به پرسش اول باید گفت یارانه نقدی حتی در زمان ابداع یعنی دوره وفور دلارهای نفتی نیز با کسری منابع مواجه بود و در زمان تحویل به دولت یازدهم، رقمی معادل 40 هزار میلیارد تومان از منابع غیرمجاز (به روایت معاون اول رئیسجمهور) تامین شده بود. این رقم تقریبا معادل رقمی است که در دولت دهم صرف تامین منابع مسکن مهر از محل تغییر پایه پولی شد و تورم و جهش قیمتی افسارگسیختهای را به دنبال آورد؛ درحالیکه اگر رقم یارانه نقدی دقیقتر تعیین میشد، امکان تامین منابع مسکن مهر از منابع سالم وجود داشت.
بهعبارت دیگر، مساله اصلی این نیست که یارانه نقدی ادامه یابد یا چند برابر شود، بلکه این است که منابع این یارانه از کجا باید تامین شود؟ افزایش پایه پولی (بخوانید چاپ پول) برای پرداخت یارانه مصداق عینی برداشت از یک جیب مردم و گذاشتن در جیب دیگر آنان، البته به مقدار کمتر است. در مورد منابع دیگر از جمله دلارهای نفتی هم باید گفت چند سالی است که پاسخگوی بودجه عمومی دولت هم نیست و بدهی چند صد هزار میلیارد تومانی دولت (طبق آخرین نقلقولها 700 هزار میلیارد تومان) گواه این مدعا است و ظاهرا هیچ کاندیدایی برای پرداخت این بدهیها که اقتصاد را زمینگیر کرده طرحی ارائه نکرده است؛ لابد چون در کمیت آرا چندان تاثیری ندارد.
اما درخصوص پرسش دوم و اینکه آیا پرداخت یارانه نقدی روش مطلوبی برای محرومیتزدایی است، ناگفته پیداست که چون «جامعه هدف» یارانه نقدی عموم مردم تعریف شده و نه محرومان جامعه، پاسخ منفی است.
یکی از اشتباهات دولت یازدهم این بود که فرصت را برای اصلاح این روش غلط بر باد داد. روش صحیح باید براساس چارچوبی طراحی شود که در برخی جوامع پیشرفته اعمال میشود. این چارچوب براساس یک خط فرضی درآمدی طراحی میشود که صاحبان درآمدهای بالای این خط فرضی، مشمول مالیات مثبت (پرداخت مالیات) و صاحبان درآمدهای زیر این خط فرضی، مشمول مالیات منفی (دریافت یارانه) میشوند. غیرمنطقیترین سیستم میتواند این باشد که چارچوبی طراحی شود که در آن، افرادی هم مشمول پرداخت مالیات باشند و هم مشمول دریافت یارانه! و این همان سیستمی است که الان شاهد آن هستیم. راهکار اصولی آن است که صاحبان درآمدهای مشمول پرداخت مالیات از فهرست دریافت یارانه خارج شوند و فقط کسانی در این فهرست بمانند که درآمد آنها زیر خط فرضی معافیت مالیاتی است. این راهکار چنانچه با استفاده از بانکهای اطلاعاتی موجود در بهزیستی، کمیته امداد و سایر ادارات وزارت رفاه اجرایی شود باعث خواهد شد که فهرست واقعی مشمولان دریافت یارانه نقدی که حداکثر سه دهک از جمعیت را شامل میشود، استخراج شود. اگر سخن بر سر این است که یارانه نقدی این سه دهک را با استفاده از منابع آزاد شده سه برابر کنیم، باید گفت که میتواند یکی از بهترین شعارها باشد و بلاتردید با پشتیبانی اکثریت جامعه که فقرزدایی از چهره کشور، مطالبه اصلی آنان است مواجه خواهد شد.
هر شعاری غیر از این درخصوص یارانه نقدی میتواند وضعیت طبقه محروم را بدتر از آن بکند که الان هست.