دکتر موسی غنینژاد
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3993 نوشت:
تقارن یکصدمین سال انقلاب بلشویکی در روسیه (1917) با روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالاتمتحده آمریکا و ادعاهایی مبنی بر اینکه استیفن بانن، مشاور ارشد و تئوریسین دستگاه سیاسی ترامپ، سه سال پیش خود را لنینیست نامیده بود، مباحث تاملبرانگیزی در مطبوعات و شبکههای اجتماعی برانگیخت.
در ششم فوریه 2017 مقالهای در روزنامه گاردین با این عنوان چاپ شده است: «اینکه بانن میگوید لنینیست است تاکتیکهای جدید کاخ سفید را توضیح میدهد.» این سخن ممکن است خیلی دور از ذهن به نظر آید؛ چراکه بانن از نمایندگان جریان راست افراطی جدید یا راست آلترناتیو alt-right را چگونه میتوان به لنین، کمونیست انقلابی نماینده چپ مارکسیست ربط داد؟ استیفن بانن نقش مهمی در مبارزات انتخاباتی ترامپ داشت و پس از انتخاب ترامپ به ریاستجمهوری، مشاور و استراتژیست سیاسی ارشد وی شد. او در واقع ایدئولوگ دستگاه سیاسی ترامپ است و ظاهرا بسیاری از شعارهای افراطی ترامپ و حتی دستور اجرایی جنجالی وی درخصوص ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور مسلمان به خاک ایالاتمتحده آمریکا ریشه در اندیشههای بانن دارد. آیا واقعا تاکتیکهای جدید کاخ سفید ملهم از شیوههای لنینیستی است یا این ادعا صرفا ترفندی ژورنالیستی و تبلیغاتی از سوی مخالفان فکری و سیاسی دونالد ترامپ است؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است ابتدا تاکتیکهای سیاسی لنین را مدنظر قرار داد.
لنین در کتاب «دولت و انقلاب» خود بر این نکته تاکید داشت که انقلابیون به محض بهدست گرفتن قدرت سیاسی باید دستگاه دولتی مستقر را در هم بکوبند. استدلال او این بود که اگر این کار صورت نگیرد بقایای دستگاه دولتی روابط طبقاتی و ضدانقلابی پیشین را باز تولید میکند و نفس انقلاب را میگیرد. این توصیه را لنین به کار بست. او بلافاصله پس از بهدست گرفتن قدرت طی کودتایی علیه دولت کرنسکی، در جریان جنگ جهانی اول، ماشین دولتی مستقر را در هم شکست. او اعلام کرد که همه قدرت دستگاههای دیوانسالاری بهجا مانده از دولت تزاری باید به شوراهای تحت رهبری حزب کمونیست واگذار شود. برای این منظور تصفیه خونینی در همه نهادهای حکومتی و نیروهای نظامی صورت گرفت. به علاوه، در فاصله چند ماه پس از برافتادن حکومت استبدادی تزاری روسیه بهدست مخالفان معتدل به رهبری کرنسکی، تا قبضه کامل قدرت از سوی بلشویکها به سرکردگی لنین، آزادی اجتماعات و مطبوعات در این کشور برقرار بود. در این مدت کوتاه بسیاری از مطبوعات، عوامفریبیهای لنین و وعدههای توخالی وی را مورد انتقاد قرار میدادند. در مقابل لنین به جای پاسخ به انتقادها، مطبوعات منتقد خود را عملههای ضدانقلابیون تزاری و طبقه حاکمه سابق مینامید. زمانی که لنین قدرت را بهدست گرفت طبیعتا این مطبوعات را که بهزعم وی خطرناکتر از سلاحهای آتشین بودند در فاصله کوتاهی طوری ریشهکن کرد که تا سقوط دولت شوراها در 70 سال بعد نتوانستند سربرآورند. او متخصصان و برگزیدگان را تحقیر میکرد و میگفت یک کارگر با آموزش پنجروزه میتواند عهدهدار اداره یک وزارتخانه شود. او منتقدان خود را حتی اگر از میان همرزمان سابق خود بودند دشمنان خلق مینامید که مانع تحقق آرمانهای انقلابی هستند. ساده کردن واقعیتهای پیچیده اجتماعی و اقتصادی، دادن وعدهها و راهحلهای عوامپسند از ویژگیهای تاکتیک لنینی برای کسب قدرت، تحکیم و گسترش آن بود. او مانند یک سیاستمدار پوپولیست تمام عیار در وهله نخست بهدنبال ایجاد پایگاه سیاسی در میان تودههای عوام و ناآگاه بود و از این رو به جای اینکه بر عقل مردم تکیه کند، درصدد استفاده ابزاری از احساسات آنها بود.
