در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3975 نوشت:
کشورهای توسعهیافته، دارای دو ویژگی بارز هستند که باعث میشود رشد در این اقتصادها محدود نبوده و رفاه شهروندان در گذر زمان افزایش یابد. در این کشورها، دولت دارای ظرفیت و توانایی است و بهطور همزمان قدرت سیاسی توزیع شده و غیرمتمرکز است. اگر هر کدام از این دو ویژگی نقصان داشته باشد، میتوان انتظار داشت که رشد اقتصادی، در بلندمدت محدود و فرآیند توسعه متوقف میشود.
بهطور مثال شوروی سابق پس از جنگ و بهویژه در دهه 1960، رشد چشمگیری داشت، اما بهدلیل تمرکز قدرت سیاسی، خیلی زود رشد برآمده از نهادهای اقتصادی افت کرد. در نقطه مقابل توزیع قدرت سیاسی در پاکستان مناسب است اما بهدلیل قدرت، ظرفیت و توانایی پایین دولت، وضعیت شکنندهای را در بلندمدت دامن زده که جلوی رشد مداوم را گرفته است. همزمانی و همراهی دو ویژگی بیان شده است که میتواند راه را برای روند مستحکم رونق و رسیدن به مرزهای توسعه یافتگی، باز کند. وقتی تاریخ کشورهای پیشرفته را نیز ورق میزنید در مییابید که جرقههای ابتدایی توسعه هم با رویش این دو، همراه بوده است و هرچه این دو ویژگی بارزتر شده، توسعه ریشهدارتر شده است.
در میان غوغایی که ترامپ برپا کرده، میتوان به راحتی این مساله را دریافت که قدرت وی با وجود آنکه پشت میز اتاق بیضیشکل کاخ سفید نشسته است، محدود است. هنوز 24 ساعت از دستور وی برای توقف ورود شهروندان هفت کشور نگذشته بود که با اعتراض دو نفر و رای یک قاضی فدرال با چالش روبهرو شده است و عملا بخشی از دستور کانلمیکن میشود. معترضان میتوانند به شکلی آشکار اعتراض خود را نشان دهند و به استقبال افراد غیرآمریکایی بروند که با این دستور دچار مشکل شدهاند. وکلا قادرند به راحتی در مقابل دستور فوق بایستند و یاریگر مهاجران باشند. بدون تردید ترامپ آرزو داشت بتواند همه این اعتراضها را متوقف کند، اما فقط لازم است اقدام به چنین کاری کند تا دولتهای فدرال و همچنین دادگاه عالی به سرعت جلوی وی بایستند. همین محدود بودن قدرت ترامپ است که میتواند این امید را زنده نگه دارد که جهان از دیوانگیهای وی ضربه کمتری بخورد.
بدون تردید این اولین و آخرین اقدامات جنجالی ترامپ نیست. پوپولیستها به جنجال زندهاند و البته به اینکه نشان دهند بر سر پیمانی که با رایدهندگانشان بستهاند میمانند؛ بنابراین ترامپ آنچه را قول داده انجام میدهد تا نشان دهد به رایدهندگانش پشت نکرده و حتی اگر این اقدامات دور از عقل سلیم باشد، باز بر انجامش تاکید میکند؛ زیرا جنجالی که در آن نهفته است، یعنی درخشش بیشتر او در مقابل دیدگان کسانی که طرفدارش هستند. این بازی را وی تا آنجا ادامه میدهد که نهادهای قانونی مانعش شوند و وی ابدا در دستگاه هزینه – فایده خود بهدنبال راه بینابینی میان خواستههای خود و محدودیتها نیست. وی شدیدترین تصمیمها را میگیرد، اگر مانعی نبود اجرا و اگر بود، تصمیمش متوقف میشود و به هر حال طرفدارانش میدانند او کار خود را انجام داده است. این تنها خطوطی است که میتواند چارچوب فکری وی و دولتش را مشخص کند.
یک پوپولیست در کشوری بدون توزیع قدرت سیاسی میتواند فاجعه را با خود به همراه آورد و در کشوری با قدرت محدود هرچند باز نتیجه مطلوب نیست، اما وضعیت به مراتب قابل تحملتر خواهد بود. و چهبسا بستر نهادی که وجود دارد باعث شود تا پوپولیست مجبور به خروج از حیطه قدرت شود. در مورد ترامپ این گزینه قابل رد نیست، اما هنوز و تا پیش از دستورات دیگری که وی صادر خواهد کرد، زود است که از این گزینه در کنگرهای با اکثریت جمهوریخواه سخن برانیم.