با توجه به این قرائن و شواهد معنای سخن استیفن بانن که چند سال پیش خود را لنینیست خوانده بود، روشن میشود. البته بانن اکنون مدعی است که به یاد نمیآورد خود را لنینیست خوانده باشد؛ اما این مساله اهمیت چندانی ندارد. یکی از شیوههای لنینی دروغگویی و انکار گفتههای پیشین است. در ثانی حتی اگر او چنین سخنانی نگفته باشد عملکرد وی و رهبرش دونالد ترامپ حاکی از شباهتهای انکارناپذیر میان تاکتیکهای سیاسی لنینی و این راستگرایان پوپولیست است. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود بارها از نظام سیاسی مستقر در ایالاتمتحده و طبقه سیاسی حاکم در واشنگتن انتقاد میکرد و میگفت آنها با بیاعتنایی به مصائب تودههای زحمتکش، تنها به فکر منافع خاص خود هستند. تصفیههای گسترده در وزارت خارجه و کنار گذاشتن دیپلماتهای حرفهای، بیاعتنایی به تخصص در انتخاب وزرا و صاحبمنصبان دولتی آشکارا حکایت از تاکتیک لنینی درهم شکستن ماشین دولتی پیشین دارد. سه روز پس از به قدرت رسیدن ترامپ، استیفن بانن به نیویورکتایمز میگوید: «رسانهها باید خجالت بکشند و شرم کنند و دهانشان را ببندند و فقط گوش کنند... رسانهها حزب مخالفند. آنها این مملکت را درک نمیکنند.» اعلان جنگ ترامپ به رسانههای رسمی و معتبر نوعی تاکتیک سیاسی حساب شده پوپولیستی است تا منزلت آنها را در چشم عامه مردم متزلزل کند. از نظر آقای مشاور و رئیسش رسانه حرفهای و آزاد معنا ندارد، رسانهها یا دوست مردم هستند یا دشمن مردم. رسانههای منتقد چیزی جز ابزار حزب مخالف و در خدمت دشمنان مردم نیستند. مطابق تاکتیک لنینی، چون مخاطبان اصلی تودههای مردم هستند باید چهرههای ملموس و مشخصی از جبهه دشمن را هم به آنها نشان داد. اگر انگشت اشاره لنین به کولاکها بود، ترامپ دیواری کوتاهتر از مهاجران پیدا نکرده است. دیواری که او میان مکزیک و آمریکا میخواهد بکشد در واقع احساسات آنها را مخاطب قرار میدهد و گرنه با هیچ معیار عقلی نمیتوان چنین دیواری را راهحل مشکل بیکاری در آمریکا دانست.
آنچه چپ و راست افراطی را در تاکتیکهای سیاسی به نتیجه یکسانی میرساند، مضمون مشترک آنها در کلگرایی ایدئولوژیک، بیاعتنایی به اصول و مخالفت با آزادی فردی انسانها است. این هر دو ایدئولوژی افراطی، تودههای انسانی را سربازان پیاده نظامی میدانند که سعادتشان در تبعیت از فرمانده فرهمندی است که بیشتر از همه متخصصان در همه عرصهها میفهمد. وعده تحقق این سعادت بهصورت برساختن جامعه «نوین» با نفی هرگونه اصول کلی و نظم مستقر داده میشود. ماجراجوییهایی که دولت ترامپ در عرصه داخلی و خارجی آغاز کرده ریشه در ایدئولوژی خطرناکی دارد که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. لنینیسم منتسب به آقای مشاور گوشهای از واقعیت این ایدئولوژی را نشان میدهد.